«سه کام حبس» با بازی محسن تنابنده، پریناز ایزدیار و سمیرا حسنپور یکی از فیلمهای این روزهای سینماهاست، روایتی دیگر از سامان سالور کارگردان شناخته شده سینمای ایران.
به گزارش اعتماد، «سه کام حبس» داستان زوج جوانی را بیان میکند که برای دستیابی به زندگی بهتر تمام تلاششان را میکنند. قصد زوج این است راه صد ساله را یک شبه بروند، اما متاسفانه دچار لغزش و خطاهایی میشوند که باید تاوان بدهند. بعضی منتقدان نظرشان بر این است فیلم اخیر سالور روایتی تلخ از جامعه ایران و ساکنانش ارایه میدهد ولی سالور معتقد است: جامعه تلخ است و «سه کام حبس» هم واقعیات جامعه را صریح بیان میکند. او همچنین معتقد است: تلخی جزو طعمدهندههای اصلی است و اتفاقا قهوه هم تلخ است. اما مهم این است که این تلخی اگر تاثیرگذار باشد، میچسبد. گفتوگوی ما با این کارگردان پیش روی شماست.
«سه کام حبس» در کارنامه شما از جمیع جهات به بطن جامعه نزدیکتر است. اگر در فیلمهای دیگر شما موضوعات اجتماعی در پس زمینه قرار میگرفت در فیلم «سه کام حبس» دوربین به دل جامعه میرود. نظر شما چیست؟
در ابتدای صحبتم به این نکته اشاره کنم که چه موضوعات اجتماعی را به عنوان ژانر قبول داشته باشیم چه قبول نداشته باشیم، پرداختن به این نوع فیلمها در تمام دنیا اهمیت دارد، اساسا قصهها و درامهای داستانی از تضاد بین آدمها در هر اجتماعی شکل میگیرد. اجتماع هم به نظر من از دو نفر شروع میشود و به تعداد آدمهای بیشتر میرسد. از آنجایی که در جامعه عجیبی زندگی میکنیم، فضای تلخ و اتفاقات ناگوار اجتماعی فیلمسازان را تحت تاثیر قرار میدهد و آنها از این فضا و آنچه در اطرافشان میبینند برای روایت قصهشان بهره میبرند. من فکر میکنم در همه هفت فیلمی که ساختم قصه بر بستر اجتماع روایت شده است.
ولی در فیلم «سه کام حبس» عریانتر به یک معضل اجتماعی میپردازید.
بله، همینطور است.
و نکته دیگر وجه تنهایی آدمهاست.
دقیقا، آن هم تنهایی که در دل این اجتماع اهمیت پیدا میکند. هر چه جلوتر میرویم تنهایی آدمها بیشتر و بیشتر هم میشود، به آمار خودکشیها دقت کنید. اصلا باورمان نمیشود آدمی که ساعاتی پیش با روحیه مناسب با ما حرف زد، یک آن تصمیم به خودکشی بگیرد. پوراحمدهایی که ما ازشان دوریم و فقط ظاهر آنها را میبینیم و به راحتی و غیرمنصفانه نقدشان میکنیم، یا کسانی که زیر فشارهای مختلف زندگی، جوان میمیرند. همه اینها آلارمهایی است که میخواهد بگوید که جامعه ما به شدت به سمت تنهایی گرایش پیدا میکند.
ولی به نظرم میآید دهه شصت و هفتاد اصلا اینگونه نبود. نظر شما چیست؟
آنچه خاطرم میآید ما در دهه شصت حریم خصوصی کمتری داشتیم. در کوچه با بچههای فامیل و همسایه بزرگ شدیم. الان اصلا تعداد بچه بالا نیست یا خیلی محدود در کوچهها بچهها را ببینیم که بازی کنند. آنچه در حال حاضر زیاد شده طلاق و اعتیاد است که در جامعه روز به روز هم زیادتر میشود. خب ما فیلمسازان هم در همین جامعه و اتمسفر نفس میکشیم و زندگی میکنیم. صحبت من این است که «سه کام حبس» محصول تفکر آدمی است که در تمام سالهای گذشته تمام وقایع تلخ جامعه بر او هم گذشته است؛ و خیلی هم بر او سخت گذشته است تا به اکران هم برسد؟
دو سال کرونا را پشت سر گذاشتیم و بعد به اعتراضات رسیدیم. در حالی که همه فکر میکردیم سینما نفسهای آخر خود را میکشد. ولی خدا را شکر سینما به حیات خود ادامه داد، سینمایی که بیش از صد سال در ایران قدمت دارد به راه خودش ادامه میدهد هر چند مدتی در کما به سر ببرد. سینماداران روزهای به شدت سختی را پشت سر گذاشتند. سالنها خالی بود و دخل و خرج همخوانی نداشت، اما روزگار سخت گذشت و شرایط کمی بهتر شد و خوشحالم دوباره سینماها اندک نفسی میکشند و فعالیت را پی گرفتند. در تمام سه سال گذشته تلاش میکردم فیلم بعدی را شروع کنم، اما نتوانستم و سعی من به جایی نرسید. در جامعهای که پایههای اقتصادی آن سست است، سینما در اولویت چندم مردم قرار میگیرد. مسوولان که خودشان را به خواب زدهاند و ما هم تمام تلاشمان را میکنیم تا در این شرایط فقط زنده بمانیم. به نظرم در این موقعیت کار فرهنگی کردن از کار معدن هم سختتر میشود، چون مردم دل و دماغی ندارند. اما خب در این شرایط سخت انواع پلتفرمها با مناسبات خودشان در حال فعالیت هستند و اقتصاد مالی سینما در گردش است.
