تابستان سیاه؛ مرگ پشت مرگ؛ گویا این روزها دیگر هیچ چیز در صدر اخبارمان نیست جز نفسهای به شماره افتاده و آوار مرگ بیماران کرونا…
به گزارش ایسنا، ۶۰۰ نفر و ۷۰۰ تن؛ آدمهایی که رفتنشان عادی شده، رفتهاند برای همیشه و داغشان تا ابد بر دل مردمان این سرزمین میماند. روز گذشته سه شنبه غمانگیز رقم خورد، دوم شهریور ماه ۱۴۰۰ باز هم مرگهایمان ناباورانه رکورد زد، یک رکورد ترسناک دیگر، ۷۰۹ مرگ. آن هم بر اساس آمار رسمی که تست کووید ۱۹ مثبت داشتهاند، وای بر غیر رسمیها. حالا اینهمه آدم از کودک و جوان گرفته تا پیر و سالخورده، یک به یک رهسپار قبرستانند.
حالا دیگر خاک هم به حالمان گریه میکند؛ چراکه جای جایش از آدمهایی پر شده که باید سالهای سال زنده میماندند، زندگی میکردند، نفس میکشیدند، اما کرونا و البته سوءمدیریتها، عدم قاطعیتها وعدم پاسخگوییها، نفسشان را برید.
از طرفی آدمهایی که هر روز در صدر اخبار کشور «بر اساس معیارهای قطعی» میمیرند، بخشی از فوتشدگان کرونایی هستند. بر اساس اعلام وزارت بهداشت در هفته گذشته، افزایش ۱۲.۵ درصدی مرگهای کرونایی را در کشور شاهد بودیم. در عین حال طبق اعلام خود وزارت بهداشتیها تنها افرادی در لیست رسمی فوتی کرونا قرار میگیرند که تست مثبت PCR داشته باشند. به طوری که دکتر ایرج حریرچی- معاون کل وزارت بهداشت، در مرداد ماه ۱۴۰۰ در گفتوگوی ویژه خبری اعلام کرد که آمار واقعی کرونا قطعاً بیشتر از آمار رسمی است.
به گفته او، «برخی افراد یا تست کرونا نمیدهند یا تستشان بهطور طبیعی بین ۳۰ تا ۵۰ درصد منفی کاذب میشود. از طرفی برخی افراد دیر مراجعه میکنند و زمان طلایی مثبت بودن تستشان گذشته است. آمار ابتلا و فوتی مبنی بر تست پیسیآر است. در مورد بستریها نیز ممکن است آمار واقعی حتی دو برابر رقم اعلامی باشد که تست پیسیآر ندادهاند.»
در این روزها جان مردم در میان آمارها میمیرد و گم میشود. مردمی که بیمارستان امید آخرشان شد، بیمارستانهایی که خود هم زیر این بار سهمگین کمر خم کردهاند و دیگر رمقی برای رسیدگی به بیماران در جانشان نمانده است. پزشک و پرستاری که هر روز جان میدهند، برخیشان در مقابل این بار سنگین بیماری و بیمدیریتی کمر شکسته و ناتوان شدهاند و خودشان هم در خطرند که نفس تمام کنند.
در این ۵۵۳ روزی که از کرونا گذشته، چهار پیک را پشت سر گذاشتهایم. مردممان را در چهار پیک از دست دادهایم و حالا در این پیک سیاه پنجم هر روز بیش از روز قبل عزادار میشویم. هر روز بیش از روز قبل ناامید میشویم و هر روز بیش از روز قبل کسانی از ما میمیرند و نقرهداغ میشویم.
موج اول را در هجمه اول ویروس به کشورمان از زمان تایید بیماری تا اواخر اسفند ماه ۹۸ شاهد بودیم. آن زمان به تدریج متوجه شدیم که با استفاده از ماسک و رعایت چند راهکار بهداشتی ساده میتوانیم در برابر ویروس چینی بایستیم. پیکی که بالاخره با آموزش و رعایت پروتکلهای بهداشتی کاهشی شد و این روند کاهشی تا اواخر اردیبهشت ماه ۹۹ ادامه داشت.
با آرام شدن اوضاع اما، همه گمان کردند که کرونا رخت بسته است؛ محدودیتها برداشته شد، خیابانها شلوغ شد و سفرها هم به راه. غافل از اینکه کرونا از همین عادی انگاریها استفاده و در جانها رخنه کرد.
