اگر مهمترین شاخصههای آثار حسن فتحی را دیالوگنویسی، قصه روان و سرراست و همچنین بازیهای خوب و یکدست بدانیم، در جیران، اما نشانههای کمی از این شاخصهها میبینیم. برخی معتقدند تمام توان فتحی برای «مست عشق» گذاشته شده و اینجا با نهایتا ۳۰ درصد توان و ویژگیهای «حسن فتحی» پشت فرمان کارگردانی جیران نشسته است.
به گزارش فرهیختگان، حالا که «جیران» به قسمت پنجمش رسیده میتوان حدس زد ماجرای دعوای سریال «آهوی من مارال» و این مجموعه بیشتر بهنفع آخرین ساخته حسن فتحی بوده است و مخاطبان بابت این تاخیر چندهفتهای چیز خاصی از دست ندادهاند.
دومین سریال شبکه نمایش خانگی و پانزدهمین سریال فتحی هیچ نشانی از کارنامه پربار او ندارد. انتخاب ناصرالدینشاه که در یکی، دو سال اخیر محبوبیت خاصی بین کارگردانان تلویزیون و سینما داشته برای روایت یک داستان عاشقانه از سوی کارگردانی که امیدوار بودیم و قرار بود ادامهدهنده راه علی حاتمی باشد، چندان عجیب نیست.
حتی محور قراردادن عشق در «جیران» هم کاملا طبیعی است. اما آنچه باعث میشود پس از دیدن هر قسمت از جیران، به تیتراژ رجوع کنیم تا مطمئن شویم حسن فتحی آن را ساخته یا یک کارگردان جوان، تفاوت کیفیت این سریال با آثار قبلی این کارگردان خوشنام است.
البته فیلیمو پیش از این و با قصه ناصرالدینشاه، سریال «قبله عالم» را ساخته بود که بهواسطه ضعفهای فراوانش نتوانست در جذب مخاطبان موفق عمل کند. نکته جالب این سریال حضور حامد کمیلی در نقش ناصرالدینشاه بود.
دلیل اینکه کارگردانان محترم از جمشید مشایخی و عزتالله انتظامی و ایرج راد برای ایفای نقش ناصرالدینشاه به کمیلی و بهرام رادان رسیدهاند را نمیتوان با ادله تاریخی جواب داد. طبعا ظاهر و ویژگیهای شخصیتی ناصرالدینشاه در این مدت تغییری نکرده و مسائل دیگری مانند بازگشت سرمایه و تغییر نسلها شاید در این تغییرات موثر بودهاند.
با این تفاسیر البته حضور حسن معجونی در نقش ناصرالدینشاه در «آهوی من مارال» را باید استثنا دانست. درباره دوره ناصرالدینشاه که پس از محمدشاه و پیش از مظفرالدینشاه آمده و ۴۹ سال هم سلطنت کرد و طولانیترین دوران سلطنت در دوره قاجار و یکی از بلندترین دوران حکومت در تاریخ معاصر ایران را به نام خودش ثبت کرده به کرات نوشتهاند و گفتهاند و فیلم ساختهاند.
این مدت تقریبا نیمقرن پادشاهی، اتفاقات متعددی در دل خودش جای داده و همین حوادث و کاراکتر خاص ناصرالدینشاه و همچنین سبک زندگی خاص او، باعث جذابیت این دوره برای مورخان و اهالی هنر شده است.
جیران، اما در همین مرحله بازی را واگذار میکند. هرقدر که انتخاب پریناز ایزدیار برای بازی در نقش خدیجه تجریشی مناسب است، بهرام رادان مخاطب را با این چالش مواجه میکند که تماشاگر یک سریال طنز است یا جدی؟ حضور امیر جعفری در نقش «میرزا آقاخان نوری» این گمانهزنی را بیشتر میکند.
اگر مهمترین شاخصههای آثار حسن فتحی را دیالوگنویسی، قصه روان و سرراست و همچنین بازیهای خوب و یکدست بدانیم در جیران، اما نشانههای کمی از این شاخصهها میبینیم.
برخی معتقدند تمام توان فتحی برای «مست عشق» گذاشته شده و اینجا با نهایتا ۳۰ درصد توان و ویژگیهای «حسن فتحی» پشت فرمان کارگردانی جیران نشسته است. حتی در فضاسازی و ایجاد حس و حال تاریخی که جزء تخصصهای آثار فتحی بود هم دچار یک خلأ جدی در اثر تازهاش هستیم.
داستانهای تاریخی بهواسطه آشکار بودن انتهای داستان و گرهها برای مخاطب به اندازه داستانهای بهروز شاید جذاب نباشد و اینجاست که پرداخت مناسب و خردهروایتها و جزئیات جذاب به کمک سازنده اثر میآید و شاید عدم نیاز به بازگشت سرمایه در سریالهای شبکه نمایش خانگی باعث شده فتحی قید این ابزار یا امکانات بصری را بزند.
