November 26 2024 - سهشنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳
- RSS
- |
- قیمت خودرو
- |
- عضویت در خبرنامه
- |
- پیوندها و آگهی ها
- |
- آرشیو
- |
- تماس با ما
- |
- درباره ما
- |
- تبلیغات
- |
- استخدام
در بیشتر مواقع، فردی که معلول متولد میشود، بسته به نوع معلولیت خود، محدودیتهای زیادی دارد. اما مردی ۴۰ ساله در آفریقا که بدون دست متولد شده کارهایی انجام میدهد که یک فرد عادی با دست انجام میدهد.
به گزارش فرارو، هامیسو آگوادا با زندگی بدون دست همه را شوکه کردا است. این مرد تانزانیایی اهل روستایی به نام تبولا است. او ۴۰ سال دارد و تمام عمرش را در این روستا سپری کرده است. اگرچه هیچکس ترجیح نمیدهد بدون بازو به دنیا بیاید، هامیسو میگوید که در زندگی روزمرهاش به دست نیازی ندارد، زیرا او هر کاری را انجام میدهد که افراد دستدار انجام میدهند، مانند شستن، زراعت و وجین کردن.
هامیسو مردی متاهل است که یک بچه دارد، اما همسر و پسرش او را ترک کردند. او اکنون با مادرش زندگی میکند. با ناتوانی اش، مدرسه به هیچ وجه مانعی برای او نبود، زیرا او از پای خود برای نوشتن استفاده میکرد، همانطور که هر فرد عادی با دستانش انجام میدهد. او با سرعت نوشتن مشکل داشت و به او زمان زیادی داده شد تا تمام تکالیفش را به پایان برساند.
به گفته هامیسو، او به مدرسه افراد آسیب دیده نپیوست، زیرا آنها به شدت فقیر بودند و در آن زمان توانایی پرداخت هزینههای خود را نداشتند.
بعد از اینکه همسر و پسرش او را ترک کردند، هامیسو دیگر ازدواج نکرد، زیرا مردم روستا به دلیل معلولیت از او میترسند. این باعث میشود که او گاهی اوقات به عنوان فردی که بدون دست متولد شده است احساس بدی داشته باشد.
هامیسو در دوران کودکی به دلیل نقصش خیلی چیزها را پنهان میکرد و به سختی میتوانست کنار همسن و سالش باشد.م
وی میگوید: از نگاه مردم خجالت میکشیدم و از چشمانی که مرا تماشا میکردند فرار کردم، اما یکی روز تصمیم گرفتم خودم را در آغوش بگیرم، و اکنون همه چیز را میسازم و انجام میدهم و به دستی نیاز ندارم.
پیام او به افراد معلول این است که نباید ناامید شوند، زیرا آنها نیز مانند دیگر انسان ها هستند.
هامیسو هیچ مانعی نمیبیند. تنها چیزی که او میبیند موفقیت در زندگی روزمره است. او ماهیگیری، قایق سواری می کند و هیزم حمل میکند.
وقتی او به دنیا آمد، مادرش نمیخواست بیمارستان را ترک کند، زیرا میخواست پزشکان برای دستهای نوزادش کاری انجام دهند، اما آنها به او گفتند که هیچ کاری نمیتوانستند انجام دهند. او و شوهرش چاره دیگری نداشتند جز اینکه نوزادشان را به خانه ببرند تا از او مراقبت کنند تا بزرگ شود.