وقتی شایعاتی در مورد «بلندترین مرد روی زمین» شنیدم، راهی آنجا شدم تا از صحت و سقم ماجرا سر دربیاورم. اما تنها یک مشکل وجود داشت؛ چگونه اندازه او را بگیرم؟
به گزارش بی بی سی، طبق گزارش بیمارستانی در شمال غنا، مردی به نام سلیمان عبدالصمد اخیرا برای معاینه پزشکی راهی این مرکز شد و اندازه قامت او ۲ متر و ۸۹ سانتیمتر ثبت شده بود.
در صورت صحت این گزارش، او بلندترین مرد روی زمین است، اما مسئله این بود که بیمارستان محلی مطمئن نبود که اندازه قامت او را درست اندازهگیری کرده باشد، به این دلیل که ابزار اندازهگیری دقیقی در اختیار نداشت.
مرد جوانی که چند سال پیش مشخص شد به بیماری ژیگانتیسم (غولپیکری) مبتلا است، هر ماه برای معاینات پزشکی راهی بیمارستان محلی میشود.
وقتی از او خواسته شد که کنار متری که روی دیوار نصب شده بود تا اندازه قامتش یادداشت شود، پرستار با تعجب گفت: «تو از ابزار اندازهگیری ما بلندتری.»
او که حالا به «اوچه» (به معنای بزن بریم در زبان هواسایی) معروف است، از شنیدن این حرف تعجب نکرد، چون به گفته خودش همواره در حال رشد بوده، اما کادر درمان برای چنین سناریویی آماده نبودند.
آن پرستار از همکارانش کمک خواست و گروهی از کارکنان بیمارستان جمع شدند تا قد اوچه را اندازه بگیرند. یکی از افراد پیشنهاد کرد که میلهای پیدا کنند و از آن برای اندازهگیری قسمتی از بدن که از ابزار اندازهگیری بلندتر بود، کمک بگیرند؛ به این ترتیب بود که توانستند قد بیمار را تخمین بزنند.
وقتی چند ماه پیش در سفر به شمال غنا برای اولین بار اوچه را دیدم، متر نواری برای اندازه گرفتن قامت او نداشتم. به همین دلیل هفته گذشته با یک متر نواری به طول ۴/۸ متر به دهکده او واقع در منطقه گامباگا غنا سفر کردم.
برنامه این بود که از او بخواهیم به دیوار تکیه بزند و سپس بالای سر او را روی دیوار علامت بزنیم و بعد با متر نواری آن را اندازه بگیریم.
اوچه هم به من گفت که با این روش برای اندازه گرفتن اندازه قامتش موافق است: «شیوهای که آنها برای اندازه قد من به کار بردند، بینقص بود.»
اندازه قامت او از دیوار بیشتر خانههای محل بلندتر بود ولی پس از جستجویی مناسب ما ساختمانی که دیوارش به اندازه کافی بلند بود، پیدا کردیم.
او کفشهایش را درآورد؛ کفشهای غولپیکری که یکی از کارگران محلی از لاستیک ماشین برای او ساخته بود. او تا کنون نتوانسته کفشی که اندازه پایش باشد، پیدا کند.
سپس یکی از همسایهها روی یک چهارپایه چوبی رفت و با یک تکه ذغال بالای سر اوچه را روی دیوار علامت زد. پس از آن بود که ما با متر نواری فاصله آن علامت تا زمین را اندازه گرفتیم.
من گفتم: «اوچه، طبق آن چیزی که متر نواری نشان میدهد، قد تو ۷ فوت و ۴ اینچ (حدود ۲ متر و ۳۰ سانتیمتر) است.» او با لبخند گف: «خب این یعنی چه؟»
من گفتم: «خب، قد بلندترین مرد زنده دنیا ۸ فوت و ۲ اینچ (۲ متر و ۵۱ سانتیمتر) است و تو حدود یک فوت (۳۰ سانتیمتر) از او کوتاهتر هستی.»
اشاره من به مرد ۴۰ سالهای به نام سلطان کوزن بود که در ترکیه زندگی میکند و رکورددار قد میان افراد زنده در کتاب رکوردهای گینس است.
