حاجی فیروزها، در دوران گذشته، شغل مناسب خود را داشتند و هیچ ربطی به تکدی گری نداشت، اما با گذر زمان و شرایط وخیم اقتصادی، افرادی که به تکدی گری مشغول هستند، در روزهای پایانی سال، لباس حاجی فیروز بر تن میکنند تا بتوانند از مردم پول بگیرند.
به گزارش گسترش نیوز، هرساله با نزدیک شدن به سال جدید در ایران، عدهای خبر از آمدن سال خوب و پر از خیر و برکت میدهند. افرادی که گریم سیاه بر روی صورت خود دارند و لباس قرمز میپوشند. این افراد حاجی فیروز نام دارند. اگر با نزدیک شدن به سال جدید، در خیابان تردد داشته باشید، متوجه حضور این افراد میشوید.
حاجی فیروز یکی از نمادهای مشهور ایران باستان است. در ایام نوروز او را با شکل و شمایل مشخصی در مکانهای مختلف میبینیم که با خواندن اشعار مخصوص و تنبک زدن، مژده آمدن فصل بهار را میدهد.
حاجی فیروز، با دایره زنگی که در دست دارد شعرهای زیبایی میخواند و رقص کنان به خواندن ترانههای نوروزی ادامه میدهد تا بتواند از خودروهای پشت چراغ مبلغی را به عنوان عیدی دریافت کند. برخی نسبت به پول گرفتن حاجی فیروز بدبین هستند و آن را به اشتباه با هدیه دادن بابانوئل مقایسه میکنند. این نوع قضاوت درباره حاجی فیروز، برخاسته از عدم آگهی نسبت به پیشینه تاریخی این شخصیت است.
تاریخچه حاجی فیروز که در قدیم آن را به خواجه پیروز میشناختند به همین روزهای پایانی سال بر میگردد؛ حتما در روزهای پایانی سال در خیابانها، صدای ساز و ضربی را میشنوید و در پی این صدا، افرادی را میبینید که با لباسهای قرمز و صورتهای سیاه در حال شادی و پایکوبی در خیابانها هستند. این افراد همان حاجی فیروزهای معرف حضوری هستند که هر ساله آنها را در کوچه و خیابان میبینیم. صورت سیاه حاجی فیروز هم نماد سرما و یخبندان زمستان شکست خورده است و هم نماد این است که حاجی فیروز از دنیای مردگان آمده و نوید حضور فروهرها را در آسمان ایران میدهد.
حاجی فیروز در قدیم جز شخصیتهای مقدس بوده است و اگر در خیابان به شادی میپرداخته، مردم نیز با او شادی میکردهاند و او را مورد احترام خود میدانستند. چرا که تاریخچه حاجی فیروز در ایران ارتباط مستقیم با ارواح اموات داشته است و همین خاطر مردم او را احترام میکردند تا ایشان نیز طلب آمرزش و برکت را برای مردم نزد اهورامزدا کند.
حاجی فیروز همراه با دایره زنگی که در دست دارد، شعرهای متفاوتی میخواند که از جمله معروفترین آنها ارباب خودم، سامبولی علیکم، ابراب خودم، سرتو بالا کن، ابراب خودم، بزبز قندی، ابراب خودم، چرا نمیخندی. به صورت مداوم این تکه شعر را تکرار میکند. صدای خود را به حالت گرفته در میآورد و ذوقص کنان به دور ماشینها میچرخد.
وجود حاجی فیروز، به دلیل این است که آمدن بهار را مژده دهد، اما امروزه با فرصت طلبی عده ای، رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. عدهای به قصد و نیت تکدی گری، لباس قرمز بر تن میکنند و صورت خود را سیاه میکنند. در چهار راهها آواز میخوانند و از ماشینها پول دریافت میکنند. این افراد همان کسانی هستند که تا قبل از آمدن سال نو، سر چهار راهها شیشه ماشین پاک میکردند و گل میفروختند، اما در روزهای پایانی سال خود را به جای حاجی فیروز جا میزنند.
شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه، شرایط را برای بسیاری از افراد سخت و دشوار کرده است. به گونهای که در ماه پایانی سال حتی بسیاری از دانشجویان هم لباس حاجی فیروز بر تن میکنند تا بتوانند هزینههای عید را کاسبی کنند. درآمد حاجی فیروز در یک شبانه روز چیزی حدود ۱میلیون تومان و شاید بیشتر است. به گونهای که اگر از صبح تا شب در یک چهار راه حضور داشته باشند و از ۵۰۰ ماشین مبلغ ۲هزار تومان دریافت کنند، درآمد روزانه آنها به یک میلیون تومان هم میرسد.
لباس قرمز و صورت سیاه حاجی فیروز نشانهی یک رسم و رسوم قدیمی است. رسمی که آمدن بهار و زنده شدن طبیعت را خبر میدهد و به قول خودش سالی یک روز این اتفاق میافتد؛ و به کوچهها و خیابانها میآید. اما این روزها حاجی فیروزها با زمانهای قدیم تغییر زیادی کردهاند و بیشتر در حال تکدی گری هستند. این روزها در پایان سال افرادی با چهره سیاه و لباس قرمز میخواهند نظر مردم را جلب کرده و پولی از آنها بگیرند.
در زمانهای قدیم، صورت سیاه حاجی فیروز نشان دهنده اتمام ناپاکیها، سیاهیها، همچنین بشارت و مژده آمدن بهار بوده است و برای شاد کردن مردم این لباس را بر تن میکردهاند، حاجی فیروزها برای خود شغل و کار داشتهاند و صرفا برای شادی و آمدن سال نو (نورپز) این کار را انجام میدادند. او و غلامش با گفتن لطیفه باعث شاد شدن مردم و خنداندن آنها میشدند. لباس سرخ حاجی فیروز نشان از یک تحول بزرگ دارد که به زودی و با آمدن بهار رخ میدهد.
یاد دارم که در یکی از روزهای پایانی سال، پشت چراغ قرمز یک خیابان بزرگ منتظر بودم. صدای دایره زنگی حاجی فیروز به گوش میرسید. با آن شعر معروف خود به سراغ ماشینها میرفت و مقدار پولی دریافت میکرد. از خودرو که پولی را میگرفت، لحظاتی رقص کنان، شادی میکرد و به سراغ خودروی دیگر میرفت. این اقدام درحالی است که فلسفه وجودی حاجی فیروز، تکدی گری نبوده است و عدهای فرصت طلب، این رسم باستانی را به تکدی گری تبدیل کردهاند. خوب است فکری به حال این رسم باستانی شود تا مجدد حاجی فیروز ماهیت خود را بهدست بیاورد.