این روزها خوانش و چگونگی در دست گرفتن و چرخاندن الواح هخامنشی توسط یکی از کتیبهشناسان تخت جمشید مورد نقد فراوان قرار گرفته که بخشهایی از دیدگاههای موجود در این نقدها را در گزارشی مطرح کردهایم.
به گزارش ایلنا، گل نوشتههای باروی تخت جمشید بخشی از اسناد پرداختها و دستمزدهایی است که به گروههای مختلف کاری به مقدار دقیق و مشخص اختصاص مییافته و پرده از یک سیستم بسیار پیشرفته و دقیق مالی برمیدارند.
این گل نوشتهها به دلیل نقش مهرهایی که روی خود دارند به جهت هنری، اسطورهشناسی و جنبههای ادراکی مردمان عصر هخامنشی از جایگاه اهمیت ویژهای برخوردار هستند. جنس الواح، گل رس فشرده است که در دوران باستان در بخشی از باروی تخت جمشید بایگانی شده بودند.
پایگاه میراث جهانی تخت جمشید به تازگی در راستای برگزاری نمایشگاه «بازگشت به خانه» که به نمایش اسناد منحصر به فرد باقی مانده از بایگانی باروی تخت جمشید در دوران حکومت هخامنشیان میپرداخت، فیلمهای کوتاهی منتشر نمود که در آنها فردی که او را متخصص زبانهای باستان و مشاور کتیبهشناسی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید معرفی میکنند، با در دست گرفتن شماری از گل نوشتههای ۲۵۰۰ساله در زیر لوپ آزمایشگاه به خوانش متن آنها اقدام مینماید.
انتشار این فیلم و نمایش شیوه در دست گرفتن، چرخاندنها و لمس کردنهای پیاپی این آثار (الواح هخامنشی) مورد نقد برخی از کارشناسان و فعالان و دوستداران میراثفرهنگی و آثار تخت جمشید قرار گرفته است.
منتقدان بر این باور هستند که رفتاری غیرحرفهای از سوی متخصص زبانهای باستان و مشاور کتیبهشناسی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید صورت گرفته که میتواند منجر به وارد شدن آسیب به الواح هخامنشی شود. گروهی در مقابل بر این عقیده هستند که با توجه به جایگاه فرد به عنوان مشاور پایگاه تخت جمشید این امر بدون اشکال است.
افشین یزدانی (دکترای باستان شناسی با گرایش پژوهشهای هخامنشی) در این خصوص گفت: در ابتدا باید تأکید شود که بنا بر اصل و قاعده پذیرفته شده در حوزه حفاظت و پژوهش هرگونه دست گرفتن و لمس کردن هر اثر باستانی از جمله گل نوشتههای کوچک، ظریف و بینهایت ارزشمند تخت جمشید که وجود ترکهایی بر بدنه آنها در فیلمهای منتشر شده نیز قابل تشخیص است، تنها و تنها برای انجام کارهای پژوهشی تخصصی و حفاظتی امری مقبول است و جز آن هرگونه لمس آثار مجاز و پذیرفته نیست. این در حالی است که به اظهار شخص مشاور در این لمس کردنهای مداوم و پیاپی هیچ کار پژوهشی تخصصی مد نظر نیست و «هدف، نمایش الواح از نزدیک به مخاطبان عامی است که هیچ دانش تخصصی در زمینه گل نوشتهها ندارند»!
اعترافی صریح مبنی بر آن که در پس در دست چرخاندنهای پیاپی شماری از ارزشمندترین و ظریفترین اسناد تاریخی کشور و البته جهان -که بنا بر اعتراف صریح دیگری از سوی همین شخص که در پاسخ به نقدهای وارد شده بیان شده حتی میتواند منجر به وارد شدن آسیب به آنها نیز گردد- هیچ دلیل موجه پژوهشی یا حفاظتی ندارد! سخن بیپرده ایشان مانند این است که یک باستانشناس، یک مرمتگر و یک موزهدار، چون صرفا باستانشناس، مرمتگر یا موزهدار است خود را مجاز بداند برای یک گروه از مخاطبان عام در موزه ملی یا تخت جمشید یا هر مکان ارزشمند باستانی دیگر، اقدام به دست کشیدن بر روی آثار، دستمالی آنها و در دست چرخاندنهای مکرر نماید. بیتردید عملی خلاف ذات ضوابط حفاظتی است که بیشک با تذکر شدید مواجه گردیده و در صورت تکرار به اخراج و توبیخ فرد خاطی منجر خواهد شد.