پیک دوم بیماری از اواسط خرداد ۱۳۹۹ آغاز شد، تختهای بیمارستانی به تدریج پر شدند، آمارها افزایش یافت و عمدتا شاهد افزایش ابتلاهای خانوادگی بودیم. چراکه رفت و آمدها و دید و بازدیدها شروع شده بود و کرونا مجال یافت تا کل یک خانواده را از بزرگ و کوچک گرفتار کند. در همین پیک بود که حرف از اجباری شدن استفاده از ماسک به میان آمد. به طوری که وزارت بهداشتیها اعلام کردند که اجباری کردن استفاده از ماسک به نوعی احترام گذاشتن به سلامتی طرف مقابل است.
در عین حال اعلام شد که استفاده از ماسک یکی از موثرترین و ارزان قیمتترین راههای پیشگیری از انتقال ویروس است و البته در کنار آن بر رعایت فاصلهگذاری فیزیکی نیز تاکید شد.
با این وجود برخی گوششان بدهکار این حرفها نبود و راه خودشان را میرفتند و بر همین اساس بود که پاییز کرونازده از راه رسید؛ هوا به تدریج رو به سرد شدن گذاشته؛ پیک سوم کرونا با شدت بیماریزایی بیشتر آغاز شده و البته ترس از شیوع آنفلوآنزا و کاهش رعایت پروتکلها هم بر نگرانیها میافزود. کرونا در پیک سوم خود میتاخت و جان میگرفت. به طوری که مرگهای ۴۰۰ تایی در روز را تجربه کردیم، خانوادههای زیادی داغدار شدند و آرزوهای زیادی در زیر خاک مدفون شد.
طی پاییز و زمستان با تلاش کادر بهداشت و درمان کشور و البته رعایت پروتکلها از سوی مردم موج سوم بیماری نیز به تدریج فرو نشست و وزیر بهداشت در ۱۶ دی ماه ۱۳۹۹ از دو رقمی شدن مرگهای کرونایی در کشور خبر داد، اما این پایان ماجرا نبود؛ چراکه درست در همین روز وزیر بهداشت ورود گونه انگلیسی کرونا به کشور را هم تایید کرد و نسبت به خطرات آن هشدار داد. ویروسی با قدرت سرایت و انتشار چند برابری نسبت به کرونای ووهان؛ بنابراین کرونا طغیان چهارمش را در کشور کلید زد. موج چهارم کرونا از ابتدای شروعش طوفانی عمل کرد؛ به طوری که تنها طی چند روز تمام مراکز استانها را قرمز و بیمارستانها را از بیماران بدحال کرونایی مملو کرد.
پیک چهارم تاخت و تازش را ادامه داد و هنوز از شر مرگهای بیش از ۱۰۰ تایی آن آسوده نشده بودیم که کرونای هندی رخ نشان داد و کاهش توجه مردم به رعایت پروتکلهای بهداشتی به عنوان بازوی آن عمل کرد و پیک پنجم را آفریدند. پیکی که از استانهای جنوبی و جنوب شرق کشور شروع شد، سیستان و بلوچستان، کرمان، بوشهر و… را درنوردید و روند بیماری در این استانها را به سرعت صعودی کرد و بعد هم شهر به شهر پیش رفت تا حکمرانیاش را در کل کشور تثبیت کند، به ویروس غالب در کشور بدل شود و قربانی بگیرد.
پیکی که هم از نظر قدرت سرایت و هم از لحاظ شدت بیماری بسیار سریع و شدید است و روز گذشته در اوج ناباوری مرگهای کروناییمان را به ۷۰۹ نفر در طول یک شبانه روز رساند. حالا ۱۰۳ هزار و ۳۵۷ زندگی زیر خاک رفته و هزاران هزار خانواده متلاشی شده است.
آنچه در پیک پنجم کرونا در کشور مشاهده میکنیم، تصاویر هولناکی است که در هیچ یک از پیکهای قبلی دیده نشده بود؛ تعداد ابتلای بسیار بالا، بستریهای بیش از ظرفیت بیمارستانها که باعث میشود بسیاری از بیمارستانها تخت کافی برای بیمارانشان نداشته باشند، سرگردانی مردم برای یافتن تخت خالی و کمبود برخی اقلام و داروهای مربوط به کرونا، مرگو میرهایی که از مرز ۷۰۰ نفر در روز هم گذشته و قبرستانهایی که مملو از جانباختگان مبتلا به کرونا شدهاند و حتی در برخی شهرها جایی برای دفن کروناییها پیدا نمیشود و مجبور به ایجاد قبرستانهای جدید شده اند.
