فرارو- پس از انتخابات پارلمانی رژیم اسرائیل و پیروزی نتانیاهو و ائتلاف راست افراطی همراه با وی، بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسائل سیاسی در اراضی اشغالی بر این نکته تاکید داشتند که سادهانگارانه است اگر فکر کنیم با آغاز به کارِ دولت جدید در اسرائیل، مشکلات و بحرانهای انباشته این رژیم نیز رفع میشوند و دورهای از ثبات ایجاد خواهد شد.
به گزارش فرارو، این دسته از تحلیلگران حتی به این مساله اشاره داشتند که با توجه به آرایش دولت نتانیاهو که طبعا پستهای کلیدی آن در دستان چهرههای افراطی نظیر «ایتامار بن گویر» و «بزالل اسموتریچ» خواهد بود، بایستی انتظار تشدید بحرانها در اراضی اشغالی را نیز داشت. پیش بینیای که در فاصله کمی پس از استقرار دولت جدید نتانیاهو و تسلط راست گرایان افراطی بر بخشهای کلیدی و حساس دولت وی، خیلی زود ماهیتی عینی و واقعی به خود گرفت و اکنون شنبههای اراضی اشغالی را به یک کابوس تمام عیار برای نتانیاهو و دولتش تبدیل کرده است.
در واقع، معترضان اسرائیلی چه از جناح رقیب و مخالف با دولت نتانیاهو تحت رهبری «یائیر لاپید» و چه حتی افرادی که به نتانیاهو و ائتلافش رای دادهاند، هر شنبه به خیابانهای شهرهای مختلف اراضی اشغالی به ویژه تل آویو میریزند و اعتراض خود را به رویهها و رویکردهای اتخاذ شده از سوی نتانیاهو و افراد حاضر در دولت نشان میدهند.
برخی منابع خبری عبری از حضور دست کم ۱۵۰ هزار شهروند اسرائیلی در جریان اعتراضات شنبه گذشته علیه نتانیاهو و دولت وی خبر داده اند.
موضوعی که به یک مخمصه تمام عیار برای نخست وزیری کنونی رژیم اسرائیل تبدیل شده و اما و اگرهای زیادی را وارد تحلیل معادلات فعلی و آتی اراضی اشغالی کرده است.
از این رو، دو سوال عمده و اساسی ذهن بسیاری از افکار عمومی را به خود مشغول کرده که البته مورد توجه ناظران و تحلیلگران مسائل اسرائیل نیز است: اول اینکه: محرکها و ریشههای اصلی اوجگیری اعتراضات قابل توجه خیابانی علیه نتانیاهو و راست گرایانه افراطی همراه با او در دولتش چیست؟ و دوم اینکه: مهمترین پیامد و برونداد این اعتراضات در آینده چه خواهد بود؟
به نظر میرسد جهت پاسخ به پرسش اول میتوان ۴ دلیل عمده و محوری را مورد اشاره قرار داد.
یکی از مسائل اصلی و محوری که موجب شد تا نتانیاهو در دوره پیشین نخستوزیری خود که چیزی در حدود ۱۲ سال به طول انجامید، از سِمت خود کنارهگیری کند، اتهامات مختلف علیه او مبنی بر دریافت رشوه، فساد و خیانت به اعتماد عمومی بود. مسالهای که در نهایت ضعف فزاینده نتانیاهو و موقعیت سیاسی وی را نزد افکار عمومی اراضی اشغالی و احزاب مختلف اسرائیل به همراه داشت و موجب شد تا او از صحنه قدرت کنار گذاشته شود.
در آن زمان حتی گمانهزنیهایی دال بر این مساله نیز مطرح میشد که احتمالا نتانیاهو پس از پایان کار خود به عنوان نخست وزیر اسرائیل، بایستی در راهروهای دادگاههای اسرائیلی و حتی زندان روزگار سپری کند. با این حال چنین نشد و اکنون که وی بار دیگر به قدرت بازگشته، اولین اقدامی را که در صدر اولویتهای کاری دولت خود قرار داده، اصلاح نظام قضایی اسرائیل است. مهره اجرایی وی جهت پیشبرد این دستور کار نیز یک چهره افراطی با نام «یاریو لوین» است که اکنون وزارت دادگستری اسرائیل را به دست دارد.
بر اساس اصلاحات مذکور، دولت مستقر در اسرائیل از قدرت بالایی جهت انتصاب قضات دادگاه عالی اسرائیل برخوردار میشود و در عین حال، اختیارات این دادگاه جهت لغو قوانین نیز به شدت محدود میشود و پارلمان اسرائیل (کنست) را قادر میسازد دوباره تنها با اکثریت ۶۱ رای از مجموع ۱۲۰ رای کِنست، قوانینی که دادگاه عالی لغو کرده را مجددا تصویب کند. معنای ساده این اصلاحات این است که دولت در رژیم اسرائیل به قدرت بلامنازع در معادلات کلان این کشور به ویژه در حوزه قضایی تبدیل خواهد شد (علی رغم اینکه نظام قضایی همواره باید از سیستم اجرایی کشورها جدا باشد).
