فرارو- امپراتوری امریکا توسط ملتهای دیگر نابود نخواهد شد بلکه از سوی دشمن درونی مضمحل میشود: سرمایه داری لجام گسیخته.
ریچارد دی ولف؛ استاد بازنشسته ممتاز اقتصاد در دانشگاه ماساچوست – امرست. او در فاصله سالهای ۱۹۷۳ تا ۲۰۰۸ به تدریس اقتصاد مشغول بود. در حال حاضر او استاد مدعو روابط بینالملل در مقطع تحصیلات عالی در دانشگاه نیواسکول شهر نیویورک است.
از کتابهای اخیر او به زبان انگلیسی میتوان به "وقتی سرمایه داری نمیتواند ما را از بیماری همه گیر نجات دهد" و "درک سوسیالیسم و درک مارکسیسم" اشاره کرد. دو کتاب "اقتصاد را تسخیر کنید" و "دموکراسی در محیط کار" او به زبان فارسی ترجمه و در ایران چاپ شده اند.
جنگهای شکست خورده ایالات متحده در عراق و افغانستان نشان دهنده آن است که سیاست داخلی و تامین مالی مجتمع نظامی - صنعتی داخلی بیش از ژئوپولیتیک محرک اصلی جنگها بوده اند. امپراتوریها میتوانند بر اثر تجاوز و قربانی کردن اهداف اجتماعی گسترده برای منافع محدود اقلیتی سیاسی و اقتصادی مضمحل شده و در نهایت نابود شوند.
ایالات متحده ۳.۲۵ درصد جمعیت جهان را در خودی جای داده است، اما حدود ۲۰ درصد از مرگ و میر جهانی ناشی از شیوع ویروس کرونا نیز به این کشور اختصاص یافته است. ایالات متحده یک ابر قدرت جهانی ثروتمند با صنایع پزشکی و درمانی بسیار توسعه یافته ثابت کرد برای مقابله با بیماری همه گیر ویروسی از آمادگی کافی برخوردار نیست. اکنون بخش عظیمی از جمعیت امریکا با ویروس کرونا دست و پنجه نرم میکنند.
به نظر میرسد این جمعیت به حدی از نهادهای عظیم اقتصادی و سیاسی بیگانه شده که خطر خودنابودی را پذیرفته و خواستار "حق" آلوده کردن دیگران به ویروس شده است. در واقع، خودداری از تزریق واکسن و خواست عدم استفاده ماسک نجات دهنده افراد در برابر کرونا آن هم به نام "حق آزادی" تلفیقی وحشتناک از سردرگمی ایدئولوژیک، شکاف اجتماعی و خصومت شدید و رو به رشد در میان مردم امریکا را به نمایش میگذارد. رویداد ۶ ژانویه در واشنگتن (حمله طرفداران ترامپ به ساختمان کنگره) تنها نوک این کوه یخ را نشان داد.
سطوح بدهی دولتی و شرکتی در امریکا در حال افزایش هستند. مقامهای امریکایی در بالاترین سطوح در حال بحث در مورد عرضه احتمالی یک سکه پلاتین تریلیون دلاری هستند تا فدرال رزرو این مبلغ را به عنوان اعتبار تازه به خزانه داری ایالات متحده عرضه کند تا تامین هزینههای بیشتر دولت امریکا را ممکن سازد. هدف بسیار فراتر از کشمکش سیاسی بر سر سقف بدهی ملی است. هدف چیزی کمتر از آزاد کردن دست دولت برای تزریق مقادیر هنگفتی از پول تازه به نظام سرمایه داری برای حفظ آن در شرایط دشوار و بی سابقه کنونی نیست.
ذخیره فدرال دریافته که سرمایه داری امروز به سبب سه سقوط در سالهای اخیر (۲۰۰۰، ۲۰۰۸ و ۲۰۲۰ میلادی) که نظام سرمایه داری شاهد آن بود به چنین محرکهای پولیای برای بقا نیاز دارد. اکنون امپراتوریای ناامید به نسخهای از نظریه پولی نزدیک میشود که رهبران همان امپراتوری در سالهایی نه چندان دور آن را مورد تمسخر قرار میدادند و رد میکردند.
نابرابری شدید و بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی که در حال حاضر یکی از ویژگیهای متمایز سازنده امریکا از سایر نقاط جهان است در طول همه گیری کرونا بدتر شد. این نابرابری به فقر فزاینده و افزایش شکافهای اجتماعی میان افراد غنی و فقیر و افرادی که درباره دارایی شان نگرانی فزایندهای دارند دامن زده است. تلاشهای کارفرمایان برای جبران سود از دست رفته ناشی از همه گیری کرونا و سقوط سرمایه داری در سالهای ۲۰۲۰ و ۲۰۲۱ میلادی بسیاری از آنان را به اعمال فشار اضافی بر کارمندان شان سوق داده است.
این موضوع منجر به اعتصابات رسمی و غیر رسمیای شده که در میانه بیداری دوباره جنبش کارگری ادامه دارد. در سطح فردی، نرخ کارگرانی که شغل شان را از دست داده اند به رکورد بالایی رسیده است. تلاش کارفرمایان برای جبران سود از دست رفته شان در دو سال گذشته همزمان با تورم مستمری بوده که امپراتوری فرا گرفته است. کارفرمایان برای آن چه میفروشند قیمت تعیین میکنند. آنان میدانند که ذخیره فدرال با روانه ساختن سیل آسای پول جدید به بازارها قدرت خرید بالقوه را کاهش داده است.
به دلیل رکود اقتصادی، همه گیری کرونا و افزایش نرخ تورم (که حتی اگر موقتی نیز باشد) نابرابری درآمدی و ثروت تشدید شده و امریکا را برای سقوط بعدی آماده میسازد. علاوه بر سه سقوط قرن اخیر (۲۰۰۰، ۲۰۰۸ و ۲۰۲۰ میلادی) که هر یک بدتر از قبلی بوده اند سقوط دیگری که میتواند بدتر نیز باشد قابلیت به چالش کشیدن بقای نظام سرمایه داری را خواهد داشت.
آتش سوزی ها، سیل ها، طوفانها و خشکسالیها نشانههایی از فاجعه آب و هوایی هستند که خود علائمی از قریب الوقوع بودن افول امپراتوری در کنار دیگر علائم موجود هستند. در اینجا نیز اقلیت کوچکی از رهبران صنایع سوختهای فسیلی موفق شده اند اقدامات اجتماعی مورد نیاز برای مقابله با این شرایط را مسدود کرده یا به تعویق اندازند. امپراتوریها زمانی رو به زوال میروند که عادت طولانی مدت خدمت آنان به اقلیت نخبگان آنان را کور ساخته و نمیگذارد لحظاتی که بقای سیستم مستلزم غلبه بر نیاز همان نخبگان است را مشاهده کنند.
رقیب واقعی آمریکا
برای نخستین بار در بیش از یک قرن گذشته، امریکا یک رقیب واقعی، جدی و در حال صعود جهانی دارد. سیستمهای بریتانیایی، آلمانی، روسی و ژاپنی هرگز به این وضعیت و مرحله نرسیدند. اکنون جمهوری خلق چین رقیب واقعی امریکا است.
به دلیل اختلافات داخلی امریکا و رشد چشمگیر چین هیچ سیاست ثابتی از سوی ایالات متحده در قبال چین امکان پذیر نیست. رهبران سیاسی و پیمانکاران دفاعی هجمه چین را جذاب میدانند.
محکوم کردن چین و قربانی قلمداد کردن امریکا برای بسیاری از سیاستمداران در هر دو حزب جمهوری خواه و دموکرات و حمایت از هزینههای دفاعی فزاینده ارتش امریکا امری محبوب برای آنان است. با این وجود، بخشهای عمده تجاری و شرکتهای بزرگ صدها میلیارد دلار در چین و در زنجیره تامین جهانی مرتبط با آن کشور سرمایه گذاری کرده اند. آنان نمیخواهند این سرمایه را به خطر اندازند.
علاوه بر این، برای دههها چین یکی از کم هزینه ترین، تحصیلکرده ترین، آموزش دیدهترین و منضبطترین نیروهای کار جهان را به همراه سریعترین بازار در حال رشد جهان برای کالاهای سرمایهای و مصرفی تامین کرده است. صاحبان شرکتهای رقابتی امریکا براین باور هستند که موفقیت جهانی مستلزم آن است که شرکتهای شان در کشوری با بیشترین جمعیت جهان با کم هزینهترین کارگران و دارای سریعترین بازار در حال رشد جهان یعنی چین به خوبی تثبیت شوند.
همه آن چه در مدارس و دانشکدههای اقتصاد و بازرگانی آموزش داده میشوند از این دیدگاه حمایت میکنند. در نتیجه، اتاق بازرگانی امریکا با جنگ تجاری - تعرفهای ترامپ رئیس جمهوری سابق امریکا مخالف بود و اکنون با برنامه پرهیجان جو بایدن رئیس جمهوری فعلی امریکا برای حمله علیه چین مخالف است.
هیچ راهی برای امریکا به منظور تغییر سیاستهای اساسی اقتصادی و سیاسی چین وجود ندارد، زیرا این دقیقا همان چیزی که چین را به موقعیت مورد غبطه و حسرت سایر نقاط جهان نسبت به آن کشور رسانده است و آن کشور را در جایگاه ابر قدرتی، چون امریکا قرار داده است. هم چنین، انتظار میرود چین تا پایان دهه جاری از نظر ابعاد اقتصادی به میزان ابعاد و اندازه اقتصاد امریکا برسد. مشکل برای امپراتوری امریکا در حال افزایش است و امریکا در تقسیم بندیها و اختلافاتی گرفتار شده که از هرگونه تغییر مهمی به جز درگیری مسلحانه و جنگ هستهای غیر قابل تصور جلوگیری میکند.
افول امپراتوری
زمانی که امپراتوریها مسیر افول را طی میکنند یه مرحلهای میرسند که ثروتمندان با استفاده از موقعیت اجتماعی خود تلاش میکنند هزینه افول را به دوش توده مردم بیندازند. این موضوع نابرابری و شکافها را تشدید میکند.
اسناد پاندورا که اخیرا منتشر شدند نگاهی اجمالی به دنیای پیچیده ثروت هنگفت ثروتمندان و فرار مالیاتی آنان دارد. چنین پنهان کاریای تا حد زیادی تلاشی برای محافظت از ثروت ثروتمندان از افول امپراتوری است. این موضوع نشان میدهد که چرا افشای اسناد پاناما در سال ۲۰۱۶ میلادی سبب نشد تا هیچ اقدام موثری برای جلوگیری از پنهان کاری در این عرصه صورت گیرد. اگر مردم در مورد منابع پنهان ابعاد منشاء و اهداف آن میدانستند تقاضای عمومی برای دسترسی به دارایی پنهان افزایش مییافت. منابع پنهان به عنوان بهترین اهداف ممکن برای استفاده در شرایط افول و اضمحلال سیستم در نظر گرفته میشوند.
افول امپراتوری وضعیت پنهان شدگی ثروت را بیش از پیش تشدید میکند و باعث رسیدن زوال به بدترین حالت و شکل ممکن میشود. تلاش برای منحرف کردن افکار عمومی مضطرب با طرح موضوع تهدید چین، ارائه چهرهای اهریمن گونه از مهاجران و درگیر شدن در جنگهای فرهنگی خود نمادی از این زوال است. افول امپراتوری ادامه دارد، اما به طور گسترده یا انکار شده و یا نادیده گرفته میشود گویی که موضوعی با اهمیت نیست.
عادات و عرفهای قدیمی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ادامه مییابند. با این وجود، شکاف عمیق اجتماعی و خصومتهای آشکار داخلی در چشم انداز دیده میشود و گسترش مییابند. این موضوع بسیاری از امریکاییها را ناراحت میکند چرا که آنان هنوز نیاز دارند که بحرانهایی که سرمایه داری امریکا را فراگرفته و امپراتوری آن را در حال افول قرار داده انکار کنند.
بانک مرکزی آمریکا