شهرزاد همتی در شرق نوشت: با افزایش تعداد مرگومیرها و بستریهای کرونایی و پرشدن بیمارستانهای اطفال از کودکانی که دلتا در جانشان رخنه کرده، حالا سعید نمکی پذیرفته که پیک پنجم کرونا زمینگیرمان کرده. از ۲۴ تا ۲۵ تیرماه و براساس اعلام وزارت بهداشت ۱۹۹ بیمار کووید۱۹ جان خود را از دست دادند تا مجموع جانباختگان این بیماری به ۸۶هزارو ۷۹۱ نفر رسید. از طرفی سیستانوبلوچستان شرایطی بحرانی از نظر شیوع دلتا دارد و کمکم همه استانهای جنوبی کشور قرمز شدهاند؛ اما آنچه هفته گذشته اهالی سیستانوبلوچستان را غمگین کرد، ماجرای خروج اجباری بیماران از بیمارستانهای استان بود تا حین ورود و بازدید سعید نمکی از بیمارستانها مسجل شود که پربودن بیمارستانها شایعهای بیشتر نیست و این سیاهنمایی است که دست و پای وزارت بهداشت را بسته است. هرچند بنا بر گزارشهای غیررسمی پس از ترخیص اجباری بیماران مبتلا به کرونا از بیمارستانهای محل بازدید نمکی پنج نفر جانشان را از دست دادهاند؛ اما خانوادهها به دلیل تهدیدها و ترس از ثبت شکایت دولتی حاضر به گفتگو نشدند.
تلاش ها تنها منجر به گفتگو با خانواده دو نفر از ترخیصشدگان اجباری بود که یکی از آنها از دست رفته و یکی دیگر شرایط مساعدی ندارد و در خانه بستری است. خانواده بیمار بستری در خانه پس از مصاحبه، به دلیل تهدید به شکایت از سوی حراست بیمارستان... درخواست حذف مصاحبه را کردند.
ایران بارانزهی، ۴۶ساله یکی از فوتیهای ترخیص اجباری در راستای بازدید وزیر بهداشت از بیمارستان رازی سراوان است. برادر او، به شرح جزئیات ترخیص خواهرش پرداخته و گفت: «خواهر من ۴۶ سال داشت و از حدود دو هفته پیش علائم جزئی بیماری در او مشاهده شد. دو روز بعد از مشخصشدن علائم به پزشک عمومی اورژانس بیمارستان رازی مراجعه کردیم و پزشک با دارو و آمپول خواهرم را به خانه فرستاد.
بعد از دو روز حال خواهرم بهتر نشد و ما نمیدانستیم کرونا دارد. وقتی خواهرم نفستنگی گرفت، دوباره به بیمارستان رازی مراجعه کردیم و دکتر «ر» متخصص عفونی بیمارستان از خواهرم اسکن ریه گرفت و مشخص شد ۸۵ درصد ریه او درگیر است و باید بستری شود. وقتی دستور بستری را به پرستار دادیم، پرستار گفت جا نیست و دو نفر دیگر قبل از شما منتظر خالیشدن تخت هستند، وقتی وضعیت خواهرم را دیدند برایش یک تخت خالی در نظر گفتند. تخت در یک اتاق ششمتری بود که دو مریض به جز خواهرم هم در آن بستری بودند. اتاق یک کولر گازی داشت که خراب بود، پنجرههایش جوش خورده بود و امکان بازکردنش نبود، فقط فن اسپیلت کار میکرد، هواکش اتاق سوخته بود و اصلا شرایط تهویه وجود نداشت و شما وضعیت گرمای استان ما را میدانید و فکر کنید مریض با زجر تنفسی در این شرایط چه حالی دارد.
از پرستاران خواستیم که به تأسیسات بیمارستان زنگ بزنید تا هواکش را درست کنند. مسئول تأسیسات آمد و گفت الان تأسیسات تعطیل است و کاری نمیشود کرد. همراه یکی از بیماران که در اتاق ما بود، از وضعیت فیلم گرفت و در فضای مجازی منتشر کرد. همین کار باعث تماس مسئولان به بیمارستان شد. این تماسها باعث شد که مسئولان تأسیسات برای تعمیر دستگاه تهویه اقدام کنند. اسپیلت که درست نشد، موتور هواکش را عوض کردند و بالاخره هواکش راه افتاد؛ اما در نهایت برای خنکشدن هوا، همراه هرکدام از بیماران از خانه پنکه رومیزی آوردند تا کمی از گرمای هوا کاسته شود».