او تأکید کرد: وقتی که به جهت اهداف آموزشی حتی برای دانشجویان رشتههای تخصصی در دانشگاهها، روشهای کارامدی، چون ارائه و نمایش عکس و جزئیات آموزشی در قالب برنامههایی، چون «پاورپوینت» وجود دارد، چه توجیهی دارد فردی به خود اجازه دهد که میراث نحیف، اما بینهایت ارزشمند ملتی و بلکه جهانی را تنها جهت نمایش دادن به مخاطبان عام به شکل مکرر در دست گردانده، بچرخاند و بیمحابا لمس کند؟
تصویر از فیلم منتشر شده توسط پایگاه میراث جهانی تخت جمشید از گل نوشته شماره ۱۸۴۵در حالی که ترک عمیق بر روی گل نوشته بخوبی قابل مشاهده است به شکلی غیرحرفهای و غیرضرور در دست گرفته وچرخانده میشود
یزدانی با اشاره به از برخوانی ناشیانه الواح همراه با نمایش نادرست خطوط، تصریح کرد: نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه شود این است که برای مدت ۶۰ سال است که متن، جزییات دستوری و نوشتاری گل نوشتههای تخت جمشید و تمامی نمونههایی که در فیلمهای منتشر شده توسط پایگاه میراث جهانی به صورت مکرر در دست چرخانده میشود، توسط شناخته شدهترین زبانشناسان عیلامی یعنی "ریچارد هَلُک" و "جرج کَمرون" مورد خوانش و مطالعات دقیق قرار گرفته است. اما مشاور زبان شناس تخت جمشید حتی از پس روخوانی روان ترجمه گل نوشتهها نیز برنمیآید و در فیلمها شاهد یک بازخوانی ضعیف، دست و پاشکسته، ناقص و البته پر ایراد هستیم.
این باستانشناس با اشاره به متن آوانویسی و ترجمه شده گل نوشته شماره ۷۱۸ باروی تخت جمشید که در سال ۱۹۶۹ منتشر شده، مطرح کرد: جهت روشنتر شدن موضوع و فراهم شدن امکان مقایسه، متن آوانویسی و ترجمه منتشر شده در سال ۱۹۶۹ گل نوشته شماره ۷۱۸ باروی تخت جمشید را کافیست با روخوانی مشاور تخت جمشید از متن همان گل نوشته مقایسه کنید.
در خوانش هَلُک آمده است: «در سال ۲۴ (از پادشاهی داریوش مطابق ۴۹۸ پیش از میلاد) مقدار ۲۰ بَر قرص نان (؟) رَزی که توسط «شَلَمَنَه» فراهم شده بود در حضور شاه در کوکنَکَه توزیع شد»؛ و، اما خوانش مشاور منصوب مدیریت پایگاه میراث جهانی تخت جمشید: «این عدد ۲۰ هست، واحد، لیتر است، ۲۰۰ لیتر، کیمین که در فارسی ایضاً است، رَزی که احتمالا یک نوع غذا بوده که از یک نوع میوه به احتمال زیاد انگور تولید میشه و بعد در ادامه کورمَن هست. تخصیص یافته از سوی شخصی به نام شَلَمَنه و بعد در ادامه در دربار شاهی، همین طور که میبینید نام شاه در اینجا وجود دارد، سونکی تی ایب بَ که میشود دربار شاهی با واژه بعدی که مَ ایک کَ هست؛ و در نهایت نام مکان هست در کوایکَّنَاَکَّ، کوکَّنَ…کوکَّنَکَّن یه چنین چیزی! و در نهایت تاریخ رو میبینیم واژهی سال، اَش بِاول، سال و بعد ۲۴، سال ۲۴ ام؛ و در لبه پایین اومِّمَنَّ یعنی سال ۲۴ام.»
مشخصات آوا نگاری و برگردان متن یکی از گل نوشتههای تخت جمشید با شماره ۷۱۸ که۵۳ سال پیش توسط ریچارد هَلُک در اختیار عموم قرار گرفته و مشاور کتیبهشناس تخت جمشیددر فیلمی که بتازگی منتشر کرده با در دست چرخاندن و لمسهای مکرر غیر ضرور آن را به شکلی نادرست بازخوانی میکند
او تصریح کرد: در حالی که گل نوشته مورد مطالعه همانند ۴۹ گل نوشته دیگر که موضوع آنها تهیه مقدمات و تدارکات شاهی است از ساختار و چیدمان واژگان مشخص و سادهای پیروی میکنند، اما در فیلمهای منتشر شده به گونهای سخت، غامض و البته غیر مسلط توضیح داده میشود که نه تنها مخاطب عام بلکه مخاطب خاص نیز در انتهای فیلم دانش درستی از متن سند بدست نمیآورد و دچار گیجی و ابهام نیز میشود.
به عنوان نمونه واحد اندازهگیری در بسیاری از گل نوشتهها و نمونه مورد بحث، یک واحد وزنی با نام «بَر» (BAR) است که با جامدات و به عنوان مثال با غلات میآید و هر واحد آن حدود ۱۰ کیلوگرم تخمین زده میشود، اما به طرز عجیبی در خوانشهای منتشر شده، واحد، حجم و «لیتر» معرفی میشود در صورتی که واحد حجم عموما با واژه «مَریش» همراه است. در متن گل نوشته مورد بحث درحالیکه متخصص بنامی، چون هَلُک تأکید دارد که هیچ راه و سرنخی برای شناخت واژهی عیلامی «رَزی» وجود ندارد، اما در فیلمهای منتشر شده توسط پایگاه تخت جمشید، گوینده بدون ارائه هیچ سندی آن را انگور معرفی میکند و نه تنها واحد اندازهگیری که کلا ماهیت کالا از یک نوع قرص نان، به مایعی که از انگور بدست میآید تبدیل میشود!
یزدانی اذعان داشت: مورد دیگر خوانش واژهی «کورمَن» است که درست آن در اینجا «کورمین» است و عنوانی است که برای تهیهکننده جیره خوراکی و پیش از اشاره به نام شخصی وی در گل نوشتهها به فراوانی بکار میرود. همچنین در فیلم منتشر شده از مهر ۷۱۸ گفته میشود که «نام شاه» را میبینیم که البته صحیح نبوده و به نام شاه که داریوش باشد در گل نوشته اشاره مستقیمی نشده است و تنها به سال پادشاهی وی اکتفا گردیده است، «سونکی» واژگان عیلامی معادل عنوان «شاه» است و عبارت «تی ایب بَ، سونکی» نیز که توسط مشاور «دربار شاهی» گفته میشود توسط زبانشناسان به «در حضور شاه» ترجمه شده است که با توجه به اصطلاح انگلیسی که برای آن بکار میبرد (ِin behalf of the king & dispensed before the king) عبارت در حضور شاه نزدیکترین معنای فارسی است و نه دربار شاهی.
یزدانی معتقد است عدم آگاهی از سوابق خوانش سنگ نوشتههای محوطه میراث جهانی تخت جمشید به الواح ختم نمیشود چنانکه چندی پیش نیز در خوانشی که توسط کتیبهشناس محوطه میراث جهانی تخت جمشید از متن سنگ نوشته نمای یکی از کاخها که بیش از یک صد سال است که مورد خوانش و تجزیه و تحلیل زبانشناسان و باستانشناسان قرار گرفته و تعلق آن به اردشیر اول هخامنشی اثبات شده است آمده بود «احتمالا متعلق به اردشیر اول». این درحالی است که متن سنگ نوشته مورد بحث در اواخر سده نوزده و سالهای نخست سده بیست میلادی توسط زبانشناسان بزرگی، چون «رولاند کِنت»، «جورج کَمرون» و «ارنست هِرتسفلد» مورد بررسیهای دقیق و خوانش قرار گرفته است که بر این اساس شاه هخامنشی، اردشیر اول (حکمروایی از سال ۴۶۵ تا ۴۲۴ پیش از میلاد) پس از مرگ پدرش خشیارشا، نسبت به تکمیل یک کاخ در تخت جمشید و سنگ نوشتههای آن اقدام کرده است: «…یک شاه از بسیاری، یک سرور از بسیاری، من اردشیر، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمینهایی با زبانهای گوناگون، شاه این سرزمین فراخ و گسترده، پسر خشیارشا، شاه، نوه داریوش، یک هخامنشی، اردشیر، شاه بزرگ میگوید: به لطف اهورامزدا، این کاخ را خشیارشا شاه که پدر من بود… سپس من…».