مخالفان و رقبای نتانیاهو تاکید دارند که نتانیاهو سعی دارد از طریق طرح اصلاحات قضایی خود، سابقه مملو از اتهام و شبهه خود را پاک کند و در عین حال دستگاه قضایی را به زیرمجموعه دولتِ رژیم اسرائیل و شخص نخست وزیر آن تبدیل کند. به بیان سادهتر، مخالفان نتانیاهو میگویند که او میخواهد به اقدامات غیرقانونی خود بدون ترس از پیگردهای قضایی ادامه دهد و دیگر با چالشی در قالب پاسخگویی نسبت به عملکردش مواجه نباشد.
همین مساله سبب شده تا جناحها و جریانهای رقیب در اراضی اشغالی و حتی شهروندان صهیونیست، نسبت به شکلگیری یک دیکتاتوری تمام عیار در اراضی اشغالی احساس نگرانی کنند و به نحو گستردهای به خیابانها بریزند و خواستار توقف این طرح و برنامه نتانیاهو و دولتش شوند.
یکی دیگر از مولفههای کلیدی که شکلگیری موج گستردهای از اعتراضات خیابانی علیه نتانیاهو را در مدت اخیر سبب شده، کنشگری فعال جریان اپوزیسیون اراضی اشغالی به رهبری «یائیر لاپید» نخست وزیر سابق این رژیم علیه دولت تازه کارِ نتانیاهو است. در واقع، جریان اپوزیسیون اسرائیل با درک این مساله که نتانیاهو و دولتش با حجم انبوهی از مشکلات داخلی و خارجی رو به رو هستند و توان مدیریت شرایط را هم ندارند، سعی در استفاده از فرصت و بدتر کردن وضعیت برای نتانیاهو جهت ارتکاب اشتباهات گستردهتر از سوی وی و در نهایت به سقوط کشاندن دولت دارند.
جریان اپوزیسیون در اراضی اشغالی نوعی عملگرایی سیاسی را پیشه کرده و سعی در تضعیف نتانیاهو و دولتش با هدف برجستهسازی خود و دستورکارهایش و تسریع روند بازگشت به قدرت دارد. موضوعی که البته در سالهای اخیر در عرصه معادلات سیاسی رژیم اسرائیل به شدت برجسته بوده و موجب برگزاری انتخابات مکرر در اراضی اشغالی نیز شده است. مسالهای که برخی را برآن داشته تا از ایجاد بن بست سیاسی و عدم امکان اداره اراضی اشغالی از سوی یک دولتِ باثبات و منسجم اسرائیلی سخن بگویند.
دولت کنونی نتانیاهو، افراطگراترین دولت در تمام تاریخ رژیم جعلی اسرائیل است. این نکتهای است که از همان نخستین ساعات تشکیل این دولت، از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران مورد اشاره قرار گرفته است. جالب اینکه مثلا «ایتامار بن گویر» وزیر امنیت داخلی رژیم اسرائیل، تشکیلات شبه نظامی را اداره میکند که خودِ دولت آمریکا نیز آن را در لیست سازمانهای تروریستیاش قرار داده است.
همین حضور گسترده افراطگرایان در دولت نتانیاهو بود که دولت بایدن را واداشت پس از پیروزی نتانیاهو و ائتلافش در انتخابات اسرائیل از او بخواهد که تا جای ممکن چهرههای افراطی را به مناصب کلیدی دولتش انتخاب نکند. با این حال، نکته اصلی این است که اساسا خودِ نتانیاهو نیز گروگانِ این جریان و افراد است. در این فضا، اگر او با این قبیل افراد مخالفت کند، خیلی زود دولت ائتلافیاش فرو میپاشد و بار دیگر باید شاهد برگزاری انتخابات زودرس در اراضی اشغالی خواهیم بود.
اگر هم با مواضع و رویههای آنها در موضوعاتی نظیر هتک حرمت مسجد الاقصی و یا شهرکسازیهای غیرقانونی و بیملاحظه همراهی کند، این مساله انزوای گسترده اسرائیل مخصوصا از جانب متحدان آن در آمریکا و اتحادیه اروپا را به همراه خواهد داشت. با این همه، آنچه افراط گرایان صهیونیست تا به امروز در قضایایی نظیر هتک حرمت مسجد الاقصی از خود نشان دادهاند، نمودی روشن از این مساله است که این طیف به هیچ عنوان به تبعات اقدامات خود برای رژیم اسرائیل و افکار عمومی آن توجهی ندارند و اتفاقا شهروندان اسرائیلی با درک این مساله، سعی دارند جلوی تندرویهای افراط گرایان حاضر در دولت نتانیاهو را بگیرند و مانع از آن شوند که آنها بحرانهای امنیتی را برای اسرائیلیها ایجاد کنند.