نکتهای درباره خصوصیات فیلمسازی شما وجود دارد، این است که تابع قواعد خاصی نیستید، یعنی خط و رسم برای ساختههایت ترسیم نمیکنید. هم بر اساس علاقه، فیلم تجربی میسازید، هم فیلمهایت مختصات فیلمهای گیشهای دارد. البته در این فیلم آخر نگاه گیشهای غالبتر است.
بله، علاقهام را در ساختههایم دنبال میکنم، همین که فیلمم را میسازم از آن جدا میشوم. به هر حال منکر ایرادهای فیلم نیستم. به قول معروف فقط کارِ نکرده است که ایراد ندارد. بهترین فیلمهای ایرانی دنیا هم ایراد دارند و سازنده آنها اگر میخواستند دوباره فیلمشان را بسازند قطعا به یک شکل دیگر میخواستند. تمام هزینههای این فیلم از بخش خصوصی تامین شد و ما دوسال پیش با نصف قیمت بقیه فیلمها «سه کام حبس» را ساختیم، خود قصه به ما میگفت که نقشهای اصلی را باید بازیگران شناخته شده بازی کنند. بازیگران هم با اعتقاد و انرژی کامل، نقشهایشان را بر عهده گرفتند و به درستی بر کیفیت کار اضافه کردند. خوشبختانه تا به حال بسیار نظرات و کامنتهای خوبی از مخاطبان گرفتیم.
اشاره کردید به کامنتهای مثبتی که از فیلم دریافت کردید. نظرات بعضی منتقدان را میخواندم که معتقد بودند فیلم از تلخی بیش از حد رنج میبرد. نظر شما چیست؟
بله، این نظرات را خواندم و به نکته مهمی هم اشاره کردید. از اساس معتقدم اینکه درباره فیلمی واژه تلخ یا شیرین را به کار میبرند، درست نیست. ممکن است صحنهای برای مخاطبی زهرمار باشد ولی برای مخاطب دیگر خندهآور. بعضی وقتها در مجلس ختم هم ممکن است بخندیم. به نظر من تلخی جزو مزههای اصلی است و قهوه هم تلخ است. اما مهم این است که این تلخی اگر تاثیرگذار باشد، میچسبد.
روزگاری فیلم معروف آقای فرهادی دیالوگ و مثالی از فرهنگ آلمان را به عنوان ضربالمثل بین ما جا انداخت که «یک پایان تلخ، بهتر از تلخی بیپایان است.» من بعد از گذشت تمام این سالها فکر میکنم که در این جامعه هر آدمی که به شکل واقعی و سلامت زندگی میکند آنقدر پیش رویش تلخیهای بیپایان میبیند که در زندگی واقعی پایان تلخ را در آغوش میگیرد. ولی اعتقاد دارم در تلخترین شرایط هم نور و روزنهای از امید وجود دارد و خوشبختانه از زمان نوشتن فیلمنامه تا پایان به این فکر میکردم وقتی فیلم صریح و بیپرده مشکلات جامعه را نشان دهد یا به جامعه نقد و انتقادی دارد پایان کار، اما شخصیت اصلی تصمیم میگیرد و پای تصمیمش میایستد و اصلا آدم کلیشهای نیست که هر ظلمی را بپذیرد. نهایتا سکانس پایانی فیلم امیدوارانه دریچهای از نور را در خود دارد و تمام میشود.
