bato-adv
کد خبر: ۶۲۴۴۷۱

سنگ آمریکایی و چاه ایرانی

سنگ آمریکایی و چاه ایرانی
قطع رابطه سیاسی ایران و آمریکا علاوه بر اینکه میلیارد‌ها دلار به دو طرف ضربه زده عامل ده‌ها مناقشه سیاسی و حتی نظامی میان دو طرف شده که تاکنون ادامه دارد. هرچند گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران حادثه آغازین و عامل این رویداد قلمداد می‌شود، اما این قطع رابطه زمینه و بستری تاریخی داشت که به مرور زمان بر علل آن نیز افزوده شده است
تاریخ انتشار: ۱۰:۲۹ - ۲۶ فروردين ۱۴۰۲

هم میهن نوشت: برخلاف تصور عمومی ۱۳ آبان ۱۳۵۸ با تسخیر سفارت آمریکا در تهران رابطه سیاسی ایران و آمریکا قطع نشد یا دست‌کم اگر از یک طرف قطع شده بود، از طرف دیگر برقرار بود. سفارت باشکوه و زیبای ایران در واشنگتن باز بود، هرچند سفیر بلافاصله با گروگانگیری کارکنان سفارت آمریکا در تهران استعفا داده بود و چهار کنسولگری دیگر نیز در شهر‌های شیکاگو، هیستون، نیویورک و سانفرانسیسکو مشغول به کار بودند و رابطه چنان آتشین بود که از دیپلمات‌های حاضر در سفارت کاری برنمی‌آمد. طرفه آنکه نخستین و آخرین سفیر جمهوری اسلامی ایران در آمریکا اصلا دیپلمات نبود تا کاری هم از او بربیاید.

دکتر مهدی حائری‌یزدی فیلسوف و متکلم بزرگ، نماینده آیت‌الله بروجردی در آمریکا و فرزند میرزا عبدالکریم حائری‌یزدی موسس حوزه علمیه قم نه دستی در سیاست داشت و نه دیپلماسی. او که پس از اخذ درجه اجتهاد از آیت‌الله بروجردی به‌عنوان نماینده او به آمریکا رفته و دکترای فلسفه خود را از دانشگاه تورنتو کانادا اخذ کرد تا زمان وقوع انقلاب علاوه بر سرپرستی امور شرعی شیعیان در آمریکای شمالی به تدریس فلسفه اسلامی در دانشگاه‌های برتری، چون مک‌گیل، تورنتو، هاروارد، آکسفورد و جرج‌تاون مشغول بود و با وقوع انقلاب اسلامی به پیشنهاد کریم سنجابی، نخستین وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی و تایید امام خمینی به سرپرستی سفارت منصوب شد.

مهدی حائری‌یزدی که در جوانی نزد امام خمینی فلسفه و فقه خوانده بود، به‌زودی و با تسخیر سفارت آمریکا در زمره منتقدین درآمد و با استعفا از سرپرستی سفارت به تلاشی ناکام برای حل این بحران دست زد؛ تلاشی که به خانه‌نشینی‌اش پس از بازگشت به تهران انجامید. پس از سال ۱۳۶۲ مدتی را در آکسفورد به تدریس فلسفه اسلامی گذراند و کتاب حکمت و حکومت را در بیان نظریه سیاسی خود یعنی «وکالت مالکان شخصی مشاع» نوشت. در واقع مهدی حائری‌یزدی با وجود دوستی و صمیمیت چنددهه‌ای با امام خمینی از هواداران جبهه ملی و دکتر مصدق بود که به خاطر باور به اصل جدایی دین از سیاست خیلی زود و در ماه‌های نخستین انقلاب در زمره منتقدان نظام جدید درآمدند.

