bato-adv
کد خبر: ۴۷۰۶۳۳
محسن امین‌زاده، دیپلمات‌:

دیپلماسی می‌توانست مانع خروج ترامپ از برجام شود

دیپلماسی می‌توانست مانع خروج ترامپ از برجام شود

محسن امین‌زاده دیپلمات سابق و فعال سیاسی گفت: شکست ترامپ یک فرصت مهم دیپلماتیک برای ایران است. از همه طرف به رئیس‌جمهور جدید آمریکا فشار خواهند آورد که درمورد برجام به راحتی با ایران مصالحه نکند. اما به‌هرحال شکست ترامپ در مقابل کسی که برجام را جزء هویت سیاسی و پرستیژ خودش و حزبش تلقی می‌کند، فرصت مهمی است.

تاریخ انتشار: ۱۲:۳۳ - ۱۵ دی ۱۳۹۹

محسن امین‌زاده، فعال سیاسی اصلاح‌طلب و کارشناس حوزه روابط بین‌الملل، چندی پیش در انجمن اسلامی جامعه پزشکی کشور درباره نتایج انتخابات آمریکا بر آینده کشور صحبت کرده است. در این سخنرانی محسن امین‌زاده از مزایای پیروزی جو بایدن در انتخابات آمریکا برای ایران سخن گفته به این مفهوم که «می‌تواند تأثیرات مثبتی در کاهش مشکلات امروز کشور داشته باشد»، البته او برای پیشگیری از اتهاماتی که عمدتا در این‌گونه مباحث به دیپلمات‌های اصلاح‌طلب زده می‌شود، تأکید کرده است که «این به معنای مزیت دائمی حکومت دموکرات‌ها در آمریکا برای ایران نیست، اما رفتن ترامپ یک پیروزی است و اگر ایران درست عمل کند، رفتن ترامپ می‌تواند به رفع بحران اقتصادی ایران کمک اساسی بکند».

به گزارش شرق، محسن امین‌زاده می‌گوید «سه جریان از پیروزی بایدن و وضعیت جدید ناراضی هستند:

۱- جریان تندرو مخالف ایران در آمریکا که در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ خیلی قدرت گرفته بودند.

۲-مخالفان منطقه‌ای ایران به‌ویژه اسرائیل که نفوذ و تأثیر زیادی روی تصمیمات ترامپ داشت و همچنین عربستان سعودی.

۳- گروه‌های تندرو داخلی که عملا حامی تداوم تحریم هستند و ظاهرا در وضعیت تحریم فرصت و قدرت بیشتری دارند».

شباهت‌ها و تفاوت‌های انتخابات ایران و آمریکا

امین‌زاده که علاوه‌بر سابقه کار در حوزه دیپلماسی، در حوزه سیاست داخلی نیز فعال بوده و از اعضای اصلی ستاد قیطریه در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۸ بود که چهار روز بعد از انتخابات بازداشت شد، درباره شباهت‌ها و تفاوت‌های انتخابات اخیر آمریکا با انتخابات سال ۸۸ نیز صحبت کرده است.

او معتقد است که «ساختار انتخابات ریاست‌جمهوری دو کشور مشابه است از جمله آنکه «در انتخابات ریاست‌جمهوری دو کشور، جامعه قطبی می‌شود. علت آن است که مردم باید از دو نامزد اصلی یکی را انتخاب کنند». البته آقای امین‌زاده یک تبصره بر سخن خود افزوده، آن هم بحث رد صلاحیت‌ها قبل از انتخابات در ایران است. محسن امین‌زاده البته «تفاوت‌های بزرگ و چشمگیری» نیز در انتخابات ۸۸ و انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا برمی‌شمرد که «کیفیت دموکراسی در دو کشور را مشخص می‌کند».

شباهت‌های احمدی‌نژاد و ترامپ

سخنران در یکی از بخش‌های این مبحث به شباهت‌های دونالد ترامپ و محمود احمدی‌نژاد می‌پردازد، «ماجراجو و فردمحور و رفتار بحران‌زای هر دو رئیس‌جمهور» که «کشورشان را به سمت فضای شدیدا دوقطبی افراطی سوق دادند».