اوچه، که نمیخواست کاملا از رکوردی که کارمندان بیمارستان به او داده بودند، دل بکند، گفت: «من هنوز قد میکشم. کسی چه میداند، شاید من هم روزی همان قدر، بلند شدم. هر سه یا چهار ماه من رشد میکنم... اگر من را برای سه یا چهار ماه نبینید، به خوبی متوجه میشوید که قد کشیدهام.»
این افزایش عجیب قد از ۲۲ سالگی و زمانی که او در آکرا، پایتخت غنا بود، تشخیص داده شد.
اوچه پس از پایان دبیرستان به آن شهر رفت، تا به کمک برادرش که آنجا زندگی میکرد، شانسش را امتحان کند.
او در یک قصابی کار میکرد تا برای شرکت در آموزشگاه رانندگی پول جمع کند.
اما او یک روز با دردسری تازه از خواب بیدار شد: «متوجه شدم که زبانم به قدری دراز شده که روی دماغم را گرفته و نمیگذارد (به طور طبیعی) نفس بکشم.»
او به داروخانه محل رفت تا برای مشکلش دوایی بگیرد، گرچه چند روز بعد متوجه شد که بقیه اعضای بدنش هم شروع به رشد کردهاند.
وقتی دوستان و آشنایانش از دهکده محل زندگیشان به آن شهر میآمدند، بلافاصله متوجه تغییر اندازه عجیب اوچه و تبدیل تدریجی او به یک فرد غولپیکر میشدند.
او حالا در شهر مثل یک برج، توجه همه را جلب میکرد و همزمان با مشکلات جانبی که پیدا کرده بود، فرآیند درمان را نیز شروع کرد.
او به سندرم مارفان مبتلا بود و گرفتار خمیدگی ستون فقرات، یکی از نشانههای اصلی این بیماری شده بود. یکی دیگر از عوارض خطرناک این بیماری، مشکلات قلبی بود.
پزشکان میگویند او باید مغزش را عمل کند تا از ادامه رشدش جلوگیری کند.
اما مشکل این است که بیمه درمانی غنا این مورد را پوشش نمیدهد و فقط شامل خدمات درمانی ابتدایی است.
او باید برای هر باری که در بیمارستان معاینه میشود، حدود ۴۰ دلار جمع کند.
شش سال پیش به دلیل ادامه برنامه درمانیاش مجبور شد که به دهکده زادگاهاش برگردد و رویای راننده شدن را به فراموشی بسپارد.
او گفت: «قصد داشتم به آموزشگاه رانندگی بروم، اما حتی اگر روی صندلی عقب هم بنشینم، نمیتوانم فرمان ماشین را در دست بگیرم... نمیتوانم پایم را دراز کنم، چون زانویم به فرمان میخورد.»
او الان با بردارش زندگی میکند و یک کسب و کار کوچک فروش موبایل راه انداخته است.
اما قد بلند اوچه، زندگی اجتماعی او را هم تحت تاثیر قرار داده است: «من هم مثل هر نوجوان دیگری فوتبال بازی میکردم، ولی حالا حتی نمیتوانم مسافتهای کوتاه را قدم بزنم.»
با تمام این تفاسیر اوچه تسلیم مشکلات نشده است. او روحیه خوبی دارد و هنگامی که در کوچههای خاکی دهکده قدم میزند، به افرادی که سراغش میآیند، لبخند میزند.
او را میتوان یک سلبریتی محلی نامید.
خیلیها میخواهند با او سلفی بگیرند و حتی غریبههایی هم هستند که سراغش میآیند و میپرسند او همان غولی است که عکسش را در شبکههای اجتماعی محلی دیدهاند.
اوچه میگوید: «من معمولا میخواهم که جلوتر بیایند و بعد کنار هم میایستیم و عکسهای زیبایی میگیریم.»
او میگوید که در میان اقوام، از جمله سه برادرش، کسی را نمیشناسد که شرایط مشابهی داشته باشد: «هیچکدام از آنها این قدر بلند نیستند. من بلند قدترین مرد هستم.»