فریدون مجلسی؛ تحلیل مسئله امروز جمهوری آذربایجان بدون نگرش به وقایع گذشته امکانپذیر نیست. چه شد که ارمنستان در زمان فقر و ضعف جمهوری آذربایجان به این کشور حمله کرد و ۳۰ سال پیش جنگ را آغاز کرد. پیش از آن جمهوری آذربایجان خودمختاری جمهوری ناگورنو قرهباغ ارمنینشین را که یک حکومت خودمختار درونمرزی بود، نقض کرده بود.
با توجه به مسائل نژادی دیرینه بین آذریها و ارامنه که قدری هم از طریق ترکیه تشویق و تحریک به برهمزنی میشد، درنهایت این اقدامات منجر به جنگی خونین در ۳۰ سال گذشته شد. میشود این حمله را بعد از آنکه مذاکرات مسالمتآمیز به نتیجه نرسید،
آخرین راهحل دانست؛ چراکه ارمنستان برای نجات ارامنه و احقاق حقوق آنها که در منطقه ناگورنو قرهباغ در حال ازبینرفتن بود، وارد جنگ شد. اما ارمنستان که در آن زمان به قدرتهای خارجی هم وابسته بود و حمایتهای کشورهای مسیحی را پشت سرش داشت، زیادهروی کرد و ۲۰ درصد خاک جمهوری آذربایجان را تصرف کرد؛ تصرفی غیرقانونی که پنجهای بود بر بخش بزرگی از سرزمینهای مهم برای مردم آذربایجان که در مقام مقایسه چیزی شبیه به تصرف خرمشهر برای ایران است. از اینرو و با یک نگاه غیرجانبدارانه، باید بپذیریم که جمهوری آذربایجان هم باید به دنبال بازپسگیری سرزمین خودش باشد.
این شاید یکی از موضوعاتی باشد که این روزها در پیگیری مسائل منطقه دیده نمیشود و سعی میشود با شعارهای هیجانی، واقعیت را نادیده بگیرند. نکته مهم درباره جنگ منطقه و حالا آشوب آن، این است که از جنگ ۳۰ سال گذشته تاکنون جایگاه جمهوری آذربایجان و ارمنستان عوض شده است؛ آذربایجان دیگر آن کشور فقیر و ضعیف نیست و علاوهبر وسعت و جمعیت بیشتر از ارمنستان، ثروت بیشتری هم دارد و میبینیم که در چنین شرایطی بهراحتی در نبرد برابر این کشور پیروز میشود.
کمااینکه پیش از آغاز این جنگ، ارمنستان میتوانست با مذاکرات بهصورت مسالمتآمیز مانع رخدادن این حادثه شود. اما آنچه درحالحاضر مسئله جمهوری آذربایجان را پیچیدهتر کرده، ورود بازیگران دیگری است که بر این عرصه تأثیر میگذارند.
ترکیه بیشتر برای تبلیغاتهای پانترکی و استفاده از این جنگ برای امور تبلیغاتیاش وارد کارزار شد و خودش را قاطی ماجرا کرد. پاکستان هم بهدلیل تغییر روشش در قبال ایران وارد میدان شد و برای جلب نظر کشورهای عربی که بهتازگی در پیشانی اهدافش قرار گرفتهاند، تلاش کرده تا در این زمینه نقشآفرینی کند. اسرائیل هم که در نبردی طولانی با ایران است، از این موقعیت استفاده کرده و تلاش میکند از چالش ایجادشده در منطقه بیشترین بهره را ببرد؛ مسئلهای که یکی از خطوط قرمز اصلی جمهوری اسلامی ایران است.
برای ایران پذیرفتنی نیست که کشورهای مسلمان در ماجرای فلسطین، تصمیمی دیگر غیر از دشمنی با اسرائیل بگیرند، اما این موضوع در کشورهای دیگر متفاوت است. برای مثال چنانکه در ایران مسئله تشیع بسیار پررنگ است و بسیاری از تصمیمات و سیاستها با نگاه به این مسئله مذهبی گرفته میشود، در جمهوری آذربایجان مسئله قومیت بیشتر اهمیت دارد و برای همین است که آنها حساسیتهای ایران را در مسئله آذربایجان ندارند.
خلاصه کلام این است که رویدادهای شمال غرب ایران که حالا با ماجرای مانور سه بردار ترکیه، جمهوری آذربایجان و پاکستان، برای ایران هم حساسیتزا شده است، خیلی راحتتر و بهتر قابل حلشدن بود.
درواقع عمده این اختلافها بهدلیل نقش بازیکردن بازیگرانی که بهدنبال منافع سیاسی خود هستند، بالا گرفته و منجر به دو جنگ در طول ۳۰ سال شده است و حتی حالا هم اگر تلاشی برای حل آن نشود، ممکن است به رویدادهای تلختری بینجامد.
شایسته مردم ایران و جمهوری آذربایجان نیست که با این پیوندهای عمیق، درگیر منفعتطلبی بازیگرانی دیگر شوند؛ آنهم برای کشورهایی که سه هزار سال فرهنگ مشترک داشته و در اغلب زمانها حکومت مشترک داشتند. باید بتوانند به این یگانگیها و اتحادهای واقعی که به خود ایران و آذربایجان مربوط میشود، برگردند و از دام این تبلیغات منفی بازیگران سودجو خارج شوند.
ایران بهعنوان یک کشور قوی باید میتوانست در این بازی میانجیگری کند و مانع از رخدادن حوادث شود و وارد بازی تعریفشده دشمنان نشود. همچنان هم فرصت هست که ایران و آذربایجان خودشان را از دامهای پهنشده برهانند.
منبع: روزنامه شرق