سکنجبین آمریکایی

باز هم برخلاف باور رایج شروع ماجرای قطع رابطه سیاسی ایران و آمریکا به گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران باز نمی‌گردد، ماجرا عمیق‌تر از این حادثه بود. نقطه آغاز مخالفت امام خمینی با رژیم پهلوی اصلاحات اجتماعی و سیاسی بود که از سوی آمریکایی‌ها به محمدرضا پهلوی توصیه شد؛ بنابراین اگر بگوییم آمریکایی‌ها آغازگر انقلاب ایران بودند، پربیراه نگفته‌ایم. آمریکا که در آن زمان از نفوذ جنبش‌های کمونیستی در کشور‌های وابسته در بیم بود، به رهبری جان‌اف. کندی اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را به این کشور‌ها تجویز می‌کرد که هدف اصلی آن خنثی کردن التهابات سیاسی و ثبات حکومت‌های موافق سیاست‌های این کشور بود.

سکنجبین آمریکایی که تفاوت جوامع و ویژگی‌های درونی آن‌ها را نادیده گرفته بود از قضا در ایران صفرا فزود. مهم‌ترین بخش اصول شش‌گانه انقلاب سفید یا انقلاب شاه و میهن که توسط محمدرضاشاه اعلام و پشتیبانی شد، لغو نظام ارباب و رعیتی و اصلاحات ارضی بود که زمین‌های بزرگ کشاورزی را تکه‌تکه کرد و به کشاورزان بخشید. برخلاف ظاهر مترقی و به‌ظاهر انسانی این اتفاق، اصلاحات ارضی منجر به نابودی کشاورزی ایران و مهاجرت گسترده کشاورزان گرسنه به شهر‌ها و گسترش حاشیه‌نشینی در شهر‌های بزرگ ایران شد. زمین‌های بزرگ که با تکیه بر سرمایه ارباب و بذر و ابزار کار تهیه شده محصولات خوبی می‌دادند و اقتصاد کشاورزی ایران و زندگی روستاییان را تامین می‌کرد، با این اصلاحات از بین رفت و موج مهاجرین به شهرها، سربازان خمینی در سال ۵۷ شدند که به خیابان‌ها آمدند و انقلاب پابرهنگان را رقم زدند.

رفراندوم انقلاب سفید که توسط علمای قم تحریم شد از سوی کشور‌های غربی به شاه تبریک گفته شد. جان‌اف. کندی، رئیس‌جمهور آمریکا، از این انتخابات به‌عنوان «انتخابات تاریخی» یاد کرد و طی پیامی به شاه اطمینان داد که از این پس می‌تواند کمک‌های بیشتری از آمریکا دریافت کند. روزنامه‌های آمریکا نیز به تمجید از شاه پرداختند و او را بیش از هر زمان دیگری مستحق حمایت و کمک‌های مادی و معنوی دانستند. مطبوعات غربی، تصویب ملی اصول شش‌گانه را یک «اقدام انقلابی» و رسانه‌های دولت شوروی آن را بخشی از مبارزه با نظام فئودالی خواندند. امام خمینی نیز در مخالفت با این انتخابات بیانیه‌ای صادر کرد و انقلاب سفید شاه را «انقلاب سیاه» نامید و آن را هم‌سو با اهداف آمریکا و اسرائیل دانست. ادامه این اتفاقات منجر به حمله به حوزه علمیه قم در ۱۲ فروردین ۱۳۴۲ شد و امام خمینی نیز در پاسخ شخص شاه را عامل اصلی جنایت و هم‌پیمان با آمریکا و اسرائیل معرفی کرد.

تاکید امام خمینی و اکثر مخالفان بر نقش آمریکا در حکومت محمدرضا پهلوی بیراه نبود. حضور آمریکا در ایران پس از وقوع کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت دکتر مصدق روزبه‌روز افزوده شده بود و درحالی‌که تعداد مستشاران فنی وابسته به سفارت آمریکا در تهران در دی ۱۳۳۰ کمتر از ۱۰ نفر بود، در آبان ۱۳۳۲ به ۱۳۳ نفر افزایش یافت و تا سال ۱۳۴۹ به حدود ۸ هزار نفر و تا اوایل سال ۱۳۵۷ بالغ بر ۵۰ هزار نفر شد.