البته امین‌زاده در همین زمینه به این نکته هم می‌پردازد که «تفاوت اینجاست که ترامپ رئیس‌جمهور یک کشور قدرتمند و ثروتمند است. ماجراجویی‌هایش اگر خسارت هم به کشورش وارد کرده است، ثروت و توان آمریکا در حدی بزرگ است که می‌تواند هزینه‌های حتی بزرگ اشتباهات بزرگ رئیس‌جمهور خود را بپردازد و کشور صدمات جدی نبیند.

اما رئیس‌جمهور کشوری مثل ایران نمی‌تواند و حق ندارد با ماجراجویی مرتکب اشتباه شود. چون توان و فرصت‌های کشور محدود است و خسارات ناشی از اشتباهات رئیس‌جمهوری مثل احمدی‌نژاد ممکن است حتی طی ده‌ها سال هم قابل جبران نباشد و حتی فرصت‌های ملی برای همیشه از دست برود. چنان‌که بسیاری از خسارات کنونی کشور که توسعه ملی را فلج کرده، از جمله تحریم‌های ایران، محصول اشتباهات بزرگ دولت احمدی‌نژاد است که همچنان پس از ۱۵ سال کشور را رها نکرده و فرصت‌های ملی را به‌کلی تخریب کرده است».

تبعات بی‌خردی سیاست خارجی احمدی‌نژاد

امین‌زاده، معاون وزیر خارجه، در دولت اصلاحات است؛ دولتی که توانسته بود سیاست خارجی متوازنی را در پیش بگیرد. او درباره اشتباهات سیاست خارجی دولت احمدی‌نژاد به همین نکته اشاره می‌کند که «یک سیاست خارجی بی‌خردانه، پرونده ایران را به شورای امنیت سازمان ملل کشاند و در واقع پرونده را در آنجا تحویل دولت آمریکا داد» ... «هر‌کدام از پنج عضو دائمی شورای امنیت می‌توانستند به‌تن‌هایی مانع رفتن پرونده ایران به شورای امنیت شوند، اما سیاست خارجی غلط دولت احمدی‌نژاد باعث شد که همه آن‌ها حتی کشور‌های مخالف آمریکا بر سر این موضوع با آمریکا به توافق برسند و پرونده ایران با اجماع آن‌ها به شورای امنیت برود».

«چرا تحویل آمریکا شد، چون از زمان ورود پرونده به شورای امنیت سازمان ملل، خروج آن نیاز به همه پنج رأی اعضای دائمی شورای امنیت یعنی صاحبان حق وتو داشت. یعنی آمریکا می‌توانست تا هر وقت که می‌خواست، به‌تن‌هایی و با رأی وتوی خود مانع خروج پرونده ایران از شورای امنیت شود».

«بزرگ‌ترین دستاورد برجام خارج‌کردن پرونده ایران از شورای امنیت سازمان ملل و در واقع از اختیار کامل آمریکا بود. این اولین پرونده اتهامی علیه یک کشور با اتهام صلح‌ستیزی و یاغی‌گری بین‌المللی ذیل فصل ۷ منشور ملل متحد است که بدون ساقط‌شدن حکومت و بدون دخالت نظامی خارجی از شورای امنیت سازمان ملل خارج می‌شود. البته اعضای دائمی شورای امنیت به‌ویژه آمریکا تردید‌های جدی داشتند و طبعا ضعف‌های حقوقی در ساختار برجام هست. زیرا آمریکا و سایر اعضای دائم شورای امنیت بیش از این حاضر به انعطاف نبودند. اما آنچه اتفاق افتاد بالاترین موفقیت ممکن بعد از ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت سازمان ملل بود».

اگر سیاست خارجی منطقه‌ای در دست دولت و وزارت خارجه بود

محسن امین‌زاده یکی از دیپلمات‌هایی است که منتقد چنددستگی در سیاست خارجی است و بر مدیریت سیاست خارجی در دست وزارت خارجه تأکید دارد. خود او در دوران معاونتش در وزارت خارجه اصلاحات، بر سر پرونده افغانستان و کشتار دیپلمات‌های ایرانی در مزارشریف و احتمال ورود ایران به جنگ با افغانستان، توانست مدیریت پرونده افغانستان را به وزارت خارجه بازگرداند.

او معتقد است که یک‌دستگی در مدیریت سیاست خارجی می‌توانست منجر به پیشگیری از خروج آمریکا از برجام شود. «اگر دولت و وزارت خارجه سیاست خارجی منطقه‌ای را در اختیار داشت و مدیریت می‌کرد، امکان داشت که دیپلماسی مانع خروج ترامپ از برجام شود. اما سیاست خارجی منطقه‌ای در دولت احمدی‌نژاد به کلی از وزارت خارجه خارج شده بود. یعنی امور مربوط به منطقه از جمله مبارزه با داعش مدیریت دیپلماتیک نمی‌شد. این وضع عملا در دولت روحانی نیز کم‌و‌بیش ادامه یافت.

ایران در حالی با تروریسم بین‌المللی داعش مبارزه کرد و پیروز شد که این اقدام با مدیریت دیپلماسی به یک فرصت بین‌المللی برای ایران بدل نشد. در حالی که عملا سپاه با مبارزه با داعش به امنیت آمریکا و اروپا و جامعه بین‌المللی هم کمک می‌کرد. این اشتباه بزرگ باعث شد که تقریبا هم‌زمان با شکست کامل داعش، با هدایت اسرائیل و عربستان سعودی، جامعه بین‌المللی به جای قدردانی از ایران خواهان خروج ایران از منطقه شود و زمانی که آخرین شهر مهم سوریه با محوریت سپاه قدس از کنترل داعش آزاد شد، ترامپ هم از برجام خارج شد».

امین‌زاده در مورد سردار سلیمانی نیز افزود «شهید سلیمانی استراتژیستی توانا و فرماندهی بی‌نظیر و خردمند بود که با مدیریت مبارزه با تروریسم داعش نه‌تن‌ها به امنیت ملی ایران بلکه به امنیت منطقه‌ای و جهانی خدمت کرد. اما به دلیل فقدان دیپلماسی فعال در مدیریت اقدامات ضد تروریستی سپاه قدس، بعد از خروج آمریکا از برجام شهادت ایشان نیز خسارت بزرگی بود».

اهمیت بازدارندگی اقتصادی کنار بازدارندگی نظامی

امین‌زاده در بخش دیگری از این سخنرانی به مقاله‌ای که اردیبهشت ۹۹ نوشته بود، اشاره کرد؛ مقاله‌ای با عنوان «استراتژی بازدارندگی». او در مورد مقاله توضیح می‌دهد که «معنای بازدارندگی برای امنیت ملی این است که کشور در حدی توان مقابله و مواجهه داشته باشد که دشمنان احتمالی به خود اجازه تهدید امنیت ملی کشور را ندهند یا خسارت اقدام علیه کشور در حدی بالا باشد که هرگز دشمن به فکر حمله یا اقدامات ایذایی دیگر نیفتد. معنای متعارف بازدارندگی نظامی است. یعنی کشور، چون توان نظامی دارد مورد حمله قرار نمی‌گیرد.

من در مقاله بازدارندگی نوشته‌ام که امروز بازدارندگی معنای صرفا نظامی ندارد. بازدارندگی اقتصادی هم با تفاوت‌هایی، کاملا معنی‌دار شده است. کشوری که به لحاظ اقتصادی به اندازه کافی توانا و پویا نباشد می‌تواند در معرض تهدید‌های تحریمی قرار گیرد. به‌طور کلی عناصر اصلی قدرت ملی جابه‌جا شده و اهمیت قدرت اقتصادی خیلی بیش از گذشته شده است. ممکن است کشوری قدرت بازدارندگی نظامی داشته باشد مثل ایران و کره شمالی. اما در اثر فقدان قدرت بازدارندگی اقتصادی در معرض تهدید‌های خیلی بزرگ قرار گیرد و حتی از پای درآید. اتحاد جماهیر شوروی در اوج قدرت نظامی که جایگاه اول یا دوم جهان را داشت به دلیل ناکارآمدی اقتصادش از پای درآمد و بدون به‌کارگیری هیچ سلاحی کل نظام شوروی از هم فروپاشید».

«در مقاله بازدارندگی تشریح کرده‌ام که ایران در دولت احمدی‌نژاد فرصت‌های اقتصادی خود را هدر داد و عملا وقتی در معرض تهدید تحریم اقتصادی قرار گرفت، ناتوان شد. تحریم‌ها به دلیل ضعف توان اقتصادی کشور کمرشکن شد. ضعفی که باعث تحریم مجدد توسط آمریکا در دولت روحانی نیز شد و تا زمانی که ایران قدرت اقتصادی خود را بازسازی نکند همواره در معرض تهدید‌های مکرر تحریمی خواهد بود».

عوامل آسیب‌پذیری اقتصادی کشور در ۳ دهه

امین‌زاده علت آسیب‌پذیری شدید ایران در حوزه اقتصاد را چند عامل می‌داند که در سه دهه گذشته به خوبی درک نشده است.

عامل اول: با پایان جنگ سرد نگرانی آمریکا از احتمال نزدیک‌شدن ایران به شوروی منتفی شد و آمریکا اقدام به اعمال فشار‌های جدید علیه ایران کرد. پیش از فروپاشی شوروی، آمریکا با همه اختلافاتی که با ایران داشت رعایت می‌کرد. در جنگ تحمیلی آمریکا به عراق سلاح نمی‌داد. شوروی و فرانسه عمده سلاح عراق را تأمین می‌کردند.

تا سال ۱۳۷۵ قوانین تحریمی آمریکا غالبا محدود به کالا‌های نظامی و راهبردی آمریکایی بود. آمریکا در معاملات سایر کشور‌ها با ایران دخالتی نداشت. اولین تحریم‌های رسمی اقتصادی آمریکا علیه شرکای اقتصادی ایران مربوط به قانون کنگره آمریکا در سال ۱۳۷۵ و پس از پایان جنگ سرد است. تحریم‌های مصوب سال ۱۳۷۵ سنای آمریکا در دولت اصلاحات اجرا نشد و اولین بار اجرای آن بعد از شروع تحریم‌های سازمان ملل در سال ۱۳۸۶ آغاز شد.

عامل دوم: کاهش شدید اهمیت استراتژیک نفت خلیج فارس برای آمریکاست. با موفقیت آمریکا برای استخراج نفت از لایه‌های رسی شیل با قیمت تمام‌شده پایین، عملا در سال اول دولت ترامپ، آمریکا بزرگ‌ترین مصرف‌کننده نفت جهان، به بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت جهان هم بدل شد و نیازش به نفت خلیج فارس تقریبا صفر شد. اکنون نفت مانند گذشته سلاح اقتصادی ایران نیست. حتی امسال با قطع کامل صادرات نفت ایران هم قیمت نفت تغییر زیادی نکرد.

عامل سوم: از زمان دولت احمدی‌نژاد تدریجا پیوند اقتصاد کشور‌های جهان با اقتصاد ایران قطع شد. یعنی وقتی ایران توسط آمریکا تحریم شد هیچ کشوری در ایران کار اقتصادی مهمی نداشت. هیچ پروژه مشترکی با خارجی‌ها اجرا نمی‌شد و هیچ سرمایه‌گذار خارجی در ایران نبود. در این وضعیت هیچ کشوری از تحریم ایران خسارت نمی‌دید و فقط باید کشور‌ها تجارتشان با ایران را جایگزین می‌کردند که کار دشواری نبود؛ لذا هیچ کشوری حاضر نشد کنار ایران بایستد و تحریم آمریکا عملی شد.

مثلا همکاری با چینی‌ها کمک شایانی به اقتصاد دو کشور می‌کند، ولی حتی چینی‌ها هم هرگز حاضر نیستند در جهت کمک به ایران هزینه بدهند و با آمریکا درگیر شوند... همه این‌ها نشان می‌دهد که اقتصاد ایران باید بسیار بهبود پیدا کند و توسعه ملی ایران خیلی جدی متحول شود. این ضرورت هم به شدت به تغییر نگاه ایران به روابط با جهانیان و به قدرت دیپلماسی ایران وابسته است».

لزوم دیپلماسی مقتدرانه

امین‌زاده در بخش پایانی سخنرانی خود و درمورد راهکار‌های برون‌رفت از این وضعیت به «دیپلماسی مقتدرانه» می‌پردازد. «شکست ترامپ یک فرصت مهم دیپلماتیک برای ایران است... از همه طرف به رئیس‌جمهور جدید آمریکا فشار خواهند آورد که درمورد برجام به راحتی با ایران مصالحه نکند. اما به‌هرحال شکست ترامپ در مقابل کسی که برجام را جزء هویت سیاسی و پرستیژ خودش و حزبش تلقی می‌کند، فرصت مهمی است.

ایران همچنان که با دیپلماسی و برجام موفق شده فاجعه سیاست خارجی دولت احمدی‌نژاد را تا حد زیادی مرمت کند، باید با دیپلماسی، کشور را به روند پیش از سال ۱۳۸۴ برگرداند و در‌های اقتصاد جهانی را به روی توسعه ملی ایران بگشاید. اما مسئله دیپلماسی ایران فقط برجام نیست. ایران در معرض یک جنگ نرم در همه حوزه‌های غیرنظامی است. ایران باید مداوم در صحنه جهانی تهدیدات را خنثی و فرصت‌ها را به فرصت ملی بدل کند. برای تحقق این مهم باید دیپلماسی ایران به وضعیت دیپلماسی یک کشور قدرتمند بدل شود».

«ایران کشور قدرتمندی است. کشوری منفعل و تحقیرشده نیست که از مذاکره فرار کند. ایران باید خود را برای یک دیپلماسی مقتدرانه مداوم به‌ویژه در مقابل آمریکا مهیا کند. باید به جای فرار از مذاکره با آمریکا با دیپلماسی مقتدرانه در قبال آمریکا یعنی مؤثرترین مخالف هماوردی کند. چنان‌که اتحاد شوروی بیشترین مذاکراتش با رقیبش آمریکا بود و بزرگ‌ترین و فعال‌ترین سفارتش در آمریکا بود. چنان‌که امروز چین و روسیه همین وضع را دارند. ایران مقتدر است و به جای شعاردادن باید در مذاکره با آمریکا از حقوق ملت ایران با دیپلماسی دفاع کند و با دیپلماسی تهدیدات را خنثی کند».

امین‌زاده در‌مورد فعالیت‌های منطقه‌ای نیز معتقد است «دیپلماسی منطقه‌ای ایران باید تقویت شود و به وزارت خارجه برگردد و فعالیت نهاد‌های مختلف به‌ویژه نظامیان فعال در منطقه کاملا در چارچوب مدیریت کلان وزارت خارجه قرار گیرد. در دولت خاتمی هماهنگی نیرو‌های نظامی و اطلاعاتی با وزارت امور خارجه رویه‌ای طبیعی و بدیهی بود. نظامیان مدیریت دیپلماسی را به رسمیت می‌شناختند و تحت مدیریت وزارت خارجه امور را دنبال می‌کردند و این بسیار کارآمد بود.

متأسفانه دولت احمدی‌نژاد، سیاست منطقه‌ای را از وزارت خارجه خارج کرد. دیپلماسی یک ضرورت قطعی برای حتی فعالیت‌های نظامی در خارج از مرزهاست. پایان جنگ نظامیان هم توسط دیپلماسی سامان می‌گیرد. نظامیان ماهیتا باید همواره برای مواجهه با دشمن مهیا باشند و دیپلمات‌ها می‌آموزند که چگونه در مذاکره امتیازاتی حتی بزرگ‌تر از ظرفیت‌های ملی برای کشورشان کسب کنند.

در پایان جنگ با عراق قطع‌نامه ٥٩٨ سرنوشت پایان جنگ را مشخص کرد. تصور کنید اگر قطع‌نامه ۵۹۸ نبود؛ پایان جنگ ممکن بود چه سرنوشت مبهمی پیدا کند. قطع‌نامه ۵۹۸ خود حاصل رشادت‌های رزمندگان طی سال‌ها جنگ بود، اما متن نهایی قطع‌نامه حاصل مذاکرات دشوار دیپلمات‌های ایرانی هم بود. نظامیان حتی گاه معترض بودند که مذاکرات به روحیه رزمندگان در جبهه‌ها آسیب می‌رساند».

محسن امین‌زاده به عنوان یک دیپلمات در بخش پایانی صحبت‌های خود راز بازشدن در‌های اقتصاد جهانی به روی توسعه ملی کشور را با همراهی دیپلماسی فعال می‌داند. «دیپلماسی موفق برای رفع موانع توسعه و فعال‌شدن ظرفیت‌های اقتصادی کشور و شکوفایی و تقویت اقتصاد ملی قطعا ضروری است. در جهان امروز اقتصاد قدرتمند یک کشور به پیوند‌های آن اقتصاد به بازار سرمایه، تکنولوژی و تجارت جهانی وابسته است. مسیری که چین و سایر کشور‌های آسیایی را به نتایج شگرفی رسانده و اکنون الگویی برای توسعه ایران و سایر کشورهاست».

bato-adv
مجله خواندنی ها