بارانزهی گفت: «کمکم زمزمه آمدن وزیر به بیمارستان راه افتاد و سه روز از آمدن ما به بیمارستان گذشته بود که وضعیت بیمارستان تغییر کرد. پرستاران گفتند که باید بیماران کرونایی را جابهجا کنیم. در اتاق ششمتری ما سه مریض با سه همراه بودند و در اتاقهای کمی بزرگتر پنج، شش مریض به همین منوال بستری بودند، اما تا اسم آمدن وزیر آمد قرار شد بخش مریضها را عوض کنند. دیدیم مریضها جابهجا شدند و آنها را به بخشی بردند که تختها با پرده از هم تفکیک شده بودند.
مریض ما حال مساعدی نداشت؛ اما روز دوشنبه ساعت ۱۰ صبح پرستارها به ما گفتند که مریضتان مرخص است و بروید کارهای ترخیصش را انجام دهید. ما کارهای اداری را انجام دادیم و پرستارها گفتند فقط در خانه برای مریضتان یک کپسول اکسیژن بگذارید. من پرسیدم مریض ما را چه کسی مرخص کرده و پرستار گفت دکتر «ص» رئیس بیمارستان دستور ترخیص داده. من خیلی تعجب کردم که چرا مریض ما به وسیله پزشک دیگری ترخیص شده؛ اما دیگر پیگیر این ماجرا نشدم. رئیس بیمارستان حتی نیامد سیتیاسکن مریض ما را ببیند و وضعیت بالینی او را بسنجد و بعد او را از بیمارستان ترخیص کردند. ما کپسول اکسیژن تهیه کردیم و آماده کردیم تا به خانه بیاوریم. از همان لحظه ترخیص ما دیدیم وقتی ماسک را که از صورت خواهرم برمیداریم، نفسش تنگ میشود؛ ولی گفتم حتما طبیعی است و دکتر تشخیصش صحیح است».
برادر مرحوم بارانزهی در ادامه گفت: «ما مریضمان را به خانه آوردیم و اکسیژنش را وصل کردیم؛ اما دو ساعت که گذشت دیدیم خواهرم اصلا شرایط مساعدی ندارد. با اکسیژنسنج دستی، سطح اکسیژنش را بررسی کردیم و به قدری سطح اکسیژنش پایین بود که دستگاه نشان نمیداد. به اورژانس زنگ زدیم و کارشناس اورژانس گفت که اکسیژن خواهرم ۳۰ است و باید سریع به بیمارستان منتقل شود. وقتی خواهرم را به اورژانس منتقل کردیم، بعد از یک ساعت با وجود تلاش برای احیا از دست رفت...».
بارانزهی با بیان اینکه در بیمارستان رازی سراوان حتی یک تخت خالی نبود و از ظرفیت بیمارستانهای دیگر استفاده نشد، میگوید: «همین باعث شد که بازدید وزیر از بیمارستان لغو شود، هرچند دیگر کار از کار گذشته بود و خواهر من از دست رفت و سه فرزندش یتیم شدند. رئیس بیمارستان که خودش خواهر من را ترخیص کرده بود، حتی حاضر نشد سر بالین بیمار حاضر شود و گفت خود دکتر او باید وضعیت بیمار را بررسی کند».
