قدیر نصری عضو هیئت علمی دانشگاه گفت: فیرحی جریانهای فکری را کالبدشکافی کرد و سه جریان را دگر خودش یافت و میخواست مانند این سه نباشد و فاصله خودش را با آنها حفظ کند. اولین پارادایمی که میخواست تمایزش را با آن حفظ کند، پارادایم سیاستنامهنگاری و سلطنتاندیشی بود.
سال گذشته همین وقتها بود که حجتالاسلام داود فیرحی، استاد اندیشه سیاسی در اسلام دانشگاه تهران، بهدلیل ابتلا به بیماری کرونا دار فانی را وداع گفت. او یکی از استادان برجسته در زمینه اندیشههای سیاسی در اسلام بود و کتب و مقالاتش هنوز از منابع معتبر برای پژوهشگران و دانشجویان به شمار میرود.
به گزارش شرق، فیرحی همچنین راهنمایی بسیاری از پایاننامههای کارشناسی ارشد و رسالههای دکترا را بر عهده داشت و از این منظر نیز خدمات شایانی به علاقهمندان به اندیشههای اسلامی ارائه داد. مرحوم فیرحی علاوه بر تحصیلات حوزوی دارای دکترای تخصصی از دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بود و از این دانشکده در سال ۱۳۷۸ فارغالتحصیل شده بود. از این نویسنده و پژوهشگر سرشناس حوزه و دانشگاه، تألیفات و کتب و مقالات علمی فراوانی برجای مانده است که بخش مهمی از آن به حوزه «فقه و سیاست» و «دین و دولت» اختصاص دارد.
داود فیرحی در سال ۱۳۴۳ در زنجان چشم به جهان گشود. او مقدمات دروس حوزوی را بین سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ در حوزه علمیه، ولی عصر شهرستان زنجان گذراند و پس از آن مقاطع سطح و دروس خارج را از ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۰ در حوزه علمیه قم ادامه داد. از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۸ به تحصیل در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکترای علوم سیاسی در دانشگاه تهران پرداخت. گرایش دکترای وی اندیشه سیاسی بود.
رساله کارشناسی ارشد فیرحی «اندیشه سیاسی شیعه در دوره قاجاریه» بود که در آن به اندیشه سیاسی فقیهان مشهور شیعه دوره قاجار و مکاتب مهم فقهی-سیاسیای که در دوره قاجاریه بسط یافته و در تحولاتی، چون نهضت مشروطه و انقلاب اسلامی تأثیرگذار بودند پرداخته است.
رساله دکترای مرحوم فیرحی «دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام» نام داشت که با الهام از روششناسی فوکو و هرمنوتیک گادامر تنظیم شد. وی همچنین عضو شورای مرکزی مجمع مدرسین و محققین حوزه علمیه قم بود و درسگفتارهایی در مؤسسه مطالعات سیاسی-اقتصادی «پرسش» ارائه میکرد.
مرحوم حجتالاسلام فیرحی از سال ۷۸ عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و تا درجه استادی نیز پیش رفت. او در مقطع دکترا دروسی مانند اندیشه سیاسی در ایران معاصر، اندیشه سیاسی در اسلام معاصر، در مقطع کارشناسی ارشد تدریس فقه سیاسی و افکار سیاسی در ایران و اسلام، بنیادگرایی و رادیکالیسم اسلامی معاصر و در مقطع کارشناسی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تاریخ تحول دولت در جهان اسلام و مبانی اندیشههای سیاسی در اسلام را تدریس میکرد.
قدرت، دانش و مشروعیت در اسلام، دولت اسلامی و تولیدات فکر دینی، نظام سیاسی و دولت در اسلام، تاریخ تحول دولت در اسلام، روششناسی و اندیشه سیاسی در اسلام، دین و دولت در عصر مدرن، فقه و سیاست در ایران معاصر؛ فقه سیاسی و فقه مشروطه، «فقه و سیاست در ایران معاصر؛ تحول حکومتداری و فقه حکومت اسلامی»، «آستانه تجدد؛ در شرح تنبیهالامه و تنزیهالمله» و «فقه و حکمرانی حزبی» عناوین تعدادی از کتابهای تألیفی او هستند. همچنین دهها عنوان مقاله و پژوهشهای علمی طی سالها فعالیت علمی و دانشگاهی از وی منتشر شده بود.
حالا به مناسبت نخستین سالگرد این اندیشمند، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه همایشی با عنوان «فیرحی، اندیشمند راه سوم» برگزار کرده است که در آن نشست آیتالله سیدمصطفی محققداماد، استاد حوزه و دانشگاه و قدیر نصری، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، درباره مرحوم فیرحی به گفتگو پرداختند.