رابرت گراهام مؤلف کتاب «ایران سراب قدرت» در این باره چنین نوشت: «با مجاز کردن فروش سلاح‌های پیچیده به مقادیر بی‌سابقه به ایران، آمریکا خود را متعهد کرد که این سلاح‌ها را مورد استفاده قرار دهد. این امر به معنای حضور کاملا مشهود آمریکا در ایران به‌وسیله فرستادن تعداد بسیار زیاد افراد نظامی، غیرنظامی و مشاور برای جبران کمبود شدید نیروی انسانی ماهرِ لازم برای کاربردی کردن این سلاح‌ها بود. در سال ۱۳۵۵ معلوم بود اکثریت ۲۴ هزار آمریکایی که در ایران هستند، نظامی و یا وابسته به امور نظامی هستند. انتظار می‌رفت که به علت خرید اسلحه از آمریکا این تعداد تا سال ۱۳۵۹ به ۵۰ تا ۶۰ هزار نفر برسد؛ بنابراین اعتبار نظامی ایران صرفا به قیمت از دست رفتن استقلال ایران تمام شد.»

نقطه برخورد نهایی امام خمینی با رژیم پهلوی نیز بر سر حضور همین مستشاران آمریکایی روی داد؛ زمانی که دولت حسنعلی منصور، لایحه کاپیتولاسیون مستشاران آمریکایی را تقدیم مجلس شورای ملی کرد و این لایحه با ۷۳ رای در مقابل ۶۳ رای به تصویب رسید. امام خمینی در سخنرانی ۴ آبان ۱۳۴۳ به این اتفاق واکنش نشان داد. لایحه تقدیمی دولت به همه مستشاران آمریکایی حاضر در ایران حقوق دیپلماتیک مصرح در کنوانسیون وین را اعطا می‌کرد و این به آن معنا بود که آنان هر جرمی در خاک ایران مرتکب شوند برای مجازات بایستی به محاکم آمریکایی معرفی شوند و محاکم آمریکایی نیز آنان را براساس قوانین آمریکا محاکمه خواهند کرد. تجربه کاپیتولاسیون آمریکا در کشور‌های دیگر، چون ژاپن و کره نیز نشان داده که این امر به معنای عدم مجازات یا مجازات اندک مجرمان است. امام خمینی در سخنرانی خود گفت: «من تأثرات قلبی خودم را نمی‌توانم اظهار کنم. قلب من در فشار است.

این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده‌ام خوابم کم شده است. ناراحت هستم قلبم در فشار است. با تأثرات قلبی روزشماری می‌کنم که چه وقت مرگ پیش بیاید. ایران دیگر عید ندارد. عید ایران را عزا کرده‌اند... ما را فروختند، استقلال ما را فروختند... عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند... اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد! دادگاه‌های ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا ارباب‌ها تکلیف را معین کنند! ملت ایران را از سگ‌های آمریکا پست‌تر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواست از او می‌کنند؛ لکن، اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد بازخواست می‌کنند؛ و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران را زیر بگیرد، بزرگتر مقام را زیر بگیرد، هیچ‌کس حق تعرض ندارد!... شاه ایران استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست‌تر از وحشی‌ها در دنیا معرفی کرد.»

طبیعتاً ادامه سخنان و اقدامات امام خمینی با واکنش شاه مواجه شد و به گفته ارتشبد حسین فردوست در خاطرات خود با نظر آمریکایی‌ها بنا شد امام خمینی به ترکیه تبعید شود و ایشان در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ دستگیر و با هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید شدند.

سنگ آمریکایی

هرچند در سال ۱۳۵۷ در کاخ سفید جیمی کارتر جوان و دموکرات و مشاورین او از تمامی این جزئیات به خوبی آگاه نبودند، اما امام خمینی و شاگردان او که حالا قدرت را در تهران به دست گرفته بودند کینه‌ای عمیق از آمریکا به دل داشتند و همین مسئله بود که پس از حمله به سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ منجر به عمیق‌تر شدن بحران شد. در واقع دانشجویان مطمئن نبودند که پس از حمله به سفارت با چه واکنشی از سوی امام خمینی روبه‌رو خواهند شد حتی تصور اولیه این بود که آنان پس از اعلام مخالفت خود نهایتاً مجبور به ترک محل و رهایی دیپلمات‌های آمریکایی خواهند شد، اما امام خمینی ضمن تایید، اقدام آنان را انقلاب دوم معرفی کرد که نشانگر انگیزه او برای قطع رابطه با آمریکا بود.

