روزنامه دولتی ایران نوشت: فلافل با قیمت ۴۰ هزار تومان هنوز بهصرفهترین خوراکی است. در بازار تهران این فلافلیهای پررونق و شلوغ، فراتر از یک اغذیهفروشی خیابانی و حتی یکی از جاذبههای گردشگری این منطقه و خیابان ناصرخسرو به شمار میآیند برای آنکه کسی دغدغهای برای سیر شدن نداشته باشد.
تصور نمیکنم کسی فلافل، این غذای سرشار از پروتئین را تجربه نکره باشد. غذایی گرم و تند ویژه کشورهای عربی که از سواحل دریای مدیترانه، راهی دور و پرماجرا را آغاز کرد تا به کشور ما رسید. فلافل به صورت غذای خیابانی مرسوم است. بگیر و ببر. اما برخی کسب و کارها انگار چراغ یک محله میشوند؛ روشن، زنده، گرهگشا. این نخستین حسی است که وقتی در میدان انقلاب وارد کوچه رستم میشوم، دریافت میکنم.
تجربه یک وعده غذای گرم، وقتی لذتبخش است و دلچسب که حسرت آن بر دل کسی نماند. شاید یک غذای خاص با تزئین دلنشین در رستورانی مجلل برای بازدید فالوئرها مناسب باشد، اما گاهی کامنتهای حسرتآمیزی که دریافت میکنید، خوشی را در قلبتان میخشکاند. پدربزرگم همیشه میگفت توت بهترین میوه است؛ میوه غنی و فقیر. حسرتش بر دل کسی نیست.
این در مورد برخی غذاها هم صدق میکند. غذاهایی که مورد علاقه و محبوب همه است و در سفره مردم این سرزمین سالهاست جاخوش کرده تا هم خاطره ساز باشد و هم حس خوب سیر شدن را به همه ببخشد؛ غذایی عادلانه برای همه جیبها.