فرارو- در روزهای اخیر و همزمان با تشدید رایزنیهای دیپلماتیک با محوریت احیای برجام که به طور خاص با ارائه بسته پیشنهادی اروپا به ایران آغاز شد و متعاقبا با پاسخ ایران به این پیشنهاد و سپس واکنش آمریکا به پاسخ ایران همراه شد، بسیاری نسبت به این مساله اظهار امیدواری کردند که دستیابی به یک توافق برجام، به امری در دسترس تَر از هر زمان دیگری تبدیل شده است.
در این رابطه شاهد بودیم که حتی بازارهای ارز و طلا در ایران نیز نسبت به گشایشهای تازه و احتمالِ دستیابی به یک توافق واکنش نشان دادند و کاهش قیمت قابل ملاحظهای را در آنها شاهد بودیم. با این حال، برخلاف برخی گمانه زنیها و خوانشهای رایجِ کنونی در خصوص احتمال بالای دستیابی به یک توافق میان ایران و غرب، برخی منابع خبری غربی و البته شماری از کارشناسان و تحلیلگران داخلی، مساله در دسترس بودنِ یک توافق قریب الوقوع را چندان منطقی ارزیابی نمیکنند و بر این باورند که اختلافات میان تهران و واشینگتن هنوز برقرار هستند و صرفا باید انتظار تداومِ مذاکرات را داشت.
در واقع این طیف اینطور استدلال میکنند که در شرایط کنونی، نَه ایران و نَه آمریکا، منفعت زیادی را از حصول توافق برای خود حس نمیکنند و بهترین سناریو را حفظ وضعیت موجود ارزیابی میکنند.
فرارو در گفتگو با "مهدی مطهرنیا"، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه سیاست خارجی، سعی کرده به طور خاص به این سوال پاسخ دهد که آیا حقیقتا دستیابی به یک توافق در قالب معادله اتمی ایران قریب الوقوع است یا خیر ما با پروژهای رو به رو هستیم که در قالب رونمایِ امیدوار کننده آن، صرفا بنا است مذاکراتی فرسایشی با اهدافی خاص به ویژه از جانب ایالات متحده آمریکا دنبال شود؟
"مهدی مطهرنیا" استاد علم سیاست در پاسخ به این پرسش که آیا دستیابی به یک توافق با محوریت معادله اتمی ایران را قریب الوقوع میبیند و یا اینکه در ادامه باید شاهد مذاکرات فرسایشی در این رابطه باشیم؟ میگوید: «من بر این باور هستم که ما دچار نوعی لغزندگی و بحران واژگان هستیم. توافق به چه معناست؟ آیا قرار است میان آمریکا و ایران، به عضو دو بازیگر اصلی و نَه پیرامونی پرونده اتمی تهران توافقی شکل گیرد و متعاقبا مسالهای حل شود، یا خیر، بنا است "تحملی" در قالب یک توافق شکل بگیرد؟ مسائل ایران و آمریکا ماهیتی گسترده و دارای اصالتی ایدئولوژیک از جنس تقابل گفتمانی را شامل میشوند که لایه فوقانی آنها در تنازعهای سیاسی خود را به نمایش میگذارد و بالطبع پرونده هستهای ایران، دلالت ضمنی یا ملزم بر یک دلالت عینی دیگر یعنی مسائل و چالشهای فراوان ایران و آمریکا دارد».
