فرارو- در آستانه سفر "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا به منطقه خاورمیانه(قرار است وی در فاصله روزهای 22 تا 25 تیرماه، از اراضی اشغالی، کرانه باختری و عربستان سعودی بازدید کند)، تحلیل و تفسیرهای مختلفی در مورد ماهیت این سفر و دستورکارهای اصلی که شخصِ رئیس جمهور آمریکا و همکاران وی در جریان رایزنی های منطقه ای خود دنبال خواهند کرد، مطرح می شود.
با این حال، با استناد به آنچه بسیاری از شخصیت ها و جریان های رسانه ای مطنقه ای و بین المللی در مورد این سفر و اهداف و اولویت های آن می گویند، موضوعِ تقابل با ایران یکی از محوری ترین دستورکارهای سفر منطقهای جو بایدن است. در این چهارچوب، به طور خاص به این نکته اشاره می شود که بایدن در جریان سفر به منطقه، به طور خاص بر دو دستوکارِ ایجاد "سپر دفاع هوایی منطقه ای" و همچنین پیشبرد و توسعه توافق ابراهیم در قالب زمینه چینی برای "عادی سازی روابط اسرائیل با عربستان سعودی" تاکید خواهد کرد.
دستورکارهایی که هر دویِ آن ها تا حد زیادی در نقطه مقابل منافع ایران و حتی با هدفِ تشدید تقابل با این کشور دنبال می شوند. از این منظر، در روزهای اخیر، محافل سیاسی و رسانه ای کشورمان به طور خاص با اشاره به این مساله که اساسا دو دستورکارِ مذکور، در پشت پرده از سوی اسرائیل مدیریت می شوند و هدف اصلی آنها تقابل و تنش زایی علیه تهران است، نسبت به تبعاتِ پیگیری یکچنین رویکردهایی هشدار می دهند.
در این چهار چوب به تازگی "سردار سنایی راد" معاون سیاسی دفتر عقیدتی-سیاسی فرماندهی کل قوا در جریان مصاحبه ای با خبرگزاری ایلنا ، به این نکته اشاره کرده که طرح سپر دفاع هوایی منطقه ای که از سوی رئیس جمهور آمریکا مورد اشاره قرار می گیرد، در ادامه تلاش های آمریکایی ها جهت فرار از منطقه قرار دارد و آن ها در این راستا بر تاکید بر اتبکاراتی نظیر آنچه گفته شد بنا دارند که به رژیم صهونیستی آرامش دهند.
سردار سنایی راد در ادامه افزوده: "به نظر میرسد تعدادی از کشورهای منطقه در داخل پازلی افتادهاند که متاسفانه هدف اصلی آن، ایجاد تحرکاتی برای صهیونیستها است. صهیونیستها در متن، محدوده و زمینهای که ورود پیدا کردهاند، جز تنشآفرینی چیزی را دنبال نمیکنند. برای همین جمهوری اسلامی ایران چنین اقدامی را تهدید تلقی میکند و از آنجایی که رژیم صهیونیستی در موضع خصمانه علیه ایران قرار دارد، ما پاسخگویی به این تهدید را جزو حقوق مسلم و بینالمللی خود میدانیم. بنابراین از قبل، نسبت به این مسئله موضع آشکار جمهوری اسلامی ایران مشخص بوده و اعلام کرده است که هیچ گونه ناامنی در هر پوششی ولو به عنوان یک مجموعه پدافندی شکل بگیرد را نمیپذیرد".
در همین راستا، سایت "نور نیوز" نزدیک به شورای عالی امنیت ملی کشورمان نیز در توئیتی نوشته است: "ایجاد شبکه یکپارچه پدافندی در منطقه از سوی آمریکا با مشارکت، هدایت و مدیریت پنهان رژیم شرور صهیونیستی اقدامی تهدیدآمیز است. اگر اجرای چنین طرح هایی امنیت جمهوری اسلامی ایران را به هر شکل به خطر بیندازد، قطعا با پاسخ قاطع اولیه به نزدیکترین و در دسترسترین اهداف روبرو خواهد شد".
در این راستا، پرسش ها و گمانه زنی های مختلفی در مورد سفر منطقه ای بایدن و رایزنی های وی با سران منطقه و نتایج احتمالی که برونداد این رایزنی ها در حوزه هایی نظیر ایجاد سپر دفاع هوایی منطقه ای خواهد بود، مطرح می شود و حتی عده ای معتقدند تاکید زیادِ بایدن در جریان سفرش به منطقه بر طرح مذکور و همچنین عادیسازی روابط اسرائیل و عربستان، می تواند نوعی زمینه سازی جهت ایجاد تنش و درگیری های بزرگتر میان ایران و آمریکا و متحدان منطقه ای آن ها در آینده به شمار رود.
از این رو، فرارو در گفتگو با "مهدی مطهرنیا"، استاد علم سیاست و کارشناس سیاست خارجی، به برررسی این سوال بنیادین پرداخته که آیا رویکردهای(احتمالی) ضدایرانی بایدن در جریان سفرش به خاورمیانه، نوعی زمینه چینی جهت تسهیل روند جنگ و درگیری با ایران در آینده خواهد بود؟
مشروح پاسخِ مهدی مطهرنیا به این سوال را در ادامه مطالعه فرمایید.
"مهدی مطهری" در پاسخ به این سوال که آیا سفر بایدن به منطقه و تاکیدات احتمالی وی بر موضوعاتی نظیر ایجاد سپر دفاع هوایی منطقه ای را بایستی نوعی زمینه سازی جهت ایجاد تنش ها و درگیری های گستردهتر با ایران در آینده دانست؟ گفت: «کنشگرِ اصلی در مسائل مربوط به نظام بین الملل و نظم منطقه ای، "نظام سرمایهداری جهانی" است. من بارها گفته ام که نظام سرمایه داری، بی موطن است. آمریکا یا اسرائیل و یا هر کشور دیگری در طول تاریخ، در واقع جغرافیای عملِ نظام سرمایه داری در یک زمانه معین و خاص محسوب میشوند.
آنچه که امروز باید به آن باید توجه کرد این است که ایالات متحده آمریکا به عنوان منزلگاهِ کنونی نظام سرمایه داری و همچنین به عنوان ابرقدرت حاکم بر نظام بین الملل، در این نظم جایگاهی بس ویژه را به خود اختصاص میدهد و رهبری تحرکات جهانی در جهت شکل دادن به نظم آینده بین المللی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را به عهده دارد. از این رو، واشینگتن در ارتباط با منطقه و در مرکزیتِ آن مساله ایران، ائتلاف عربی-عبری-غربی را دنبال می کند.»
مطهرنیا افزود: «من در سال 1390 اعلام کردم که در برابر "جبهه مقاومت" ، یک "جبهه موافقت" شکل خواهد گرفت و این جبهه موافقت در واقع اتحاد کشورهای منطقه ای با یکدیگر بر ضد تهران و محاصره منطقه ای آن و همچنین اتحاد آن ها با ایالات متحده آمریکا به عنوان رهبریِ تحرک علیه ایران خواهد بود. بعدها این نکته مطرح شد که دو نوع نگاه به تهران وجود دارد: نگاه اول تهران را اژدهایی می داند که باید با سرِ آن برخورد کرد و آن را جدا نمود. این دیدگاه، نماینده رویکردِ کشورهای عربی و محافل امنیتی و نظامی این کشورها و همچنین نگرش تل آویو بود.
در کنار این معنا، نگاه دومی نیز وجود داشت که به نگاه اختاپوسی مشهور بود و در قالب آن، جامعه امنیتی آمریکا به آن صحه می گذاشت. بر اساس این نگاه باید بازوان ایران را قطع کرد و از سرِ آن بهره برد. این نگاه در سال 2015 حتی با امضا توافق برجام نیز ادامه پیدا کرد و در قالبِ دکترین "محدودسازی همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای این کشور"، دنبال شد.
اوباما بر این دیدگاه تکیه داشت و دکترین وی در مورد ایران این بود که ایران با امضای برجام، به عنوان یک بازیگر عادی، با پذیرش حل و فصل پرونده هسته ای خود، از چالش برانگیزی و ستیز با نظام بین الملل عبور میکند و به عنوان یک کنشگر عادی، با نظام بین الملل پیوند خواهد خورد. با این حال این مساله در عمل محقق نشد. ایران برجام را محدود به پرونده هسته ای می دانست اما در عین حال انتظار داشت که کلیه تحریم ها علیه آن برداشته شود. یعنی نگاهِ بسیار محدودی به برجام داشت اما انتظارات بسیار گسترده ای از پیامدهای آن را مطرح می کرد. در این چهارچوب دیدیم که در نهایت برجام راه به جایی نبرد و امروز این توافق عملا صرفا جسدی روی میز است.
در این چهارچوب اگر نیک بنگریم می توانیم بگوییم که در همان ماه های نخستِ پس از امضای توفق برجام، دکترین محدودسازی های همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای تهران فعال شد و با روی کار آمدن دونالد ترامپ تشدید شد و این شدتیابی به حدی رسید که برجام از سوی ترامپ پاره شد اما ایران علیرغم داشتن فرصت ها و امکانات مخلف، در قالب توافق برجام باقی ماند. این روند همچنان نیز ادامه پیدا کرده و علیرغمِ وقوع سیل قابل توجهی از تحولات تنش زا، تهران همچنان در قالب و محدوده توافق برجام مانده است».
