نسخه با حجم بالا (56 مگابایت)
نسخه با حجم پایین (17 مگابایت)
فرارو- اتحاد استراتژیک ایران با روسیه؛ موضوعیست که هر از چندگاه، طرفداران استراتژی نگاه به شرق مطرح میکنند. از ابتدای روی کار آمدن دولت سیزدهم، راهبرد نزدیکی به قدرتهای شرقی، اولویت سیاست خارجی کشور شد. برآیند ضمنی این رویکرد، دور شدن فزآینده از غرب و اتکای هر چه بیشتر به مثلث ضدغربی چین، روسیه و تهران بود.
بعد از سفر شی جین پینگ، رئیسجمهور چین به عربستان و همراهی او با بیانیههای ضدایرانی اعراب، اتحاد سهضلعی ضدغربی تا حدودی زیر سوال رفت. به نظر میرسد، در شرایط جدید، اتحاد با چین تقریباً از مدار خارج شده و روسیه تنها قدرت شرقی باقیمانده در چارچوب «استراتژی نگاه به شرق» است. حالا همان سوال سنتی قابل طرح است که آیا روسیه و ایران میتوانند متحد استراتژیک باشند؟ یا وارد اتحاد استراتژیک شوند؟
اتحاد استراتژیک تهران-مسکو؛ در کدام چارچوب و با کدام مولفهها؟!
در علم سیاست، اتحاد استراتژیک به نزدیکی و همگرایی میان دو یا چند بازیگر اطلاق میشود که اهداف مشترکی در حوزه منافع، سیاستگذاری و مقابله با تهدیدات داشته باشند. برای رسیدن به این سطح از مناسبات میان دو کشور، وجود مولفههایی ضروری است؛ همچون فقدان تعارض، اعتماد، شفافیت در مناسبات، روابط طولانی مدت، همکاریهای در هم تنیده اقتصادی و سیاسی، تهدیدات و دغدغههای امنیتی مشترک و اولویتهای سیاستگذاری مشترک.
اکنون مساله این است که آیا چنین زمینههایی در مناسبات ایران و روسیه وجود دارد که بتوان مناسبات آنها را اتحاد استراتژیک نامید؟ در سطح ابتدایی، پیشینه تاریخی مشترک یا تاریخی از مناسبات حسنه، مولفه اساسی اتحاد استراتژیک است که در روابط تهران و مسکو موضوعیت ندارد. ذهنیت تاریخی ایرانیان نسبت به مسکو تیره و بدبینانه است؛ آنچنان که در حافظه جمعی ایرانیان بیشتر تجاوزات مرزی روسها تثبیت شده تا دوستیهایشان.
حملات مداوم روسها در عصر قاجار، عهدنامههای تحمیلی ترکمنچای و گلستان و اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم، تاریخی است که در ذهن ایرانیها حک شده است. به جرات میتوان گفت که در زمینه تاریخی به هیچ عنوان بستر لازم برای اتحاد استراتژیک میان دو کشور وجود ندارد. همگرایی و همکاری عمیق نیز یکی دیگر از مولفههای اتحاد استراتژیک میباشد که این نیز در مناسبات تهران و مسکو محل تردید است.
در دهههای اخیر مهمترین ابعاد همکاری دو کشور در زمینه برنامه هستهای و همراهی در بحران سوریه بوده است. در زمینه هستهای از سال ۱۹۹۵ قرارداد همکاری برای تکمیل نیروگاه هستهای بوشهر منعقد شد که با بد عهدیهای مکرر روسها به جای ۵ سال، ۱۳ سال به طول انجامید. در جریان ارجاع پرونده هستهای ایران به شورای امنیت نیز روسها رویکردی مرموزانه را اتخاذ کردهاند. در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ به ویژه در تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه ایران، با غربیها همکاری همهجانبهای داشتند. در جریان مذاکرات برجام نیز آنچنان که جواد ظریف گفت است روسها هیچ وقت نقش سازندهای نداشتند. در دو سال گذشته نیز که مذاکرات احیای توافق در وین در جریان بوده، شواهد امر نشان از سنگاندازیهای گاهوبیگاه مسکو دارد.
در میدان بحران سوریه نیز با وجود هدف مشترک تهران و مسکو در دفاع از حکومت بشار اشد، دو کشور ناهمخوانیهایی در کنشهایشان داشتهاند. عدم دعوت از ایران در برخی نشستهای سوچی و عدم مقابله با حملات جنگندههای اسرائیلی در حملت به مواضع نیروهای نزدیک به تهران، از جمله نمودهای این امر بوده است.
یکی دیگر از مولفههای مهم اتحاد، اولویتهای مشترک در سیاست خارجی است که در این مولفه نیز تهران و مسکو تعارضاتی با یکدیگر دارند. اولویتهای سیاست خارجی کرملین بیشتر بر اروپای شرقی، حوزه بالکان، آسیای میانه و تقابل با نفوذ ناتو متمرکز است؛ یعنی خاورمیانه اولویت اصلی نیست. بر خلاف روسها منطقه خاورمیانه اولویت سیاست خارجی ایران است؛
بنابراین دو کشور در اولویتهای استراتژیک هم با یکدیگر همراهی ندارند.
گاهی مناسبات اقتصادی مشترک میان دو کشور آنچنان عمیق و گسترده است که آنها را به سوی اتحاد استراتژیک میکشاند. در این حوزه در ایدئالترین شرایط حجم مناسبات اقتصادی و تجارت میان تهران و مسکو به ۴ میلیارد دلار رسیده است. به طور حتم چنین سطحی از مبادلات اقتصادی نمیتواند مولفهای کلیدی برای گسترش اتحاد باشد. اساسا اقتصاد ایران و روسیه نه تنها مکمل یکدیگر نیستند، بلکه در حوزه صادرات نفت و گاز به نوعی رقیب محسوب میشوند.
با در نظر گرفتن مجموع این موارد شاید بتوان گفت که روسیه و ایران در مقطع کنونی اتحاد استراتژیک ندارند و حتی پتانسیلهای لازم در این زمینه نیز وجود ندارد. حتی به کار بردن واژه شراکت استراتژیک برای مناسبات دو کشور هم میتواند اغراقآمیز باشد چه رسد به اتحاد استراتژیک.