دولت کارتر که در ماه‌های پیش از وقوع انقلاب براساس گفتگو با برخی از اعضای شورای انقلاب در تهران و اطرافیان امام خمینی در نوفل‌لوشاتو به این جمع‌بندی رسیده بود که با دولتی میانه‌رو در تهران روبه‌رو خواهد شد و خواهد توانست روابط خود را با این دولت ادامه دهد، اکنون غافلگیر شده بود. آنچه که خشم انقلابی و عمومی را در تهران علیه آمریکا برانگیخت، سفر شاه به آمریکا بود. ایرانی‌ها که کودتای آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را فراموش نکرده بودند، اما در فاصله‌ای نزدیکتر یعنی ۱۹۷۳ و تنها ۶ سال پیش از انقلاب ایران، کودتایی آمریکایی و بسیار خونین در شیلی توسط ۴ افسر ارتش به رهبری آگوستو پینوشه روی داده بود که دولت مردمی و چپگرای سالوادور آلنده را سرنگون کرد و چندین هزار نفر از هواداران آلنده در دم اعدام شدند و ۱۳۰ هزار نفر نیز دستگیر و زندانی و شکنجه شدند. موج دستگیری‌ها آنچنان گسترده بود که ارتش از استادیوم ملی شیلی برای زندانی کردن ۴۰ هزار نفر استفاده کرد. اکنون حضور شاه در آمریکا برای انقلابیون در تهران تلاشی برای احیای امید هواداران سلطنت در ایران و کودتایی احتمالی قلمداد می‌شد و هر چه کارتر انکار می‌کرد قسم آمریکایی‌ها برای انقلابیون پذیرفتنی نبود.

جیمی کارتر، رئیس‌جمهور آمریکا در تلاش برای حل بحران گروگانگیری در ۶ فروردین ۱۳۵۹ از طریق سفارت سوئیس در تهران نامه‌ای خطاب به امام خمینی را تحویل بنی‌صدر رئیس‌جمهور ایران داد. کارتر در این پیام ضمن اشاره به پیام نوروزی امام خمینی، به منظور حل و فصل بحران گروگانگیری پیشنهاد تشکیل کمیسیون مشترکی برای رسیدگی به مسائل دوجانبه را مطرح کرده بود. در این نامه آمده است:

«عالیجناب! من امکان این را داشتم که پیام بیست‌ویکم مارس شما را خطاب به مردم ایران بخوانم. من این پیام را یک سند اساسی برای آینده کشور شما تلقی می‌کنم. در این پیام شما موضع خود را در سیاست بین‌المللی مشخص نموده‌اید، این امر مورد توجه ما است. من موافقم که صلح جهانی نیازمند روابط جدید بین دولت‌ها به‌خصوص، احترام به حاکمیت ملل و حق مردم دائر بر تعیین سرنوشت خود می‌باشد. مایلم تاکید کنم که این دو اصل که مکرر از طرف شما و آقای بنی‌صدر رئیس‌جمهوری عنوان می‌شود از اصول مورد قبول من نیز می‌باشد و ما به دنبال آن تصمیم خود را دائر بر عملی کردن این اصول چه در نیکاراگوئه، چه در افغانستان و یا در مقابل یک خطر احتمالی به حاکمیت یوگسلاوی ثابت نموده‌ایم.