جیران برای فتحی حتما یک بازگشت به عقب است. ممکن است طبق آماری که فیلیمو منتشر میکند تعداد بینندگان بالایی هم برای این مجموعه عنوان شود، اما اینکه تعداد مخاطبانش هر قسمت نسبت به قبل کمتر شده واقعیتی است که میتواند نماینده نگاه عموم مردم به این سریال باشد.
هرچند سریالهای تاریخی- عاشقانه آنقدر جذابیت ذاتی دارند که قسمتهای اولش به صورت پیشفرض تماشاگر را پای خودشان مینشانند، اما باید دید این تماشاگران تا پایان قسمت ۲۴ با این مجموعه همراهی خواهند کرد یا خیر؟ جیران برای یک کارگردان کار اولی شاید یک اثر قابلدفاع و استاندارد باشد، اما حسن فتحی نتوانسته حتی خودش را تکرار کند. در جبهه جیران هیچ فتحی وجود ندارد.
با اینکه طبق گفته مورخان، ناصرالدینشاه هم شاعر بوده، هم عکاس، هم نقاش و هم خوشنویس، اما این دلیل نمیشود که روحیاتش روی چهرهاش هم اثر گذاشته باشد.
بهرام رادان از نظر چهره و فیزیکی ذاتا امروزی است و یک انتخاب عجیب برای نقش این پادشاه قاجاری است. هرقدر جشنواره و فیلم «علفزار» برای رادان در مقام تهیهکننده موفقیتآمیز بود، اما حضورش در جیران یک شکست کامل است.
گفته میشود ناصرالدینشاه، بخش بزرگی از سرودههای مذهبی خود را به امام حسین (ع) و سایر شهدای کربلا اختصاص داده است و اشعار آیینی دیگری هم در وصف امام علی (ع) و امام رضا (ع) و شعری ترکی در مصیبت کربلا هم داشته، اما انگار اینجا با یک جوان عاشقپیشه بالایشهری مواجهیم. جوانی که طبق نوشته مورخان فقط اولین عکاس ایرانی است و در نقاشی هم شاگرد کمالالملک بوده و طرحهای جذابی هم بهجا گذاشته است.
ناصرالدینشاه جیران یک عاشق سال ۱۴۰۰ است و تکیهکلامها و رفتارهای پرتکرارش هم تایید همین نکته است. وجه وابستگی یا «بچهننه» بودن ناصرالدینشاه در جیران بهشدت پررنگ است و درکنار عاشقپیشه بودنش تنها ویژگیهای این شاه قاجار است.
در همین جیران، بازیگرانی هستند که برای بازی در نقش ناصرالدین شاه بهمراتب مناسبتر از رادان بودند و این انتخاب، پاشنهآشیل اصلی این سریال پرهزینه است.
اگر بپذیریم حضور حامد کمیلی در «قبله عالم» بهواسطه طنزبودن فضای کلی کار، قابلتحمل است، رفتن رادان در نقش ناصر یک بدسلیقگی بزرگ از طرف کارگردانی است که انتخاب بازیگرانش یکیدیگر از شاخصههای مهم کارهایش بوده است.
در اینکه مرز وفاداری به تاریخ در آثار هنری چقدر است، پیش از این نوشتیم و هنوز جوابی برای آن پیدا نشده، اما آثاری که در سالهای اخیر ساخته شدند، ضرورت پاسخگویی به این سوالات را جدیتر میکند.
در جیران، فتحی تا جاییکه توانسته در فاصله بین تخیل و تاریخ مانور داده و این رفتوآمد را بهنفع دراماتیزه کردن سریالش تمام کرده است. وجود برخی شخصیتها که اساسا ردی در تاریخ ندارند یا حضور کمرنگ یا پررنگ آدمهایی در سریال که در واقعیت عکس موقعیتشان رخ داده است.
حتی اگر این سریال را با نمونههای دیگر زندگی ناصرالدینشاه هم مقایسه کنیم دچار اختلافات و تفاوتهای عجیبی خواهیم بود و اینجاست که باید پرسید مرز بین تاریخ و تخیل سازندگان آثار هنری کجاست؟
میتوان شخصیتهایی را به دلخواه حذف و اضافه کرد یا از بیرحمی و مهربانیشان کاست یا افزود؟ مشکل اصلی جیران جایی است که میخواهد دل مخاطبان امروزی را به دست بیاورد تا مورخان و تاریخ را. فتحی از تاریخ استفاده میکند، اما تعهدی در خودش نمیبیند که کاملا به آن وفادار هم باشد.
آیا این سریالها در آینده منبع و ماخذ نسلهای بعدی قرار میگیرند یا خیر؟ گذشت زمان متوجه نقش درام و نحوه تعاملش با تاریخ خواهد بود یا توجهی به اینها ندارد؟