یکی از پرستاران بیمارستان رازی با شرط محرمانهماندن مشخصات حاضر به گفتگو شد، او با بیان اینکه وقتی قرار شد وزیر به سیستانوبلوچستان بیاید، در بیمارستان ولوله به پا شد گفت: «به ما گفتند باید از تعداد بیماران بیمارستان کم کنیم و کسانی که شرایط بهتری دارند، مرخص شوند. اما به خاطر حجم بالای بیماران و همینطور وضعیت و کمبود امکانات شرایط بررسی وضعیت بیماران وجود نداشت و همین باعث شد تعدادی از بیماران با شرایط حاد تنفسی مرخص شوند. ما حتی برای یک بیماری که ترخیصشدنش باعث مرگ او شد، با پزشک معالج تماس گرفتیم، اما به ما گفتند تصمیم تصمیم ریاست است و در این ماجرا دخالتی ندارد». به گفته او هنوز شرایط استان قرمز است و با وجود آنکه بیمارستان ایرانمهر در سراوان بهتازگی تأسیس شده، اما تصمیم این بود که مریضها فقط در بیمارستان رازی بستری شوند که نتیجه این اتفاق هم مرگ ایران بارانزهی بود».
سعیده خاشی، فعال مدنی و عضو حزب اتحاد ملت در استان سیستانوبلوچستان، در دو هفته گذشته عمو و دخترعموی خود را بر اثر ابتلا به کرونای دلتا از دست داده است.
او با اشاره به اینکه مشکلات بهداشتی استان سیستانوبلوچستان زیرساختی است، گفت: «یکی از مشکلات اصلی سیستانوبلوچستان گستردگی این استان است. چند سالی میشود که بیمارستانهای استان سیستانوبلوچستان از دانشگاه علوم پزشکی مستقل شدهاند. ما در شهرستانهای کلان مثل زابل، زاهدان و چابهار بیمارستانهای مجهزی نداریم؛ مثلا بیمارستان چابهار با کمبود جدی پزشک روبهروست و متخصصان بیماریهای عفونی در استان بهشدت کم هستند.
با توجه به اینکه فعلوانفعالات صورتگرفته در این بیمارستان معمولا برگرفته از تصمیمهای قبیلهای و گعدهای و عمدتا عشیرهای است و حوزه بهداشت در سطح استان متأثر از این نگاه است، خیلی وقتها نیروهای بومی متخصص استان قربانی این نگاه میشوند. برای مثال دانشگاه علوم پزشکی سیستانوبلوچستان که مرکزش در زاهدان است، همیشه تحت تأثیر یک گروه بوده و این گروه همیشه روی همه حوزههای بهداشت و درمان اشراف و نفوذ داشته است. این مسئله بستر نارضایتی در بین مردم را فراهم کرده. ما در ایرانهشر هم شاهد این نگاه گعدهای هستیم و این مسئله برای اقناع طوایف و قبیلههاست. وقتی چنین نگاهی آن هم به حوزهای تخصصی مثل درمان و بهداشت وجود داشته باشد، در بزنگاههای بحرانی، ما شاهد بهوجودآمدن ناهنجاری هستیم».
خاشی در ادامه تصریح کرد: «مدیریت قبلی بهداشت حوزه ایرانهشر که برکنار شد، مدیر جدیدی روی کار آمد. همه این تغییر و تحولات عموما متأثر از نگاه نمایندگان مجلس است و خیلی کم به شایستهسالاری توجه میشود. در بحران اخیر سیستانوبلوچستان متأسفانه بیمارستانها که باید محل متخصصان باشد، مکانی برای جدلهای سیاسی شد و این جدلها وقت بسیار زیادی را از کارگزارهای استانی گرفت و آنها را با خطر ازدستدادن موقعیت روبهرو کرد و برای همین تلاش آنها پوشاندن حقیقتی به نام کرونا دلتاست که استان را محاصره کرده است».
این فعال اجتماعی در ادامه گفت: «موضوع بعدی بیمارستانها، مراکز بهداشت و خانههای سلامت هستند که تحت نظر دانشگاههای علوم پزشکی اداره میشوند و همه آنها با کمبود نیرو و مشکلات تأمین حقوق کارمندان مواجهاند و این مسائل انگیزه آنها را کمتر میکند. همه این مسائل در بحران کرونا خودش را بیشتر از پیش نشان داد. مشکلات عمدهای که سیستانوبلوچستان در حوزه بهداشت و درمان دارد، تنها به اینها خلاصه نمیشود و توسعهنیافتگی در همه جوانب باعث میشود که دسترسی به خدمات درمانی ایجاد شود. باید متذکر شد خیلی از روستاها از مراکز بهداشتی بهشدت دور هستند و مردم اصلا دسترسی به این مراکز ندارند. مسئله سوم آمارهای اشتباهی است که به دلیل همان مسائل سیاسی که در ابتدا ذکر شد ارائه میشود. این آمارهای اشتباه استان را با مشکل جدی در مدیریت بحران کرونا مواجه کرده است».
