bato-adv
کد خبر: ۶۱۴۵۹۳

هدیه ملکه ویکتوریا به شاه قاجار چه بود؟

هدیه ملکه ویکتوریا به شاه قاجار چه بود؟
آونگ (ناقوس) سال‌ها خفته‌اش به همراه ساعت قدیمی شهرمان بار دیگر به «دنگ و دونگ» افتاد تا یادآور روزگاران گذشته باشد که مردم با صدای آن، سحرگاهان از خواب برخاسته، اقامه بسته و دوگانه‌ای به درگاه یگانه یکتاگزارده و لب از طعام فروبسته، تا واجب خدا را به جا آورند.
تاریخ انتشار: ۱۴:۴۷ - ۱۳ اسفند ۱۴۰۱

ساعت اهدایی ملکه ویکتوریا به ناصرالدین شاه، پس از سال‌ها خاموشی، یکی، دو سال قبل به حرکت درآمد و با نشان دادن زمان به ما گفت:این قافله عمر عجب می‌گذرد/ دریاب دمی که با طرب می‌گذرد/

به گزارش همشهری آنلاین، آونگ (ناقوس) سال‌ها خفته‌اش به همراه ساعت قدیمی شهرمان بار دیگر به «دنگ و دونگ» افتاد تا یادآور روزگاران گذشته باشد که مردم با صدای آن، سحرگاهان از خواب برخاسته، اقامه بسته و دوگانه‌ای به درگاه یگانه یکتاگزارده و لب از طعام فروبسته، تا واجب خدا را به جا آورند.

جای بسی خوشحالی است که ساعت عمارت خورشید (شمس‌العماره) به دست تعمیرکاری ایرانی، مرمت شد، روغن‌کاری گردید و آماده شد و شماطه‌های ساعت شمار، دقیقه شمار و ثانیه شمارش زمان را به‌صورت دقیق نشان دادند. با حرکت درآمدن شماطه‌های این ساعت و برخاستن صدای آونگش، چه خاطره‌ها که زنده نشد و بعید ندانید با شنیدن اولین صدای آونگ ساعت شمس‌العماره، جوانان دیروز و پیران امروز با لبی خندان زیر لب زمزمه کردند: به پیری رسیدم در این کهنه دیر/ جوانی کجایی که یادت بخیر. با هم به سراغ این ساعت قدیمی شهرمان می‌رویم و مرور خاطره می‌کنیم.

۱۴۷ سال پیش، ناصرالدین شاه قاجار به فکر افتاد در مجموعه محل اقامتش، عمارتی رفیع بنا کند و دوستعلی خان معیرالممالک نظام‌الدوله را مأمور این کار کرد و پس از ۳ سال ساخت‌وساز، بالاخره رفیع‌ترین ساختمان آن روزگار تهران، سر برآورد و با برگزیدن نام «شمس‌العماره» این نام به روزگار ما رسید. دکتر ژوانس فووریه، طبیب ناصرالدین شاه، راجع به عمارت شمس‌العماره و ساعت تعبیه شده در بلندترین قسمت این بنا می‌نوسید: «شمس‌العماره بلندترین عمارت به شمار می‌آید و درآن قسمت بالا دو برج مربع دارد و سه طبقه است و در روی هر یک از این برج‌ها غرفه‌ای است و در میان آن‌ها چیزی شبیه به ناقوس مجزا ساخته‌اند که ساعتی بر آن نصب است...»

ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۹۰ قمری (۱۲۵۲ شمسی) یعنی شش سال بعد از پایان یافتن ساختمان شمس‌العماره برای نخستین بار، به فرنگستان سفر کرد و بعید است که این ساعت ره‌آورد این سفر باشد و به احتمال بسیار زیاد، این ساعت باید از طریق سفیر وقت انگلیس به‌عنوان تحفه از سوی ملکه ویکتوریا، در همان زمانی که کار ساخت شمس‌العماره در جریان بود، به ایران ارسال شده و در محل معلوم نصب شد و از ظواهر امر مشخص است که این ساعت را با توجه به ابعادی مشخص که داشته، محل نصبش را ساخته‌اند و قرینه‌ای که در دو سوی بنا وجود دارد، با این ساعت شکل داده‌اند.

