فرارو- موزه پاتولوژی بارتز در بریتانیا معمولا با تعیین وقت قبلی درهایش را به روی عموم باز میکند. با این وجود، ما خبرنگاران "گاردین" خوش شانس بودیم که توانستیم با دکتر "جاناتان کندی" مدیر برنامههای بهداشت عمومی جهانی در بازتر و دانشکده پزشکی لندن دیدار کنیم.
به گزارش فرارو به نقل از گاردین؛ آن مرکز حدود ۴ هزار نمونه پزشکی را در خود جای داده که اکثر آن نمونهها در قفسههای بزرگ به نمایش گذاشته شدهاند. هر قسمت از بدن نشان داده شده و هر نوع بیماری و آسیبی را میتوان مشاهده کرد؛ اگرچه ردیابی یک وضعیت خاص برای افرادی در خارج از حوزه پزشکی دشوار است. زمانی که به ستون فقرات زرد شده باقی مانده از بیماری رسیدیم که از سل رنج میبرد به دنبال چیزی بودیم که در کتاب تازه کندی به آن پرداخته شده. کتابی که درباره بیماریهای عفونی و تاثیر آن بر تمدن بشری است که تا حد زیادی به شانس بستگی دارد.
کندی در فصلی از کتاب خود یادآوری میکند که در دوره انقلاب صنعتی پاتوژنهای غیر معمول آن زمان مانند سل و وبا در شهرهای اروپایی رشدشان را آغاز کردند. هم چنین، وبا در اروپا تا دهه ۱۸۳۰ میلادی گسترش یافت. بیماریهای عفونی در آن زمان عامل ۵۵ درصد مرگ و میر رخ داده در لندن بودند. اپیدمی وبا به طور خاص منجر به افزایش بی اعتمادی عمومی نسبت به پزشکان شد.
در آن دوره حرفه پزشکی تشنه اجساد و بررسی آن بود. هدف کتاب کندی نشان دادن چگونگی شکل گیری بیماریهای عفونی از زمان نئاندرتالها تا دوران کووید - ۱۹ است و مملو از حقایقی شگفت انگیز میباشد. تخمین زده میشود که حدود ۶۰ درصد از جمعیت اروپا (حدود ۵۰ میلیون از ۸۰ میلیون نفر) در فاصله سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۳ میلادی بر اثر طاعون جان شان را از دست دادند. در همین حال، در آن بازه زمانی اقتصاد کم و بیش متوقف شد.
در واقع، کندی یک جامعه شناس است که پژوهشهایش متمرکز بر سلامت عمومی هستند و سفری پر پیچ و خم را توصیف و روایت میکند. او میگوید: "پیش از پاندمی کووید من مقالهای را منتشر کردم که در آن به پیوند بین پوپولیسم و اعتماد به واکسن پرداخته بودم".
او میافزاید: "در طول تاریخ بشر وجود این قبیل پاندمیها نه تنها انسانهای زیادی را از بین برده و تمدنها را فروپاشانده (که البته رخدادی طبیعی بوده) بلکه گاهی اوقات فضا را برای ظهور انواع جدیدی از جوامع فراهم ساخته است. در نتیجه، کتاب من پاسخی به دیدگاهی است که برخی افراد نسبت به پاندمیها دارند. دیدگاه من شاید در دوران پاندمی کووید چندان امکان دیده شدن نداشت، زیرا در آن زمان همگان در وحشت به سر میبردند".
کندی با بررسی نتایج تحقیقات تازه دانشمندان، باستان شناسان و انسان شناسان به این نتیجه رسیده که غالب شدن گونه هوموساپینس یا انسان خردمند نه به دلیل برتری فکری ذاتی نسبت به نئاندرتالها بلکه به این دلیل رخ داد که سیستم ایمنی ما برای سازگاری با عوامل بیماری زا مناسبتر بود.
