روزنامه اطلاعات یکشنبه ششم فروردین ماه سال 1340نوشت:
دو روز پیش کدخدا عزیز، کدخدای یکی از دهات نزدیک تهران به ژاندارمری ده خود اطلاع داد که تمام پول نقد او به سرقت رفته و آخرین همسرش نیز به دنبال گم شدن پولها مفقود گردیده است!
کدخدا عزیز ضمن شکایت خود به رئیس پاسگاه ژاندارمری ده گفته است: من علاقه زیادی به تشکیل حرمسرا دارم و اکنون در خانه خود 4 زن عقدی و 3 زن صیغهای نگهداری میکنم، در مجاورت حرمسرایم یک صندوقچه در دیوار کار گذاشتهام و در آن پول نقد و جواهراتم را نگهداری میکنم و هر روز به آنها سرکشی مینمایم، 20 روز پیش دختر 15 ساله ای توجه مرا جلب کرد
این دختر به قدری طنازی کرد که من بیقرار شدم و 5 ساعت بعد از او خواستگاری کردم و یکی از زنهای عقدی ام را به صیغه مبدل کردم و دختر جوان را عقد نموده و او را به حرمسرا آوردم.
همسر جدید من پریشب مرا اغفال کرد و کلید صندوقچه را از جیبم درآورد و نیمهشب صندوقچه را با کمک اقوامش دزدیدند و حالا نه از او خبر دارم و نه از صندوقچه گرانبهایم.
کدخدا عزیز میگفت در صندوقچه نزدیک به نیممیلیون ریال پول نقد و جواهرات بود و قبل از اینکه زنم را پیدا کنید این صندوقچه را پیدا کنید!
یکی از زنان کدخدا عزیز که برای پارهای تحقیقات درباره این سرقت به پاسگاه ژاندارمری آمده بود، میگفت: از روزی که این سرقت واقع شده کدخدا از همه ما نیز سیر شده و شنیدهایم که گفته است میخواهد همه ما را طلاق بدهد!