هدیه ملکه ویکتوریا

تا قبل از شیوع استفاده از ساعت در ایران، از آنجا که تعیین وقت فقط برای رجال درباری و اعیان و اشراف اهمیت داشت – و صد البته نه بر ثانیه و دقیقه، بلکه بر ساعت – مردم عادی با بانگ خروس از خواب برخاسته و ادای فریضه می‌کردند و هنگام شب را نیز با نگاه کردن به چشم گربه که کاملاً گرد می‌شد مشخص می‌کردند و «گاه زردی» (۱) و «گرد کله» (۲) و «سایه پای چراغ» (۳) غروب را به هنگام ماه رمضان قبول داشتند، اما حکایت در دربار پادشاهان قاجار به گونه دیگری بود.

محمدحسن خان اعتماد السطنه، وزیر انطباعات ناصری و روزنامه‌خوان شاه، راجع به لحظه سال تحول ۱۲۹۸ قمری (۱۲۶۰ شمسی) این‌گونه می‌نویسد: «یکشنبه ۱۹ ربیع‌الثانی ۱۲۹۸ هجری... چهار ساعت کم و بیش تحویل شمس به حمل شد...» و چند سال بعد: «سوم جمادی الثانی سنه ۱۳۰۲ هجری مطابق ۲۱ مارس ۱۸۸۵ مسیحی، هفت ساعت و هفت دقیقه از روز جمعه گذشته آفتاب داخل برج حمل شد...»

همان‌گونه که مشاهده کردید خبری از اعلام ثانیه نیست و دقیقه هم چندان اهمیتی ندارد و گویا در آن دوران ساعت‌های شنی استفاده چندانی در ایران نداشته و ساعت‌های آفتابی – همچون ساعت آفتابی مسجد امام خمینی (ره) مورد استفاده بوده و بعد از ورود ساعت شمس‌العماره، استفاده از ساعت باب شد.

جعفر شهری راجع به ساعت و چگونگی ورود واستفاده از آن می‌نویسد: «.. بعد از تکمیل ساختن شمس‌العماره که بعد از سفر اول ناصرالدین شاه از روی عمارت فرنگی دستور بنایش داده شد، ساعتی هم برای آن در نظر گرفته شد که در برج بالای آن قرار گرفت. ساعتی چهار طرفه که از چهار جانب صفحه‌اش هویدا و زنگ بزرگی نمایانگر ساعاتش بود... با ارسال ساعت برج شمس‌العماره ساعت بغلی طلای جواهر نشانی هم جهت ناصرالدین شاه فرستاده شد و همراه ساعت بزرگ، که مهندسی هم برای نصب آمده، قاعده کوک و روغن‌کاری کردنش را به فردی به نام میرزا علی‌اکبر خان آموخت، به اضافه اطلاعاتی از چگونگی خود ساعت و اسباب و ادوات آن و اینکه چگونه یک ساعت کار می‌کند و در صورت توقف چه معایبی می‌تواند داشته باشد و از همان زمان هم به دنبال نام میرزا علی‌اکبر خان (ساعت ساز) افزوده شد.

ساعت ناصرالدین شاه مانند دیگر ساعت‌هایی که بعد از آن زینت بخش جیب جلیقه‌های اعیان و رجال گردید، ساعت بغلی دو دری بود که بوسیله کلیدی کوک می‌شد، در این شکل که با فشار زبانه‌ای که کنار لبه آن تعبیه شده بود در پشتش برای کوک کردن باز می‌شد و با فشار زبانه‌ای دیگر در جلوش گشوده شده، صفحه ساعت نمایان و وقت از آن استنباط می‌گردید.»

پی نوشت‌ها:

۱‌ـ آن روزگاران، تمامی دیوار‌های شهر کاهگلی بود و در صورت تاریکی، زردی‌گاه دیده نمی‌شد.
۲‌ـ گله‌های گوسفند و بز و گاو که در طهران فراوان بودند و به هنگام غروب به آغل باز می‌گشتند، گرد و خاک هوا می‌کردند و در صورت دیده نشدن گرد و خاک، معلوم می‌شد که غروب فرا رسیده است.
۳‌ـ هرگاه سایه چراغ گردسوز به زیر آن می‌رسید، می‌گفتند غروب فرا رسیده است.
۴‌ـ نوربخش، مسعود، تهران به روایت تاریخ، ج ۲، ص ص ۱۱۴‌ـ ۱۱۰۹، علم، ۱۳۸۰، تهران.

bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین