زن جوان میگوید به دلیل ملاقات با فرزندش با شکایت همسر سابقش مواجه و به آدمربایی متهم شد، اما دادگاه این شکایت را واهی دانست.
به گزارش اعتماد آنلاین، سه سال از آخرین باری که رزیتا دخترش را دیده گذشته بود که متهم به ربودن فرزندش شد. حالا رزیتا با شکایت شوهر سابقش به دادگاه آمده است.
او از سختیهای زندگی با شوهر سابق و دوری از فرزندش میگوید:
نه تنها من قبول ندارم بلکه دادگاه هم حرف او را قبول نکرد و شکایتش را واهی تشخیص داد.
سه سال پیش از هم جدا شدیم. دادگاه اجازه داد من هفتهای یک شب بچه را پیش خودم بیاورم و از او مراقبت کنم و ببینمش، اما شوهرم از همان ابتدا اجازه نداد دخترم را ببینم.
چندین بار به دادگاه رفتم، مدتی دخترم را به کلانتری میآورد و بعد به بهانههای مختلف بچه را از من دور میکرد.
دخترم به مدرسه میرود. من برای دیدن او جلوی در مدرسه رفتم و بعد هم بچه را با خودم بردم. وقتی فهمید من بچه را بردهام شکایت کرد.
ما هفت سال با هم زندگی کردیم، اما من همه این سالها زجر کشیدم. شوهرم مرد شکاکی بود، او به همه چیز شک میکرد. این اواخر حتی اجازه نمیداد به خانه مادرم رفت و آمد کنم. یک ساعت مرا به خانه مادرم میبرد و بعد از یک ساعت زنگ میزد که من جلوی در هستم بیا برویم خانه. من از این کارهایش خسته شده بودم و گفتم دیگر نمیخواهم با او زندگی کنم.
قاضی هم به شوهرم گفت حضانت بچه را به مادرش بده، اما شوهرم قبول نکرد. او میخواهد از طریق بچه من را پیش خودش ببرد و وادارم کند برگردم، اما من قبول نکردم و نمیکنم.
شوهر من خیلی شوهر بدی بود، اما پدر خوبی است، من میدانم از بچه به خوبی مراقبت میکند، اما حاضر نیستم به زورگوییهایش تن بدهم. هر طور شده بچهام را طبق قانون ملاقات میکنم. حتی قاضی به او گفته اگر اجازه ندهد بچه را ببینم حضانت بچه را از او میگیرد. به هر حال فعلاً شوهر سابقم شکایتش را پس گرفته است.
تجربه تلخ قبلیام باعث شد نتوانم دوباره به ازدواج فکر کنم. برای من فعلاً فقط دیدار با دخترم مهم است.
او خیلی از درگیری من و پدرش میترسد. گریه میکند و دچار تنش روحی میشود، به همین خاطر سعی میکنم او را در سختی قرار ندهم.