در این میان اما، برخی مردم دیگر نیمنگاهی هم به پروتکلهای بهداشتی ندارند. به طوری که طبق اعلام وزارت بهداشتیها میانگین رعایت پروتکلهای بهداشتی به ۳۹ درصد رسیده که فاجعه است. عدم پاسخگویی در برابر چند صد مرگ رسمی کرونا
حالا گویا در این ۵۵۳ روز هنوز مسئولان کشور تجربه کافی برای مدیریت کرونا کسب نکردهاند و تنها تقصیر را به گردن مردم میاندازند.
البته قطعا کاهش رعایت پروتکلهای بهداشتی وعدم رعایت مردم مشکلساز بوده و باید که رعایت شود، اما باید پرسید قانونگذاری، نظارت بر دستورالعملها و برخورد با متخلفان چه میشود؟. اگر دستورالعملی نوشته میشود، نظارتی برای اجرای لازم ندارد؟ اگر عدهای بیقانونی میکنند، ماسک نمیزنند، سفر میروند و… چرا برخوردی نمیشود و نسبت به رعایت پروتکلها مجاب نمیشوند؟. چرا برخوردی قاطع را از سوی مسئولان کشور با پروتکلشکنان شاهد نیستیم؟.
کرونا در موج پنجم کرونا هر روز در کشورمان کرور کرور جان میگیرد و آدمهای زیادی را مظلومانه و غریبانه زیر خاک مدفون میکند. در کشوری که به گفته وزیر بهداشت قرار بود الگوی مدیریت کرونا برای کشورهای دیگر باشد، دیروز دوم شهریور ماه قربانیان روزانهاش از ۷۰۰ نفر هم فراتر رفت و این بیماری همچنان سیاهی عمیق و سوزناکش را گسترش میدهد.
در هر حال کرونا هنوز دارد مردم را قلع و قمع میکند و در حالی روند افزایش مرگهای ناشی از آن و ورود به کانال ۷۰۰ مرگ روزانه را شاهد هستیم که کسی هم پاسخگوی این شرایط اسفناک نیست؛ حتی وزیر بهداشت که به صورت هفتگی در قاب تلویزیون و از محل رصدخانه طرح شهید سلیمانی ظاهر شده و گزارشی از روند بیماری ارائه میداد، هفته هاست که در رسانهها حضور ندارد.
وی روز گذشته و در واپسین لحظات حضورش در وزارت بهداشت، در نامهای سرگشاده به دست اندرکاران سلامت ضمن تقدیر از زحمات آنها، عنوان کرد که «امواج بیماری را که با بیاعتنائی، سهل انگاری و عادیپنداری دیگران علیرغم فریادها، التماسها و تمناهای این سرباز کوچک نظام سلامت بر دوشتان آوار شد و صدها داغ سوزان بر دل شما و مردم نهاد را ناجوانمردانه به پای بیکفایتی نظام سلامت ثبت کردند تا خود را از گزند اتهام برهانند.»
در عین حال معلوم نیست که سایر دستگاهها اعم از وزارت کشور و سایر دستگاههای درگیر با موضوع کرونا، کجا هستند و چرا طرح فاصلهگذاری هوشمند، برخورد با متخلفان کرونایی و افرادی که ماسک نزده و یا بیتوجه به وضعیت بیماری در کشور سفر میروند، اجرا نمیشود؟.
از سوی دیگر گویا برخی مردم هم به این سونامی مرگ عادت کردهاند، افراد زیادی دیگر کرونا را جدی نمیگیرند، استفاده از ماسک کاهش یافته و فاصلهگذاری اجتماعی هم که گویا به افسانهای بدل شده است. سوال این است؛ در این شرایط که تعداد زیادی روزانه بیمار میشوند و تعداد زیادی هم جان میدهند و خانوادههای بسیاری داغدار میشوند؛ چرا هنوز برخی مردم و البته مسوولان، کرونا را جدی نمیگیرند و چرا فکری اساسی به حال این اوضاع نمیشود؟.