مایلم تاکید کنم که حکومت من وارث وضع بین‌المللی خیلی حساسی می‌باشد که نتیجه سیاست و اوضاع و احوال دیگری است و همه ما را به ارتکاب اشتباهاتی در گذشته وادار کرده است. مزیت بزرگ دموکراسی امریکایی این است که همیشه توانسته است اشتباهات خود را شناسایی نموده و یا آن را محکوم کند. ما موافقت خود را به کمیسیون تحقیق در کنگره آمریکا برای روشن کردن حقیقت اعمال وخیم مداخله آمریکا مثلا در مورد شیلی اعلام نموده‌ایم و این کمیسیون تحقیق، تصمیمات مهمی در مورد محکوم کردن این مداخله و تدابیر بسیار مهمی در قبال مسئولیت‌های ناشی از این اعمال اتخاذ کرده است. ما آقای بنی‌صدر، رئیس‌جمهوری را مطلع ساخته‌ایم که آماده‌ایم این کمیسیون تحقیق را در آمریکا به نحوی برنامه‌ریزی کنیم که بتواند حل این بحران بین ملتین ما را امکان‌پذیر سازد.

همچنین ما آقای بنی‌صدر رئیس‌جمهوری را از آمادگی کامل خود برای اهتمام جدی در راه تامین رضایت لازم مردم ایران برای حل مسالمت‌آمیز اختلافات موجود بین دو حکومت مطلع ساخته‌ایم. من می‌توانم به‌خوبی درک کنم که تصرف سفارت ما در تهران می‌توانسته است عکس‌العمل موجهی برای جوانان ایران تلقی شود، اما زمان سپری می‌شود و من دلایل جدی برای تردید درباره انگیزه‌های واقعی آنانی که سفارت ما را تصرف کرده‌اند در دست دارم.

اشغال سفارت امروز مسائل عمده‌ای برای حکومت شما و حکومت ما ایجاد می‌کند و نهایتا عامل اختلافاتی گردیده است که مانع رفع بحران کنونی و ایجاد روابط جدید براساس برابری و احترام متقابل که شما خواهان آن بوده و ما نیز با آن موافقت داریم، می‌باشد. ما آماده پذیرش حقایق جدیدی که مولود انقلاب ایران است می‌باشیم این امر همچنان هدف ما و آرزوی ماست، زیرا من تصور می‌کنم ما هدف واحدی را که صلح جهانی و برقراری عدالت برای همه ملل است تعقیب می‌کنیم.

از زمان عزیمت شاه سابق مخلوع از آمریکا که به دلایل انسانی و درمانی پذیرفته شده بود، حکومت من تصمیم گرفت که در این مسائل مداخله نکند. ترک پاناما یک تصمیم شخصی شاه سابق بوده و ما نسبت به مذاکراتی که بین خود او و سادات برای پناه یافتن در مصر انجام یافته است، کاملا بیگانه بوده‌ایم. ما با مراجعت او به آمریکا مخالفت کردیم، ما با معالجه او در بیمارستان‌های آمریکایی و به‌وسیله پزشکان آمریکایی مخالفت کردیم، ما کلیه اطلاعاتی که درباره وضع مزاجی شاه سابق داشتیم در اختیار آقای بنی‌صدر رئیس‌جمهوری گذاردیم. من حفظ اصل تفکیک کامل دو موضوع را اساسی می‌دانم بحران فیمابین باید از راه اعمال اراده و قابلیت حکومت‌های ما بر مبنای واقعیات و منافع آینده جدی دو ملت حل و فصل شود.‌

می‌خواهم موکدا خاطرنشان کنم به محض اینکه مسئله فوری از طریق انتقال مسئولیت گروگان‌ها به حکومت ایران حل شود، ما آماده اتخاذ رویه معقول و دوستانه‌ای برای حل و فصل مسائل عدیده دوجانبه فی‌مابین می‌باشیم. ایجاد یک کمیسیون مشترک به‌عنوان عامل رسیدگی به مسائل دوجانبه به ما توصیه شده است. ما آماده‌ایم با نظر مساعد این فکر را بپذیریم و بتوانیم چنین کمیسیونی را به‌عنوان وسیله‌ای که روابط آینده ما را توسعه دهد، تلقی نمائیم. تمنا دارم مرا در حل بحران فیمابین براساس ضوابط منصفانه و شرافتمندانه جدا یاری نمایید و از این بابت نهایت حق‌شناسی را خواهم داشت. دو ملت ما نیز از شما حق‌شناسی خواهند نمود. اجازه می‌خواهم جسارتا اعلام دارم که به نظر من، زمان و دشمنان واقعی نظام‌های سیاسی مربوطه ما به زیان ما مشغولند.

