فارس نوشت: مسؤول مجموعه مردمی دختران انقلاب با اشاره به نقش لحن خوب در جذب افراد بدحجاب و بیحجاب، خواستار توجه به کارهای اقناعی در این زمینه شد و به بیان خاطراتی در این زمینه پرداخت.
بهاره جنگروی مسؤول مجموعه مردمی دختران انقلاب در برنامه چشمه که از شبکه افق پخش شد، با اشاره به فعالیت دختران انقلاب درباره ترویج عفاف و امر به معروف حجاب در تهران به بیان سه خاطره در این مسأله پرداخت که در ادامه میخوانیم:
روزی داشتم در یک منطقه مذهبی از تهران تردد میکردم، خانمی را دیدم که کلاً جوراب نداشت و شلوارش یک مقدار کوتاه بود. وقتی به آن دختر خانم رسیدم، دیدم صورتش آرایش ندارد، موهایش هم پوشیده است، فقط شلوار کوتاهی پوشیده است. سلام کردم و به او گفتم: میخواستم یک آفرین قشنگ به شما بگویم، گفت: چرا؟ گفتم: چقدر چهره ات ساده است، موهایت را پوشاندهای، آفرین به این حجابی که داری! حیف شما نیست اینقدر پوششت خوب است، اینقدر حجابت خوب است، موهایت پوشیده است، شلوارت یک مقدار کوتاه است؟ بعد به من گفت: واقعاً از این مدل گفتن شما شرمنده شدم. قبل از شما خانمی به من گفت: روزی را میبینم که با این ۲ تا پا در آتش جهنم بروی، از حرص او میخواستم شلوارم را کوتاهتر کنم.
شب شهادت امام صادق (ع) بود. سمت تهرانپارس با گروهی از دوستان رفتم. یکی از دوستان که کنار من بود به من گفت از دور، زن و شوهری دارند میآیند که آقا خیلی هیکلی است، خانمش هم به شدت وضعیت حجاب نامناسبی دارد. به من میگفت: فلانی شما نگو، این آقا شما را یک فوت کند، میافتی. اصلاً به ایشان تذکر نده! وقتی آن آقا رسید، دیدم او مشکی پوشیده است، رو سمت این خانم کردم و گفتم: به شما تبریک میگویم که خدا چه همسر غیرتمندی به شما داده است که شب شهادت امام صادق (ع) پیراهن مشکی پوشیده است. دیدم آن آقا با آن هیبتی که داشت انگار یک حالت افتاده پیدا کرد، سرش را پایین انداخت.
بعد گفتم: حیف نیست همسر شما اینقدر غیرتمند است، دلش میخواهد زیباییهای همسرش را فقط خودش ببیند؟ آن آقا در تأیید حرف من با همان لحن لوتیمنشانه گفت: آبجی! من آن قدر در خانه به او میگویم اینطور در خیابان نیا!
خداحافظی کردم و داشتم میرفتم، آن خانم به من گفت: میتوانم شما را بغل کنم؟ خجالت کشیدم به خاطر این لحن خوبی که شما به کار بردید.
در خیابان هفت حوض، خانمی داشت میرفت، مانتوی جلوباز پوشیده بود. دیدم وقتی باد میزند این جلوی مانتویش را میگیرد. سمتش رفتم و به او گفتم: چقدر شما حیا داری! من دیدم که وقتی باد دارد مانتوی شما را میزند، مدام جلوی مانتو را شما میگیری. حیف شما نیست اینقدر حیا داری، اما موهایت مشخص است؟