به گزارش «ایکنا» آیتالله محققداماد درباره او با اشاره به اینکه حکمای یونان باستان فلسفه را طوری تعریف میکردند که جامع تمام علوم بود، گفت: «آنها حکمت را به حکمت نظری و حکمت عملی تقسیم و حکمت علمی را به سه بخش سیاست مدن، تدبیر منزل و اخلاق تقسیم میکردند. حکیمان اسلامی بعد از ورود دانش یونان به تمدن اسلامی در بخشهای دیگر فلسفه با دست باز وارد شدند، ولی در بخش سیاست جز فارابی و ابنسینا کاری ارائه نشد، زیرا فقیهان متصدی امور سیاست شدند و از نگاه دین به مباحث سیاست پرداختند. در جامعه شیعی حتی فقیهان به سیاست نپرداختند.
البته گاه فقیهان شیعه در سیاست دخالت میکردند، ولی نه اینکه از موضع نظریهپردازی فقهی وارد شوند، بلکه گاهی موضع منتقدانه و گاه مؤیدانه داشتند. در ابتدای قرن حاضر در ایران نهضتی شکل گرفت که رهبرانش روحانیون و فقهایی بزرگ بودند. این نهضت با عنوان نهضت مشروطهخواهی شکل گرفت. هرچند فقهای شیعه درباره آن دیدگاههای مختلفی داشتند، ولی سرانجام این نزاع به نفع مشروطهخواهان خاتمه یافت.
رهبران نظریه مشروطیت چند فقیه بزرگ بودند و در رأس آنها ملامحمدکاظم خراسانی حضور داشت. آثاری که از آن دوران در دسترس ماست، نشاندهنده یک واقعیت است و آن اینکه فقیهان شیعی از موضع فقهی سخن گفتند و به مبانی فقهی تمسک کردند. آخوندخراسانی، میرزاینایینی و... از لسان فقهی درباره مشروطیت سخن میگفتند. مرحوم فیرحی به مطالعه و بررسی آثار این دوره اهتمام داشت. ایشان نه فقط نگاه تاریخی بلکه نگاه عمیق فقهی و اصولی و احیانا فلسفی داشتند».
همچنین در این نشست قدیر نصری، عضو هیئت علمی دانشگاه خوارزمی، درباره مرحوم فیرحی گفت: «یک سال از درگذشت دکتر فیرحی سپری شده است و از این پس باید برای احترام ایشان آثارشان را بررسی کنیم؛ یعنی باید نقد دقیق و روشمند آثار استاد انجام شود؛ بنابراین سویه بحث من روایی نخواهد بود، بلکه انتقادی و پیشنهادی است. بدین ترتیب عنوان راه سوم که برای بزرگداشت مرحوم فیرحی انتخاب شده عالمانه و دقیق است».
او افزود: «پرسشی را مطرح میکنم و جوابی را پیشنهاد میدهم که مبتنی بر آثار دکتر فیرحی است. دگر مرحوم فیرحی در ۱۰ کتابی که نوشتند چه بود؟ شاید یافتن پارادایم ایجابی دکتر فیرحی به راحتی میسر نباشد، ولی یک روش میانبر وجود دارد و آن اینکه او در مقابل چه حرکت و پارادایمی موضع میگرفت؟ اهمیت او در مقایسه با سنتهای فکری مشابه و نزدیک به او در ۲۰۰ سال اخیر چیست؟
فیرحی چه تمایزی داشت که او را از اندیشمندان دیگر در ایران معاصر جدا میکرد؟ اگر تاریخ اندیشه ایران را مرور کرده باشیم، میبینیم که سخن هرکس لحن و لهجهای دارد. دکتر فیرحی کدام رویه را نمیپسندید و در آثارش کوشش میکرد که آن رویه وجود نداشته نباشد؟ همچنین روش او در آثارش برای امکانپذیری رویه ایدئالش چه بود؟».
عضو هیئت علمی دانشگاه تصریح کرد: «در پاسخ به این پرسش حس میکنم که فیرحی جریانهای فکری را کالبدشکافی کرد و سه جریان را دگر خودش یافت و میخواست مانند این سه نباشد و فاصله خودش را با آنها حفظ کند. اولین پارادایمی که میخواست تمایزش را با آن حفظ کند، پارادایم سیاستنامهنگاری و سلطنتاندیشی بود که نمادش جواد طباطبایی است.
دلیل اینکه فیرحی پارادایم سیاستنامهنگاری را نمیپذیرفت و حس میکرد که اینها نمیتوانند جامعه ایرانی را مدیریت کنند این بود که همه اندیشههای ایرانی قابل ذخیرهسازی در دستگاه سلطنت نیست، خصوصا اینکه شریعت بزرگتر از آن است که در دایره سلطنت جا شود. از نظر او مرجعیت، حوزه و قواعد مندرج در فقه و شریعت بهقدری در زندگی ایرانیان نفوذ یافته بود که اگر سلطنتاندیشان میخواستند، نمیتوانستند این میراث را از بین ببرند».