اهمیت این مساله زمانی بیش از پیش برجسته میشود که توجه داشته باشیم جریانهای مقاومت فلسطین در ماههای اخیر هماهنگیهای قابل توجهی را با یکدیگر کسب کردهاند و به طور خاص در تقابل با رژیم اسرائیل منجسمتر شدهاند و طیفهایی نظیر تشکیلات خودگردان فلسطینی نیز که طرفدار تعامل و دیپلماسی با اسرائیل هستند به شدت حاشیه نشین و ضعیف شده اند.
از این رو اسرائیلیها عملا با یک بشکه باروت روبه رو هستند که اگر بخواهند حرکاتی توام با بی فکری انجام دهند (به ویژه از سوی افراط گرایان حاضر در دولت نتانیاهو)، امکان انفجار این بشکه باروت و شورش فلسطینیها در کرانه باختری، نوار غزه و عمق اراضی اشغالی علیه اسرائیل به شدت بالا میرود. این در حالی است که اساسا شهروندان صهیونیست با توجه به انجام حملات گسترده و قابل توجه از سوی جریانهای جدیدِ مقاومت به ویژه در کرانه باختری در ماههای گذشته علیه منافع اسرائیل، به شدت نسبت به اوج گیری مجدد خشونتها علیه خود نگران هستند و نمیخواهند بازیچه دست تندروهای اسرائیلی شوند.
در نهایت باید گفت که تشدید روند قطبی گرایی سیاسی-اجتماعی در اراضی اشغالی که در سالهای اخیر و در پی سیاستهای نتانیاهو افزایش قابل توجهی یافته نیز عملا ساختار سیاسی و معادلات سیاسی-اجتماعی در اراضی اشغالی را به چهارچوبی تبدیل کرده که فی نفسه حامی بحران و بی ثباتی است. در این فضا، جامعه صهیونیستها اکنون به شدت از قطبیگرایی و چند تکه شدن رنج میبرند و امکان دستیابی به اجماع در موضوعات مختلف به شدت کاهش یافته است.
در این فضا، کاملا طبیعی است که هر دولتی هم در اراضی اشغالی سر کار بیاید، با مخالفان جدی رو به رو است و به بیان سادهتر، رژیم اسرائیل از حیث سیاسی و اجتماعی وارد نوعی چرخه مرگ و دور باطل شده که کمتر راهِ گریزی برای فرار از بحران نیز پیش پای آن است. اعتراضات گسترده اخیر علیه دولت تازه کار نتانیاهو نیز نمودی عینی از همین موضوع تلقی میشود.
حال با ذکر ریشههای اصلی درگیری و اعتراضات گسترده اخیر در اراضی اشغالی، این سوال مطرح میشود که مهمترین پیامد این اعتراضات چه میتواند باشد؟ پاسخ این پرسش را در روزهای اخیر رئیس رژیم صهیونیستی «اسحاق هرتزوگ» و همچنین «بنی گانتس» وزیر جنگ سابق این رژیم به صراحت دادهاند. از این رو، این افراد با توجه به شرایط جاری حاکم در اراضی اشغالی تاکید کردهاند که اسرائیل اکنون در آستانه جنگ داخلی و یا بر اساس آنچه بنی گانتس گفته، در آستانه "برادرکشی" میان یهودیان است.
*پایگاه خبری "میدل ایست مانیتور" در گزارشی با توجه به اوج گیری روند اعتراضات خیابانی در اراضی اشغالی علیه نتانیاهو و دولت وی، به طور خاص به این نکته اشاره میکند که صحنه سیاسی و اجتماعی اراضی اشغالی اکنون کاملا آماده ظهور و انفجار یک جنگ داخلی است.
البته که پیش از اینها نیز شمار قابل توجهی از نخبگان سیاسی، اقتصادی و اجتماعی اسرائیلی نسبت به تحقق این سناریو هشدار داده اند. تاکید اصلی آنها نیز بر این نکته است که سطح تضادها و اختلافات در اراضی اشغالی و عدم حل مشکلات و انباشت بحرانهای تاریخی در اراضی اشغالی به نقطهای رسیده که اسرائیلِ امروز عملا در آستانه انفجار است و به سادگی هم نمیتوان بر شکافها و اختلافات میان طیفهای سیاسی و اجتماعی در اراضی اشغالی سرپوش گذاشت.
حال اینکه هشدارها در رابطه با احتمال وقوع جنگ و درگیریهای داخلی در اراضی اشغالی توسط عالی رتبهترین مقامهای رژیم صهیونیستی عنوان میشود، نشان میدهد تا چه اندازه این گزاره از شانسی بالا جهت تحقق برخوردار است و مهمتر از همه اینکه تا چه اندازه تهدید این مساله برای صهیونیستها جدی و البته فوری است.