او هم چنین به نقش بیماری در توانایی داشتن یا نداشتن استعمارگران برای اداره امپراتوریهای شان نگاه میکند. به طور کلی پذیرفته شده که رم تا حدی به دلیل طاعون (احتمالا آبله) سقوط کرد و ارتش آن بر اثر بیماری تضعیف شد. با این وجود، به گفته کندی اگر یک پاندمی شبیه ابولا در قرن دوم وجود نداشت مسیحیت هرگز به اندازه امروز گسترش نمییافت. این تحلیل در ابتدا شگفت آور به نظر میرسد.
او این پرسش را طرح میکند که عوامل بیماری زا چه نقشی در پیروزیهای تقریبا معجزه آسای فاتحانی مانند هرنان کورتس (اسطوره و فرمانده اسپانیاییها در قرن شانزدهم که فاتح امپراتوری آزتک بود) و فرانسیسکو پیزارو (کشورگشای نامی دارای تابعیت پادشاهی کاستیل و گشاینده امپراتوری اینکا و پایهگذار شهر لیما پایتخت کنونی کشور پرو بود) در آمریکای مرکزی و جنوبی در اوایل قرن شانزدهم داشتند؟
کندی میگوید با توجه به دادههایی که جمع آوری کرده به نظریه به اصطلاح تاثیر مردان بزرگ در تاریخ باور ندارد. او به نظریه مرد بیمار در تاریخ باور دارد، زیرا هیچ سربازی نمیتواند در صورت مرگ پیشروی کند و هیچ پادشاهی نمیتواند بر کسانی که بر اثر عفونت ضعیف شده اند حکمرانی نماید.
کندی درباره نقطه آغاز نگارش کتاب خود میگوید: "خب، به نظرم نقطه آغاز من میکروبها بودند. در درون ما ۴۰ تریلیون باکتری وجود دارند. این باکتریها در طول میلیونها سال تکامل یافته اند و ما اکنون میدانیم که نقشهای متعددی را در زندگی مان ایفا میکنند.
این موضوع ذهن من را به هم ریخت و پرسشی را به عنوان جامعه شناس برایم پیش آورد: اگر این چیزهای کوچک چنین تاثیری بر بدن ما داشته باشند قادر هستند چه تاثیری بر بدنه سیاسی، اجتماعی اقتصادی مان داشته باشند؟ انسانها تاریخ میسازند، اما نه در شرایطی که خود انتخاب میکنند. میکروبها نیروی عظیمی در ایجاد این شرایط هستند".
او میافزاید: "در خلال بررسی هایم به بی پایه بودن مطلق ایدئولوژی سفید پوستان پی بردم. بدیهی است زمانی که در مورد استعمار بحث میکنیم این موضوع برجسته میشود. اکنون برایم عجیب است که عدهای فتح امپراتوری اینکاها توسط پیزارو با در اختیار داشتن تنها ۱۶۸ سرباز را به در اختیار داشتن تسلیحات برتر نسبت میدهند.
اگر درباره نقش بیماریهای عفونی در پایه گذاری امپراتوری اسپانیا بگوییم اغراق نکرده ایم. اسپانیاییها آبله را در کنار بیماریهای دیگر با خود آوردند که باعث از بین رفتن جمعیت بومی شد. به دنبال آن سرخک عفونتی که اکنون تصور میشود شبیه به سالمونلا است و آنفولانزا ایجاد شد. در نتیجه آن جمعیت بومی به میزان ۹۰ درصد کاهش یافت. مهاجمان اسپانیایی تمام این رخداد را نشانهای از حمایت خداوند از خود تعبیر کردند".
کندی میگوید با این وجود، ما کماکان فرضیاتی در مورد برتری را میپذیریم. او میافزاید: "از زمانی که متوجه شدیم نئاندرتالها گونهای جداگانه هستند آنان را از انسانیت تهی ساخته و به عنوان انسانهای بیرحم غارنشین قلمداد میکنیم. این در حالیست که به نظر میرسد نئاندرتالها به اندازه ما باهوش بودند.