مطهرنیا در ادامه گفت: «ایران کشوری دارای رویکردهای ایدئولوژیک است و جهت گیریهای این کشور نیز در قالبهای سیاسی و امنیتی خود را نشان میدهند. این کشور خود را چالشگرِ نظم موجود بین المللی و در نقطه مقابلِ آمریکا به مثابه سرکرده دار الکفر و امپریالیسم جهانی ارزیابی و تعریف میکند. از این جهت، زنجیرههای "تقابل، تحمل و تنازع" میان ایران و آمریکا همواره وجود داشته است و اگر توافقی نیز تاکنون صورت گرفته، یکچنین توافقی در چهارچوب "تحمل" بوده است. نمود عینی این مساله را در ماه جولای سال ۲۰۱۵ و در قالب انعقاد نسخه اولیه تولفق برجام نیز مشاهده کردیم. نباید فراموش کرد که تصمیم گیرنده اصلی در مسائل مهم و راهبردی سیاست خارجی ایران، رهبری معظم انقلاب هستند. این واقعیتی آشکار است. در این چهارچوب، ایشان شروط ۹ گانهای را نیز در مورد انعقاد نسخه اولیه توافق برجام مطرح کردند و این مساله نشان میدهد که تهران اساسا سخت گیریهای خاص خود را در مورد توافق برجام دارد. اکنون نیز ایران مساله دستیابی به یک توافق در قالب معادله احیای برجام را مشروط به شروطی میداند که رهبری کشورمان تعیین کننده آنها هستند».
این کارشناس سیاست خارجی کشورمان افزود: «با این حال، به دلیل فشارهای اقتصادی که بر کشورمان وارد شده و در عین حال معادلات راهبردی دیگر، ایران بنا ندارد که مساله برجام را پایان یافته نشان دهد و اساسا شاهدیم که تهران با وجود دلایل بسیار زیاد جهت خروج از برجام در مواردی نظیر ترور سردار شهید قاسم سلیمانی، شهید فخری زاده، مصوبه مجلس شورای اسلامی جهت صیانت از حقوق هستهای و دیگر اقدامات مخربی که علیه کشورمان در زمینه هستهای انجام شده، همچنان در چهارچوب مذاکرات برجامی باقی مانده و این مساله نشان میدهد که ایران به دنبال توافق است و این توافق را بر اساس ضرورتهای دوره "تحمل" به خود هموار میبیند»
او ادامه داد: «از سوی دیگر، ایالات متحده آمریکا نیز در شرایط کنونی از دولتی ضعیف برخودار است. دولت بایدن بر اساس آرا و دیدگاهها و نظرسنجی ها، یکی از ضعیفترین دولتهای نیم قرنِ اخیر آمریکا محسوب میشود و در عین حال اساسا این دولت به دنبال یک حرکت معنادار جهت خروج پرونده هستهای ایران از چهارچوب معادلات مطرح در رابطه با دولت آمریکا، به سمتِ آژانس بین المللی انرژی اتمی است».
مطهرنیا تصریح کرد: «من بر این باورم که آمریکاییها نمیخواهند توافقی مانا، پایدار و معنا دار با ایران داشته باشند. از این رو آنها در پی آن هستند که با مطرح کردنِ مسائل جدید و البته فرسایشی کردنِ روند مذاکرات، زمینه را جهت ارجاع پرونده ایران به آژانس بین المللی انرژی اتمی بر اساس مسائل پادمانی و رو در رو قرار دادن ایران با آژانس به جای آمریکا در معادله اتمی و در عین حال استفاده ابزاری از این مساله در راستای منافع خود فراهم کنند. در واقع آنها سعی دارند به محض اینکه ایران و آژانس به نقطه تقابل با یکدیگر رسیدند، افکار عمومی بین المللی را علیه کشورمان بسیج کنند و زمینه را برای منزوی سازی گسترده کشورمان فراهم سازند.»
این کارشناس بین الملل افزود: «به عبارت دیگر دانهای را که اکنون دموکراتها میکارند، شاید جمهوریخواهان ثمره آن را برداشت کنند و با تعریف پرونده هستهای ایران در قالب تعارض تهران با آژانس بین المللی انرژی اتمی و حل نشدنِ این مساله، زمینه سازِ این مساله شوند که افکار عمومی خیلی راحت فشارهای تحمیلی علیه ایران را بپذیرند. در این معادله، آمریکا عملا خود را از مظان اتهامات در رابطه با مسائل مرتبط با ایران دور میکند و به بازیگری در سایه در این چهارچوب تبدیل میشود».