نسبت دادن احتمال برای کتیبهای که قریب به یک صد سال از خوانش و اثبات تعلق آن به اردشیر اول هخامنشی میگذرد تنها بر اثر ناآگاهی از سوابق پژوهشی کتیبههای تخت جمشید امکانپذیر است
بخشی از صفحه ۲۸۰ کتاب شماره یک «تخت جمشید» که در سال ۱۹۵۳ منتشر شده و به بررسی نقش برجسته نمای پلکان کاخ اردشیر اول، سوابق پژوهشهای باستانشناسی و زبانشناسی و ترجمه دقیق متن آن پرداخته است
سهیل دلشاد (مشاور امور کتیبهشناسی و زبانشناسی پایگاه میراث جهانی تخت جمشید و عضو مرکز پژوهشهای کتیبهشناسی) نیز در پاسخ به نقدهای مطرح شده به این شیوه بازخوانی متون هخامنشی گفته است: متخصصین خط میخی از نخستین سالهای آشنایی مراکز علمی با خط میخی و الواح گلی همواره به یک روش یعنی در دست گرفتن الواح و بازی کردن با نورهای متفاوت جهت تشخیص نشانههای حک شده بر روی سطوح الواح کار کردهاند. یک لوح از زمان ورود به یک مجموعه تا تازهترین پژوهش ممکن است در دستان ۲۰ تا ۳۰ پژوهشگر مختلف قرار گرفته باشد. الواحی که برای آموزش دانشجویان در اختیار آنها قرار میگیرند حتی بیشتر از الواح دیگر دست به دست میشوند. آیا در این روند آسیبی متوجه الواح است؟ بله! آیا با توجه به این آسیبهای احتمالی باید کار لوحخوانی را تعطیل نمود؟ به هیچ وجه!
او معتقد است: روشهای جایگزینی برای کمتر در معرض خطر قرار دادن الواح مانند تصویربرداری RTI با گنبد نوری و اسکنهای سه بعدی وجود دارد. هرچند که در روند تهیۀ همین تصاویر نیز ممکن است الواح آسیب ببینند! به هر روی این امکانات پیشرفته هم در مرحلۀ تهیه تصاویر و هم در هنگام استفاده نیاز به زیرساختهایی دارد که کمتر مجموعۀ معتبری در دنیا از آن برخوردار است. حتی با وجود این دسته از امکانات پژوهشگران نیاز دارند به دفعات به اصل لوح مراجعه کنند و آنها را «در دست» بگیرند. ضمن اینکه دانشجویان و کارآموزان نیز باید کار کردن با اصل لوح را به صورت عملی و نه مجازی فرا بگیرند.
بنده دستکم در دو مجموعۀ بزرگ حاوی الواح و کتیبههای میخی در آلمان کارآموزی و کسب دانش نمودهام و در هر دو مجموعه خود شاهد بودهام که تعداد زیادی از الواح حتی با قدمت بیش از الواح بایگانی باروی تخت جمشید (مانند الواح خط میخی آغازین مربوط به ۵۳۰۰ سال پیش) به دفعات توسط دانشجویان مقاطع کارشناسی و ارشد که تاکنون با الواح میخی کار نکرده بودند دست به دست میشدند. یک مقایسه بسیار ساده بین نحوۀ در دست گرفتن و کار با الواح بارو توسط بنده و نحوۀ کار با الواح توسط دیگر پژوهشگران و دانشجویان نشان میدهد که آیا بنده در هنگام کار با این الواح جانب احتیاط را رعایت کردهام یا خیر.
دلشاد تصریح کرد: ورود انتقادی یک باستانشناس یا مرمتگر یا هر پژوهشگر دیگری بدون تجربۀ کار مستقیم با الواح به مسئلۀ خوانش الواح و شیوۀ کار کردن با این مواد نوشتاری مانند این است که بندۀ غیرمتخصص در باستانشناسی یا مرمت نسبت به شیوۀ کاوش یک باستانشناس یا مرمت یک مرمتگر نقدی تخصصی وارد نمایم. بدتر از آن اینکه نقد را با اطلاعات اشتباه و واژگان تحقیرآمیز آراسته نموده و در راهاندازی یک موج خبری در رابطه با چیزی که تخصصش را ندارم مشارکت فعال داشته باشم. اینکه افرادی از سر دلسوزی مطالبی را در نقد شیوۀ کار بنده با الواح بگویند بسیار خوب است. ولی اینکه بدون اطلاعات کافی، تخصص لازم و تجربۀ مناسب در کار با الواح مطالبی را در جهت تخریب فعالیت حرفهای بنده بیان بفرمایند ابداً قابل پذیرش نیست.