خاشی با بیان اینکه، اما مقصر این وضعیت باز هم وزارت بهداشت و رویکرد اشتباهش در این استان است، گفت: این رویکرد، رویکردی یکشبه نبوده. بهداشت سیستانوبلوچستان همواره در بحران بوده و با وجود تلاشهای کادر درمان استان، تغییر جدی در این وضعیت حاصل نشده است.
برای مثال نمایندههای استان ما سالهاست که نماینده مجلس هستند. برای مثال رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس بر عهده نماینده زاهدان است، ایشان نزدیک به دو دهه میشود که نماینده مردم زاهدان بوده و در این مدت میتوانست در تقویت زیرساختهای استان بهتر عمل کند، اما به خاطر ناکارآمدی نظارت جدیای بر وضعیت درمان استان نداشته است.
مقصر ارائه آمارهای اشتباه که از سوی کارگزاران استانی داده میشود، برنامهریزیهایی است که حوزه بهداشت و درمان به هر قیمتی انجام میدهد تا اوضاع را مطلوب نشان دهد. این مواجهه مدیران با بحران و ناکارآمدیشان بسیار برای ما غمانگیز است.
در بحرانی که مردم سیستانوبلوچستان آنهم بنا به آمار رسمی روزانه ۳۰ نفرشان از دست میرود و خدا میداند تعداد آنها که خاموش در خانههای خود جان میدهند چقدر است، این سؤال را به ذهن متبادر میکند که ضرورت اینهمه لاپوشانی حقیقت چیست؟ وزیر بهداشت مقصر اصلی این اتفاق و جنجالهای سیاسی در استان ما در بحران کروناست و کارگزارانش برای ابقای او دست به هرکاری میزنند».
خاشی در پایان خاطرنشان کرد: «مردم سیستانوبلوچستان معتقد هستند که بازدید نمکی از بیمارستانهای استان هیچ تأثیری نداشت و فشار رسانهای و مطالبهگری شهروندخبرنگارها باعث شد که به سیستانوبلوچستان توجه شود که این توجه هم توجهی هیجانی و آنی است که سودی برای استان ما ندارد. برای مثال فعالیتهای مدنی، مطالبه و نقدهایی که بعد از فوت ایران بارانزهی در سراوان به وجود آمد، باعث کنسلشدن بازدید وزیر از بیمارستان شد. باید از مراجع حقوقی و قضائی خواست بهصورت جدی به مسئله بهوجودآمده که باعث لغو بازدید وزیر از بیمارستان رازی شد، رسیدگی کنند. هرچند وزیر دستور پیگیری پرونده ایران بارانزهی را داده، اما باید دید در آینده چه برخوردی با مقصران این حادثه خواهد شد.
وزیر بهداشت و اکثر مسئولان بهداشت در مواجهه با مردمی که عمدتا تابآوری در برابر بحران را ندارند، حتی از آنها هم ضعیفتر عمل میکنند و در هنگام بحران نمیدانند باید چگونه با مردم مواجه شوند. نمکی از بیبرنامهترین وزرای کابینه روحانی بود و در این روزهای آخر جنجالهای زیادی به پا کرد و بهواسطه روزهای آخر بودن دولت یکی از راحتترین کارها تاختن به اوست. اما این مسائل و حواشی نباید ما را از آنچه این روزها در سیستانوبلوچستان میگذرد، غافل کند. کرونا تنها یکی از بحرانهای ماست. ما وقتی که سیل میآید به عمق توسعهنیافتگی استان پی میبریم و ضعف در زیرساختها را میبینیم. یک بار پیام سیل است و یک بار پیام کرونا؛ مسئله مهم، نبودِ یک برنامه راهبردی و منسجم برای بهبود وضعیت سیستانوبلوچستان است».