همشهری نوشت: یک تلقی غلط و البته رایج از مبارزه با فساد وجود دارد؛ گویی هرچه بیشتر درباره فساد داد بزنیم، ضدفسادتریم.
ثمره نهایی افشاگریها و اخبار مبارزه با فساد تا امروز چه بوده است؟ اگر مختصری به سابقه این پدیده در فضای سیاسی کشور رجوع کنیم، مسئله روشن میشود. مبارزه با فساد تا امروز عمدتا ابزاری برای جلب توجه بوده است. به همین دلیل خیلی وقتها مبارزه با فساد به مسابقه اعداد تبدیل میشود؛ اینکه چهکسی عدد بالاتری از فساد را افشا میکند.
همین نیز باعث شد بعد از مدتی جامعه نسبت به حجم فساد دچار کرختی و بیحسی شود. مثلا ۳ هزار میلیارد تومان خاوری باید میشد ۱۲ هزار میلیارد تومان احمدینژاد و ۷۰ هزار میلیارد تومان دلار جهانگیری و ۹۰ هزار میلیارد تومان فولادمبارکه.
از یک جایی به بعد هم وقتی فراوانی ارقام، هیجانساز نبود، مبارزه با فساد به زندگی شخصی افراد کشیده شد؛ اینکه چهکسی در چه زمانی و در کدام پستوخانه چه کرده است.
مردم هر روز با اخبار مبارزه با فساد مواجه بودند؛ اخباری که از دل مسابقه برای افشاگریهای هیجانی بیرون میآمد. اما همزمان از سوی دیگر شاهد این بودند که سفره اقتصادیشان کوچکتر میشود.
نتیجه این دو گزینه چه بود؟ اینکه فساد سیستمی است. میگفتند وقتی این میزان اخبار فساد وجود دارد و همزمان هم اقتصاد بدتر میشود، پس آنچه افشا میشود، تنها گوشهای از کوه یخ بیرونزده از دریاچه است و اصل ماجرا همچنان پنهان است. توهم فساد سیستمی ثمره همین مبارزه معیوب با فساد بود؛ تا آنجا که ادراک فساد از حجم واقعی فساد در جامعه پیشی گرفت.
اما راهحل چیست؟ ما نیاز به یک بلوغ در امر مبارزه با فساد داریم. کدام بلوغ و پختگی؟ ماجرا این است که مبارزه با فساد باید سر صحنه زندگی واقعی مردم قرار گیرد؛ یعنی مبارزه با فساد حقیقی بدون جاروجنجالهای سیاسی از قالب نمایشی خارج شود و به موضوعاتی بپردازد که در نهایت ثمرهاش کارآمدی بیشتر و سامان بهتر زندگی مردم باشد.