البته از انصاف نگذریم و به این نکته اشاره کنیم که نیمه ابتدایی فیلم حال و هوای بسیار خوشحالی دارد و مخاطب را مجذوب خود میکند.
بله، فیلم در ۲۰ دقیقه ابتدایی سعی میکند مخاطب را با شخصیتها و قصه همراه کند و در این همراهی تمام تلاشش را میکند تا واقعیات زندگی امروز را نشان دهد، واقعیاتی که برای تماشاگر بسیار جذاب است و ممکن است طنز باشد و لحظههایی هم لبخند به لب تماشاگران بیاورد. فیلم در ابتدا تلاش یک زوج جوان برای ساختن زندگیشان را به تصویر میکشد در همان ۲۰ دقیقه ابتدایی سعی میکند این ماجرا را برای مخاطب جا بیندازد.
اما از یک جایی همین شخصیتها برای دستیابی به یک زندگی بهتر دچار خطاها و اشتباهاتی میشوند و میخواهند ره صد ساله را یک شبه بروند و در نتیجه تاوان میدهند. اگر به اطراف خود نگاه کنیم خصوصا در این زمانه آدمهای زیادی را میبینیم که دلشان میخواهد سریع و زود به موفقیتهای زیادی دست پیدا کنند. به عنوان مثال کسی که تازه به تهران آمده اتفاقا آدم بسیار باسواد و بادانشی هم هست ولی وقتی به زندگی آدمهای اطرافش نگاه میکند که بدون دانش به درجههای بالا رسیدند او هم دلش میخواهد به این جایگاه برسد در نتیجه وقتی نمیتواند به آنچه میخواهد برسد، با دست کلید به جان ماشینهای مردم میافتد و روی آنها خط میکشد.
به نظرم این نکات همه نشانههایی از جامعه مدرن رو به قهقراست که نمیخواهد آدمها بر اساس تخصص و تجربهای که دارند به جایگاه واقعیشان برسند و این بسیار تلخ است که جایگاهها همه به رانتخواران و کسانی که دارای ارتباطات متفاوت و پشت پردهای هستند، میرسد. نظر من این است که اگر این فیلم واقعیات را بیان کند و بتواند بر مخاطب تاثیر بگذارد رسالت خودش را به خوبی انجام داده است. فیلمساز تمام سعیاش را میکند تا به بیان مشکلات و معضلات بپردازد، اما شما به این فکر کنید کسانی که باید راهحل ارایه دهند، دقیقا کجا هستند؟
حرف شما درست، اما مردم این روزها حوصله فیلمهای تلخ ندارند.
من اگر سریال برای تلویزیون ساخته بودم شما حق داشتید که بگویید نباید در این شرایط خوراک تلخ به مردم داد، اما سینما و تماشای فیلم یک انتخاب است. مخاطب حق انتخاب دارد و بر اساس بلیت خریداری شده میتواند هر فیلمی با هر داستانی را برای تماشا انتخاب کند. ما به زور که نمیگوییم مخاطبان به تماشای فیلم ما بنشینند. نمیشود که شما نوار کاست داریوش اقبالی را در ضبط صوت بگذارید و در انتظار موسیقی سبک و شیش و هشت ساسی مانکن باشید!
سالی که محمدرضا هنرمند سریال زیر تیغ را ساخته بود منتقدان به تلخی سریالش اشاره داشتند او در جواب گفته بود کنترل تلویزیون دست مخاطب است هر شبکهای که دوست دارد ببیند به او اصرار نکردیم که زیر تیغ ببیند.
دقیقا، به نکته درستی اشاره کردند. ضمن اینکه بعضیها میگویند برویم سینما تفریح کنیم، مگر سینما شهربازی است. از نظر من سینما در بسیاری از موارد جایی برای تفکر و مکانی برای شنیدن حرفهای منصفانه و کمی تعقل است. اینجا میخواهم با دوستان منتقد کمی صریح صحبت کنم. واقعا میگویم در این مدت که فیلم «سه کام حبس» اکران است من کمتر نقد منصفانهای در رسانهای دیداری یا شنیداری یا نوشتاری بر فیلم خواندم یا دیدم. همه فیلمها که نمیتوانند برای مردم ادا و اطوار در بیاورند. آقای منتقدی که اگر ۶ ماه از زن و زندگی خودش بزند و تمام وقتش را برای نگارش فیلمنامه بگذارد و بعد در مرحله دریافت پروانه ساخت فیلمنامهاش کامل رد شود و به او بگویند برو دوباره بنویس میخواهم ببینم باز از این نقدهای الکی بر فیلم «سه کام حبس» مینویسد؟ من معتقدم فیلم «سه کام حبس» تاثیر خود را بر مخاطب گذاشته است.