این استاد علم سیاستِ گفت: «در این راستا، آمریکاییها هم میتوانند ایران را در سایه وضع تحریمهای گسترده علیه این کشور تحت فشارهای بیشتر قرار دهند و هم انگشت اتهام را از خود (در پرونده ایران) دور کنند. اگر تهران هم توافقی جدید را بپذیرد، در میان دو لبه شمشیر قرار میگیرد. از یک طرف اقتصاد متزلزلی که وجود دارد و این مساله میتواند پیامدهای دیگری نیز برای کشورمان به همراه داشته باشد و در عین حال اگر دولت ابراهیم رئیسی توافقی را بپذیرد که به هر تقدیر پایینتر از نسخه اولیه برجام باشد، این مساله عملا حاکی از خسارتهای ایدئولوژیک جدی برای دولت رئیسی خواهد بود (دولتی که چهرههای مهم و اصلی آن مخالف با توافق برجام هستند).
او در ادامه گفت: «این دولت خواهان آن بود که همه تحریمها علیه ایران چه هستهای و چه فراهستهای لغو شوند و اساسا همین دولت، حُسن انجام اقدامات آمریکا در قالب توافقی جدید را راستی آزمایی کند و تضمینهای معتبری نیز مبنی بر عدم خروج دولتهای آتی آمریکا از توافق برجام دریافت کند. با این حال هیچکدام از این شروط هنوز حاصل نشدهاند. در عین حال باید توجه داشت که ما از ماهیت دقیق مذاکرات هنوز اطلاع دقیقی نداریم. توافق احتمالی نیز شبیه به کتابی است که هنوز آن را نخوانده ایم و نمیتوانیم نقدش کنیم».
مهدی مطهرنیا گفت: «با این حال برخی درزهای اطلاعاتی و خبرهایی که از گوشه و کنار میآیند نشان دهنده این هستند که آمریکا بر سرِ مواضع خود ایستاده و ایران هم وضعیتی مشابهی دارد. در این میان، مقاومت ثابت ایران و آمریکا در برابر مقاومت وابسته اروپا عملا وضعیتی را ایجاد کرده که به نظر میرسد بیش از آنکه میل به توافق وجود داشته باشد، عملا نوعی میل به حفظ وضعیت موجود وجود دارد. حتی افکار عمومی نیز تا زمانی که یک توافق، تاثیرات عینی خود را بر زندگی مردم نشان ندهد، آن را باور نمیکنند.
این استاد دانشگاه و کارشناس حوزه سیاست خارجی در پایان و در مقام جمع بندی افزود: «از این منظر، توافق جدید همچون توافق اولیه، تاثیرات روانی خاص خود را هم ندارد و فضا اندکی تغییر کرده است (در مقایسه با سال ۲۰۱۵). در واقع در شرایط کنونی همانطور که گفتم مردم به دنبال مشاهده نتایج یک توافق هستند. در این چهارچوب، اگر قرار باشد ایران توافقی را بپذیرد و حتی نتواند از تاثیرات روانی آن نیز استفاده کند، دچار نوعی فشار داخلی خواهد شد، زیرا توقعات فزاینده پس از دستیابی به توافق جدید، در میان جناحهای سیاسی مختلف بالا میگیرد. این مساله موجب میشود که دولت و حکومت تحت فشار قرار بگیرند که چرا با امضای توافق نیز وضعیت معیشت مردم هنوز بهتر نشده است؟ از این رو باید گفت توافق باید تعریف پذیر شود. من معتقدم که زنجیره "تقابل، تحمل و منازعه (یا تنازع) " میان ایران و آمریکا، تا زمانی که مسائل اصلی و محوری میان این دو حل نشود، همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.»