آنان قادر بودند صحبت کنند و هنر درون غار را ایجاد کردند. آنان مردگان خود را دفن کرده و برای شان مراسم برگزار میکردند. درک این که هوموساپینسها از یک منطقه گرمسیری مهاجرت کرده و میکروبهای بیش تری را با خود حمل نمودند و نئاندرتالها در مناطق شمالی برای مقابله با آنان تلاش کرده بودند بازتابی دقیق از استدلالهای مربوط به استعمار است".
دوره نئاندرتالها به طور خاص برای کندی جالب توجه است. اکنون میدانیم که هوموساپینسها و نئاندرتالها با یکدیگر آمیخته شدند و در نتیجه ژنهایشان را حمل میکنیم. علاوه بر این، ژنوم نئاندرتالها توالی یابی شده و پروفسور "سوانت پابو" برنده جایزه نوبل فیزیولوژی در سال ۲۰۲۲ میلادی این کار را انجام داده و مقالات منتشر شده از آن زمان نشان داده اند که گونههای ژن نئاندرتال در جمعیت معاصر تاثیری بر پاسخ به کووید داشته اند.
برای مثال، فرد حامل ژن نئاندرتال در مقایسه با افراد مبتلا در همان سن که فاقد آن ژن بوده ۲۲ درصد کمتر مجبور به بستری شدن در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان بر اثر کووید شده است. کندی میگوید: "این کشفی دیوانه وار است. این که تصور کنیم اتفاقی که ۶۰ هزار سال پیش رخ داده روی این که امروز ما واقعا واکنش وحشتناکی نسبت به کووید داریم یا نه، تاثیر میگذارد".
با این وجود، کندی علاوه بر آن که مجذوب گذشته است نگران آینده نیز میباشد. ما در عصر طلایی برای میکروبها زندگی میکنیم. تراکم جمعیت در حال افزایش است مردم با سرعت بیش تری در سراسر جهان حرکت میکنند و آب و هوا در حال تغییر است. ما نه تنها کووید بلکه ویروس اچ آی وی و بیماری ایدز و ویروسهای دیگری مانند زیکا، تب دنگی، سارس و ابولا را نیز تجربه کرده ایم.
کندی میگوید: "اکنون به نظر میرسد که ما نمیتوانیم بر بیماریهای عفونی غلبه کنیم. در عوض، ما باید یاد بگیریم که با بیماریهای جدیدی که به طور دورهای تهدیدمان میکنند مقابله نماییم". او معتقد است اگر تاریخ چیزی به ما میآموزد این است که همه چیز صرفا از نظر سلامتی تغییر میکند و سرنوشت همگی مان به یکدیگر گره خورده است".
او میگوید: "این موارد مسائل اجتماعی جهانی هستند. اگر یک کشور ثروتمند صرفا تلاش کند تا خود را نجات دهد باز هم محکوم به فنا خواهد بود".
آیا نگارش کتاب "پاتوژنز (بیماری زایی): چگونه میکروبها تاریخ را ساخته اند"؟ باعث شده او احساس بدبینی کند؟ علیرغم آن که ممکن است آنتی بیوتیکها به زودی در درمان برخی از بیماریها موثر نباشند چشم اندازی که برای کندی ترسناک و درک آن دشوار بوده در آینده ممکن است میکروبها خودشان راه حل را ارائه دهند. او معتقد است ویروسها ممکن است آنتی بیوتیکهای جدید باشند چرا که ویروسها روزانه حدود نیمی از باکتریهای جهان را از بین میبرند. این عامل در مورد یافتن شیوه و نوع مناسب هدف قرار دادن باکتریها موثر است.
کندی میگوید هنوز چیزهای زیادی برای کشف وجود دارد. او میافزاید: "ما به عنوان یک گونه فوق العاده آسیب پذیر هستیم، اما هم چنین فوق العاده مبتکر هستیم. صد و پنجاه سال پیش ما حتی نمیدانستیم که میکروبها باعث ایجاد بیماریهای عفونی میشوند. با این وجود، اکنون ما در حال تجزیه و تحلیل DNA نئاندرتال هستیم".