با تقدیم بهترین احترامات، جیمی کارتر ۲۶ مارس ۱۹۸۰»

با وجود متن دوستانه نامه کارتر، او پیشتر اقدامات دیگری را علیه ایران انجام داده بود. او در نخستین عکس‌العمل به تسخیر سفارت آمریکا در تهران، روز ۲۲ آبان ۱۳۵۸ دستور توقیف کلیه دارایی‌های ایران در بانک‌های آمریکایی و شعبه‌های خارجی آن را صادر کرد و خرید نفت از ایران را متوقف ساخت و در ۱۳ آذر و نهم دی ۱۳۵۸، شورای امنیت سازمان ملل دو قطعنامه علیه ایران صادر کرد که در آن مجازات‌های اقتصادی علیه ایران پیش‌بینی کرده بود. دولت کارتر همچنین در قطعنامه پیشنهادی دیگری به شورای امنیت سازمان ملل در ۲۴ بهمن ۱۳۵۸خواستار اعمال تحریم‌های اقتصادی شدیدتری علیه ایران و قطع رابطه همه کشور‌های عضو سازمان ملل با ایران به دلیل تصرف سفارت آمریکا گردید که با وتوی شوروی از دستور این شورا خارج شد.

درخواست قطع رابطه سیاسی و بازرگانی با ایران در کنفرانس کشور‌های صنعتی غرب نیز مطرح شد، اما مورد موافقت قرار نگرفت. علاوه بر این اقدامات سیاسی، بسیاری از مفسران آمریکایی تشکیل نیروی «واکنش سریع» در ۱۱ دی ۱۳۵۸ در خلیج فارس را که به نیرو‌های دلتا مشهور شدند عکس‌العمل نظامی کارتر در مقابل واقعه تصرف سفارت آمریکا در تهران قلمداد کردند؛ نیرویی که ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ عملیات پنجه عقاب یا حمله طبس را برای رهایی گروگان‌ها انجام داد و با شکست عملیات به یک افتضاح نظامی و سیاسی بدل شد.

با آگاهی از این زمینه‌ها بود که امام خمینی همان روز‌های ابتدایی فروردین و با این پیش‌بینی که در صورت انتشار این نامه توسط آمریکایی‌ها مردم ایران تصور خواهند کرد امام وارد گفت‌وگویی مخفی و پنهانی با آنان شده، دستور انتشار فوری متن نامه را دادند. با انتشار متن نامه کارتر، کاخ سفید ارسال هرگونه پیامی از سوی او به امام را تکذیب کرد، اما سفیر سوئیس در تهران در مصاحبه‌ای ضمن تائید ارسال پیام‌های آمریکا به ایران از طریق سفارت سوئیس اظهار داشت: «این همیشه سیاست ما بوده است که تمام امکانات دیپلماتیک خودمان را در اختیار طرفین بگذاریم و نهایت کوشش را در آنچه که از دست ما بر می‌آید، انجام بدهیم. تمام پیام‌های از این نوع در صورت انتشار مطالبی که قرار نیست منتشر شود، همیشه این ریسک وجود دارد که مورد تکذیب قرار بگیرد».