او ادامه داد: «دومین دگر فیرحی عبارت بود از شریعت تفسیرناشده یا عریان؛ شریعتی که تجلی عینی آن مرحوم مصباحیزدی و هواداران قرائت رسمی از دین بودند. در این چارچوب فیرحی معتقد بود فقه لخت و تفسیرناشده و متصل به اقتدار حکومتی نمیتواند جامعه ایران را مدیریت کند».
نصری گفت: «سومین و مهمترین دگر از بین دگرهای مرحوم فیرحی تجدد بود، تجدد منهای شریعت و فقه. چرا فیرحی با تجدد مشکل داشت؟ فیرحی تجسم این سه کلمه بود و بین این سه ضلع در رفت و آمد بود: نخست اینکه نمیخواست یا در ذهنش میسر نبود که فقه و شریعت را باید به دور انداخت و نظامی منهای شریعت تأسیس کرد. دومین ضلعی که بخشی از وجود فکری فیرحی به آن متصل بود، مشروطیت و حدزدن به حکمرانی فقه بود. سومین ضلع نگرش او، جامعه رشدیابنده بود. این امر نشان میدهد که نگرش فیرحی به جامعه پویاست».
در همین راستا نعمت احمدی حقوقدان نوشت: یکی از ضایعات بزرگی که جامعه ادبی، فقهی و دانشگاهی به خود دید، مرگ نابهنگام استاد داوود فیرحی بود. مردی متفکر و اندیشمند که بین فقه، حقوق و تاریخ آشتی به وجود آورد. بهعنوان نواندیش آکادمیک توانست فاصله طولانی بین فقه سیاسی و اندیشه اصلاحگرایانه فقها در صد سال گذشته یعنی از دوران مشروطه تاکنون را تبیین کند.
نواندیشی که ساختارهای فقهی و اندیشه سیاسی مدرن را بهدرستی درک کرد و راه برونرفت از نقاط بحثانگیز و مشکل را به مسئلهای قابل حل و حذف تبدیل کرد. باید سالها بگذرد تا اندیشمندی مانند داوود فیرحی ظهور کند که اندیشه دانشگاه و حوزه را در بستر فقه و تاریخ و در فضایی مدرن و متجددانه به نقد بنشیند. تسلط و سیطره داوود فیرحی بهعنوان استادی مسلم بر اندیشه مدرن، سالها توانست دانشجویان علاقهمند به مدرنیسم را در غالب سنت کنار هم بنشاند.
با کلام گرم و نگاه نافذ و تسلط بر تاریخ و احاطه بر نگاه مجتهدانه و نواندیشانهای که حتی در چارچوب فقه سنتی نمیگنجد، توانست در فقه سیاسی بین اندیشههای دینی و نگاه نوگرایانه به مسائل روز اتفاق و اتحاد ایجاد کند. مرحوم فیرحی، مجتهد دیندار و نواندیشی بود که با تکیه و تسلط خود بر تاریخ و روند تکاملی آن، راه و روشی نو پیشپای محققان گذاشت. وی آنمیزان اصالت کلام و استقلال فکر داشت که در چارچوب سنتیهای بسته محکوم به ایستایی نباشد و آنمیزان از حرکت مدرن جامعه بهسوی تعالی آگاهی داشت که بر این باور باشد که دموکراسی میتواند در غالب دینسالاری به نوع مردمسالاری دینی برسد.
فقه شیعی در باب اندیشه سیاسی از ابزارهای مختلفی از جمله اجتهاد مجتهدان اندیشمند برخوردار است که میتوانند در مسائل عبادات و طهارات با تکیه بر مستحدثات روز، راه و روش اندیشمندانه پیش پای کسانی بگذارد که میخواهند در غالب مردمسالاریدینی به موضوعات پیرامونی نگاه کنند. از آن روزی که در دانشگاه الازهر حزب تشیع، در زمان آیتالله بروجردی و با حمایت شیخ شلتوت و دیگران بهعنوان مذهب پنجم اسلامی پذیرفته شد تا امروز حضور افرادی اندیشمند مانند داوود فیرحی راهگشا و مانع ایستایی ذهن بسیاری از افراد بوده است؛ افرادی که جرئت تفکر نوگرایانه نداشتند.
مرحوم فیرحی مانند چراغ راهنمایی بود که با تکیه بر اندیشهای متجددانه امکان اتفاق و اتحاد بین تجدد و دینسالاری را فراهم کرد. ضایعه نابهنگام درگذشت دکتر فیرحی از مصائبی است که جبرانناپذیر است.