این کارشناس سیاست خارجی در ادامه گفت: «از این رو، اکنون با توجه به پیشرفتِ طرح صلح ابراهیم و حل و فصل بسیاری از مسائل و چالش های پایتخت های عربی با تل آویو و به رسمیت شناخته شدنِ اسرائیل توسط برخی کشورهای عربیِ مسلمان، اکنون ما در وضعیتی به سر می بریم که محمود عباس با وزیر جنگ اسرائیل ملاقات می کند و آشکارا این ملاقات در راستای حل و فصل مسائل میان فلسطینی ها و اسرائیل مطرح می شود. در عین حال، لبنان نیز در یک بافت موقعیتی نامناسب قرار دارد و آرام آرام به نظر می رسد که گفتمان حاکم بر ارتباطِ کشورهای عربی و مسلمان با اسرائیل، نَه تنها با تغییر در نگرشِ دولت های آن ها همراه است بلکه عملا رگه های قابل توجهی را نیز از تغییر در رویکردهای ملت های آن ها هم نشان می دهد.
در این چهارچوب، در ماه ها و سال های اخیر و با اوج گیری روابط کشورهای عربی با اسرائیل، ملت های آن ها چندان بازتاب منفی را نشان نداده اند و همکاریها در این رابطه افزایش پیدا می کنند. از این رو، با در نظر گرفتنِ این سیگنال ها، عدم قطعیتی که پیشتر در عرصه معادلات منطقه ای خود را به وضوح نشان می داد، اکنون تغییر کرده و شاهد ایجاد برخی همکاری ها و هماهنگی میان کشورهای عربی با اسرائیل هستیم.
البته که یک عدم قطعیت دیگر نیز باید مورد توجه قرار گیرد و آن در چهارچوب این معناست که آیا همگرایی اعراب با آمریکا نیز امکان پذیر است؟ از این رو دو عدم قطعیت در همگرایی اعراب با اسرائیل(در یک ائتلاف گسترده و محکم) و اعراب با آمریکا طرح می شود. در این چهارچوب، این دو مساله می تواند در نوع خود زمینهسازی بررسی سناریوهای پیش روی ارتباط عربی-غربی-عبری باشد و سناریوهای چهارگانه "ائتلافِ شوم"، "ائتلاف خنثی"، "ائتلاف سست و لرزان"، و "ائتلافِ ضد ائتلاف" را پیش روی داشته باشد».
مهدی مطهر نیا در پایان تصریح کرد: «با توجه به اینکه تمامی سیگنال ها و پیشران ها نشان می دهند که دو عدمِ قطعیت مذکور، میل شدیدی به قطعیت پیدا کرده اند و در مرکزیت آن ها، مساله ایران وجود دارد و این مساله به حدی تشدید شده که اکنون سخن از ایجاد فضایی است که در آن یک گسترده نظامی شدید و عملیاتی ضد تهران در پرتو ائتلافی شکل بگیرد که: رهبری آن را آمریکا، مدیریت آن را اسرائیل، و پشتیبانی عملیاتی آن را کشورهای عربی به عهده داشته باشند.
از این رو، آنچه که اکنون در قالب طرح سپر دفاع هوایی مطرح می شود، یک دلالت ضمنی بر یک متن عینی مستحکم دارد. از این منظر، "جبهه موافقت" امروز در برابر "جبهه مقاومت" شکل گرفته است. موضوعی که طرح آن در سال های گذشته از سوی بسیاری از ناظران و تحلیلگران، به مثابه امری نشدنی در نظر گرفته می شد و اکنون شاهدیم که این مهم محقق شده است. از این رو، با توجه به تحرکات تهران و عدم اجرای تهدیدات متفاوتی که از سوی تهران در مساله ای نظیر برجام(و مسائل مرتبط با آن) شنیده و دیده شده، به نوعی موضع گیری جدید ایران نیز در مورد مساله استقرار احتمالی سپر دفاع هوایی در منطقه با تزلزل رو به رو می شود.
از این منظر، باید گفت که سفرِ پیش روی بایدن به منطقه یک نقطه عطف اساسی در ایجاد اجماع منطقه ای و مقدمه ای بر ائتلافی بین المللی علیه ایران در چهارچوب دکترین جدیدی است که به باور من از سال 2018 و به موازات دکترین محدود سازی همکاری های بین المللی با ایران و محاصره منطقه ای تهران آغاز شده است و آن تبدیل "چالشِ ایران"، به "تهدید نظم منطقه ای و امنیت نظام بین الملل" است. این معنا اکنون در دستورکار است و زمینه یک نوع ائتلاف گسترده علیه تهران را فراهم می سازد و پس از بحران اوکراین می تواند زمینهسازِ ایجاد یک بحران منطقه ای و بین المللی با مرکزیت ایران باشد. از این رو باید گفت که احتمالا در ادامه راه فشارها علیه جمهوری اسلامی ایران، فزونی پیدا کند».