البته فیلم مخاطبان زیادی را به سالن دعوت کرده و فروش خوبی هم داشته است.
بله، خدا را شکر و از این بابت بسیار خوشحالم و پیغامهایی داشتم که بعضیها با خانواده و دوستان دوباره به تماشای این فیلم نشستند.
با تمام این تفاسیر با اینکه دو سال از ساخته شدن این فیلم میگذرد، اما قصه این فیلم، مشکلات امروز جامعه را نشان میدهد و بهروز است.
یکی از دوستانم همین جمله شما را به من گفت و توضیح داد جایی در انتهای فیلم که مادر از دخترش عذرخواهی میکند حرف و درد امروز جامعه ما در آن نهفته شده است. در برابر این صحبتها فقط سرم را خم و خدا را شکر کردم. ولی بگویم تمام تلاشم را کردم ادا درنیاورم و از درد جامعه امروز بگویم حالا عدهای به لحن واقعی و صریح فیلم انتقاد دارند، بحث دیگری است. اما اطلاع دارم روزهای نیمبها سالنهای سینماها از مخاطب پر است و من بر دست آن بینندهای که در شرایط سخت امروز روزهای نیمبها به سینما میرود و فیلم میبیند، بوسه میزنم. آن وقت یک عده هم هستند که نشستهاند از فیلم بدگویی میکنند و روحیه منفی به فیلمساز میدهند. بدون قیاس، خیلی از منتقدهایی که امروز به این فیلمها میتازند سالها پیش به آثار علی حاتمی، امیر نادری و بهرام بیضاییها توجه و رحم نکردند.
ولی سوالی که برایم به وجود آمده، چطور فیلم شما از چنگال قاچاقچیان در امان ماند؟
خیلی مراقبت کردیم. من از اینجا از تهیهکننده فیلم که برادرم است و آقای نیما دبیرزاده بسیار تشکر میکنم که نسخهها را کد میزدند و بسیار رعایت میکردند تا نسخه فیلم لو نرود. به نظر میآید خیلی باید مراقب سینما باشیم، چراکه از نظر من عدهای بدجور به جان سینما افتادند و از هر طریقی که میتوانند به آن لگد میزنند. ما به سادگی که فیلم را نساختیم با خون و دل «سه کام حبس» ساخته شده است که البته همه همکارانم هم با سختی فیلم میسازند. اینجا به همکارانم میخواهم بگویم بیاید در این شرایط بیشتر همدیگر را دوست داشته باشم. مدام این پرسش را مطرح نکنیم که چرا فلان فیلم کمدی فروخت؟ در این شرایط بدترین فیلمها باعث رونق سینما هستند و هر چیزی که اسباب نجات سینمای ایران را فراهم کند باید به آن احترام گذاشت. دوستان منتقد با بیرحمی ننویسند.
به هر حال رسالت نقد را نمیتوان نادیده گرفت.
بله موافقم، اما در قبال این فیلم که مخاطبان را به سینما جذب میکند، نمیگویم نقد نکنند ولی در این شرایط بهتر این است که منصف باشیم و اجازه دهیم سینما رونق بگیرد و زمان و زمانه را در نظر بگیریم. تا همین پارسال سالنهای سینما خاک میخوردند. اجازه دهیم کمی حال سینما خوب شود و سینما جان بگیرد.
در پایان از تمام گروهم تشکر میکنم. از محسن تنابنده، پریناز ایزدیار و سمیرا حسنپور تشکر میکنم به نظرم یکی از ویژگیهای بارز فیلم بازیگری است و نتیجه آن روی پرده کاملا مشخص است.
از همه دوستانم در پشت دوربین تشکر میکنم، از شروع پیش تولید تا اکران لطف و محبت خداوند و رفقا را در کنار خودمان داشتیم که نتیجه آن استقبال و ارتباط مخاطبان با فیلم است. خوشبختانه فیلم آرام آرام به جایگاه خود میرسد، شک ندارم اگر به ما اجازه بدهند ما هم مثل بقیه فیلمها که رانت دارند و بعد از افت کف فروش، همچنان روی پرده هستند، روی پرده باشیم و به ما هم این امکان را بدهند به مخاطب بیشتری میرسیم. البته این روزها پررونق هستیم. یادمان نرود با خرید همین بلیتها و حمایت تکتک ما سینما همچنان نفس میکشد و به سختی به راه خود ادامه میدهد.