چاه ایرانی

در چنین شرایطی و پس از اینکه سیداحمد خمینی فرزند و مسئول دفتر بنیانگذار جمهوری اسلامی اعلام کرد به دلیل تکذیب مقامات آمریکایی، نامه کارتر پاسخی از سوی امام نخواهد داشت، جیمی کار‌تر در هجدهم فروردین ۱۳۵۹ طی دستوری، قطع روابط سیاسی و بازرگانی با جمهوری اسلامی ایران و فرصت ۳۶ ساعته دیپلمات‌های ایرانی برای خروج از آمریکا را اعلام کرد. کار‌تر در سخنان خود درباره قطع رابطه با ایران گفت: «.. مطالبات شاکیان آمریکایی و شرکت‌ها، از اموال مسدودشده ایران در آمریکا برداشت خواهد شد و مسئولیت بحران با شورای انقلاب ایران است که خود را پشت سر دانشجویان پنهان می‌کند. اگر گروگان‌ها آزاد نشوند، تصمیمات شدید‌تری علیه ایران اتخاذ خواهد شد و آمریکا با هم‌پیمانان خود اقدامات مقتضی به عمل خواهد آورد. هیچ ویزای جدیدی برای ایرانیان صادر نخواهد شد و کلیه ویزا‌های صادرشده پس از بحران باطل می‌باشد...»

با اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران، امام با انتشار پیامی با اشاره به انتشار خبر دستور کارتر برای پایان روابط سیاسی ایالات متحده با ایران گفته بود: «ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین آمریکا و ایران را دریافت کردم. اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است... ما این قطع رابطه را به فال نیک می‌گیریم، چون که این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید دولت آمریکا از ایران است... ما امیدواریم که نابودی سرسپردگانی مثل سادات و صدام حسین به زودی انجام گیرد و ملت‌های شریف اسلامی به این انگل‌های خائن آن کنند که ملت ما با محمدرضا خائن کرد و دنبال آن برای آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن قطع روابط با ابرقدرت‌ها خصوصا آمریکا نمایند. من کرارا گوشزد نموده‌ام که رابطه ما با امثال آمریکا رابطه ملت مظلوم با جهان‌خواران است.»

در ساعت ۱۲:۳۵ بیستم فروردین‌ماه حدود ۵۰ نفر از اعضای سفارت ایران در واشنگتن و اعضای کنسولگری‌های ایران در شیکاگو و نیویورک به همراه خانواده‌هایشان با پرواز ۷۳۰ هواپیمایی ملی ایران وارد فرودگاه مهرآباد تهران شدند.

روزنامه کیهان فردای آن روز در گزارشی از بازگشت دیپلمات‌های ایرانی نوشت: به دنبال ورود دیپلمات‌های ایرانی به فرودگاه تهران علی آگاه، کاردار ایران در واشنگتن و تنی چند از اعضای سفارت ایران در آمریکا به همراه صادق قطب‌زاده و اسقف کاپوچی در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی و مطبوعاتی شرکت کردند و به سوالات خبرنگاران داخلی و خارجی جواب دادند.

به نوشته کیهان تا بعدازظهر ۲۱ فروردین به جز سفارت ایران که در واشنگتن واقع بود، چهار کنسولگری دیگر نیز در شهر‌های شیکاگو، هیستون، نیویورک و سانفرانسیسکو همگی تعطیل و مهر و موم شدند. اکنون سفارت و اماکن دیپلماتیک ایران در آمریکا در اختیار وزارت امور خارجه آمریکاست و به گفته مقامات آمریکایی برای تامین هزینه‌های نگهداری ساختمان‌ها اجاره داده می‌شود.

قطع رابطه سیاسی ایران و آمریکا علاوه بر اینکه میلیارد‌ها دلار به دو طرف ضربه زده عامل ده‌ها مناقشه سیاسی و حتی نظامی میان دو طرف شده که تاکنون ادامه دارد. هرچند گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در تهران حادثه آغازین و عامل این رویداد قلمداد می‌شود، اما این قطع رابطه زمینه و بستری تاریخی داشت که به مرور زمان بر علل آن نیز افزوده شده است. با وجود آنکه دولت‌های مختلف مستقر در واشنگتن برای برقراری رابطه مجدد با تهران و دست‌کم گفتگو‌های مستقیم ابراز آمادگی کرده‌اند، اما نظام جمهوری اسلامی ایران، دولت ایالات متحده آمریکا را به‌عنوان شیطان بزرگ می‌شناسد و حاضر به گفتگو و ایجاد رابطه مستقیم نیست و این چاه هر روز عمیق‌تر و دور از دسترس‌تر می‌شود.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین