چند روز پیش یک بازیگر سرشناس ایرانی در جشنی سینمایی گفت هنوز نمیداند چرا برای بازی در یک فیلم انتخاب شده. او به نوعی کارگردان را به چالش کشید که چرا او را انتخاب کرده و بازی خود را در آن فیلم افتضاح ارزیابی کرد، اما این بازیگر به انتخابی که خود انجام داده اشاره نکرد.
به گزارش روزنامه ایران، اینکه بازیگر است که در نهایت یک پیشنهاد را میپذیرد، بنابراین انتخاب اصلی در نهایت با اوست؛ اما این نقصان تنها به آن بازیگر ختم نمیشود گویا اغلب بازیگران امروزی سینمای ایران خود را مختار و مؤلف نمیپندارند.
در این نوشته مؤلف بودن همپوشانی با «تئوری مؤلف» بهعنوان یکی از نظریههای مشهور تاریخ نقد و ادبیات سینمایی ندارد. اینجا مؤلف بودن به معنای صاحب ایده بودن و هویت مستقل قائل شدن برای هنر خود است.
همواره روایت میشود که در سینمای ایران بازیگران تراز اولی از نسلهای مختلف بویژه آنها که از تئاتر وارد سینما شدند نسبت به شخصیتپردازی و منحنی حرکت شخصیتی که بازی میکردند حساس بودند و همین حساسیت، ناگزیر آنها را نسبت به دیگر ارکان فیلمنامه و ساختار کلی فیلم اثرگذار میکرد.
اما این روزها گویی این رویکرد به بازیگری از بین رفته است؛ حتی شماری از موفقترین و ستایش شدهترین بازیگران امروز سینمای ایران فاقد این حساسیت و نگرش تألیفی هستند. این را از نقاط ضعف متعددی که در شخصیتپردازی فیلمهای مطرح سینمای ایران میبینیم به روشنی تشخیص میدهیم.
البته بسیاری از فیلمسازان بر این باورند که بازیگر صاحب ایده اغلب مزاحمی در پیشبرد کار است و بازیگر بهعنوان اجرا کننده ایدهها باید در عمل و اجرا قوی باشد نه در پرورش شخصیت و جزئیاتی مربوط به کنشها و دیالوگها. از دیگر سو آنان که سهمی برای بازیگر قائلاند بسیاری از بازیگران امروزی را فاقد آن آگاهی و شناخت لازم میدانند که وارد مسائل بنیادین شخصیت و فیلمنامه شوند.
اما بازیگر در جایگاهی بسیار مهم قرار دارد. او تنها کسی است که شخصیت نوشته شده را زندگی میکند و همین موقعیت دستکم به او دیدی متفاوت و سودمند در راستای کیفیت شخصیتپردازی میبخشد. به همین دلیل بازیگر مؤلفی را که برای کارش ارزشی هنری و خلاقه قائل است، نمیتوان در راستای ایدهپردازی متوقف کرد. او شخصیتی است که بازی میکند و کیفیت کار را با حضورش تغییر میدهد.
اما اشکال کار کجاست؟ چرا سینمای ایران دارد از بازیگر مؤلف تهی میشود؟ بخشی از این ضعف به تنزل جایگاه فیلمنامهنویسی در سینمای ایران برمیگردد؛ یک غفلت مرموز و حماقت بار که بسیاری از تولیدات ما را با وجود هزینه زیاد بیارزش کرده است.
اشکال بعدی نبود شغل مشاور و تهیه کننده اختصاصی برای بازیگران است که بر کیفیت کار بازیگر نظارت کند و او را برای گرفتن تصمیمات بهتر و بالابردن کیفیت کارش هدایت کند. ضعف دیگر مربوط به خود بازیگران است.
بخش اصلی و مهمتر به مشکل آموزش بازیگری برمیگردد. در دانشگاه و بویژه در آموزشگاههای بازیگری خبری از کار روی دانش درام و درک شخصیت نیست و بازیگری اغلب به مهارتی برای اجرای صرف تقلیل پیدا کرده است.
لازم به ذکر که مهران مدیری هفته پیش در جشن حافظ در موضعی عجیب که تاکنون کمتر از او دیده شده، از بازی خود در «درخت گردو» ایراد گرفت و گفت: «من افتضاحم در این فیلم. این را واقعا میگویم. من خیلی بد بازی کردم، یعنی وقتی فیلم را دیدم، نفهمیدم چرا بازی کردم. هنوز نفهمیدم دلیل انتخاب من برای بازی در «درخت گردو» چه بود. حالا دوستم داشتند یا دوست بودیم، گفتند تو هم بیا بازی کن، ولی یکچیز افتضاحی بود.»