همین چند روز پیش بود که کارزاری مجازی به راه افتاد تا ظرف ۳ ماه از روز ۲۵ آبان تا ۲۵ بهمن ماه ۹۹ از جانب گروهی که خود را «جوانان انقلابی» معرفی میکنند از «فرمانده جوان و انقلابی قرارگاه خاتمالانبیا» برای «کاندیداتوری در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰» دعوت به عمل آورند. آنچه، اما در تیتر و عنوان این کارزار مجازی بیش از همه خودنمایی میکرد، سمتی بود که پشت نام این چهره نظامی قرار گرفته و او را نه «سردار سعید محمد» بلکه «دکتر سعید محمد» خطاب قرار میداد.
اعتماد در ادامه نوشت: محمد البته از دانشآموختگان دانشگاه تربیت مدرس تهران است و مدرک دکترای خود را سال ۸۸ در رشته مهندسی عمران از این دانشگاه دریافت کرده، اما حتی در بخش مربوط به تحصیلات و فعالیتهای علمی شرح حال او هم میخوانیم که او اگرچه عضو هیات علمی یکی از دانشگاههای کشور است، اما این دانشگاه، دانشگاه امام حسین (ع) و ازجمله دانشگاههای وابسته به سپاه پاسداران است و در واقع در رده دانشگاههای نظامی دستهبندی میشود. به جز این هم تمام کارنامه محمد از سال ۶۶ یعنی زمانی که به عضویت سپاه پاسداران درآمد تا به امروز به نحوی به این نهاد نظامی وابسته بوده و او اگرچه به عنوان یک مهندس عمران در بخشهای عمرانی و اجرایی سپاه مسوولیت داشته، اما درنهایت همواره به عنوان یک سردار سپاه، چهرهای نظامی معرفی شده و میشود.
اینکه حالا از این جای کار به بعد «جوانان انقلابی» و برخی طیفهای البته متنفذ و قدرتمند جناح راست، چه خوابی برای سعیدمحمد دیده و میخواهند چگونه او را نه به عنوان یک سردار سپاه بلکه به عنوان دکتری انقلابی راهی دنیای سیاست کنند، پرسشی است که برای یافتن پاسخ آن باید چند ماهی دندان روی جگر بگذاریم. ضمن آنکه اگر به واقع قرار به کاندیداتوری چهرهای با سابقه نظامی باشد این تنها محمد جوان نیست که در رده افراد احتمالی قرار میگیرد و به جز او تا اینجای کار دستکم درباره چهرههایی، چون محسن رضایی، محمدباقر قالیباف، حسین دهقان، علی شمخانی و چندین و چند نفر دیگر نیز زمزمههایی مطرح شده است؛ چنانکه حتی برخی از احتمال کاندیداتوری سردار عزیز جعفری، فرمانده کل پیشین سپاه پاسداران گفته و نوشتهاند.
رییس جمهوری با سابقه نظامی؛ پیش از مصادیق!
اما پرسش از مصادیق «رییسجمهوری با سابقه نظامی» در آستانه «انتخابات ۱۴۰۰» اولین پرسشی نیست که روی میز تحلیلگران سیاست ایرانی در انتظار پاسخ است و هنوز پرسشی بنیادیتر بیپاسخ مانده؛ پرسش از اینکه آیا اتفاق تازهای افتاده که دیگر منع ورود نظامیان به سیاست مطرح نیست و حالا حامیان ایده «رییسجمهوری با سابقه نظامی» تنها باید یکی از میان سرداران و درجهداران برگزینند و برای انتخاب مقابل ملت بگذارند؟ در این میان البته نکته ظریفی که موافقان و مخالفان این ایده را به خود مشغول کرده، این است که تعریف «سیاستمدار نظامی» یا «نظامی سیاستمدار» چیست و اینکه آیا یک چهره نظامی پس از استعفا از مقام و سمت نظامی، مصداق «رییسجمهوری با سابقه نظامی» هست یا نیست.
در این میان با توجه به آنچه ادوار گذشته مثلا در کاندیداتوری چهرههایی، چون محسن رضایی یا محمدباقر قالیباف رقم خورد، نشان از این دارد که تفسیر شورای نگهبان از این منع قانونی که به خصوص از سوی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی صورت گرفته صرفا تا زمانی اعتبار دارد که آن کاندیدا در کسوت و لباس نظامیگری باشد و در نتیجه اگر چهرهای نظامی، پس از سالها نظامیگری، از این کسوت استعفا داد، دیگر مشمول این محدودیت نخواهد بود.
اما این هم هنوز همه ماجرا نیست. چراکه در این میان از قضا هستند نظامیانی که پس از سالها نظامیگری برای مقطعی یونیفورم و پوتین را کنار گذاشته و ردای سیاست به تن کردند، شانس خود را در انتخابات آزمودند و حتی در مواردی برای مدتی در کسوت سیاستمدار به رزومه سیاسی خود افزودند و بعد دوباره به خانه اول بازگشته و لباس نظامیگری به تن کردند. چنانکه محسن رضایی پس از چند نوبت تلاش برای نشستن بر کرسی ریاستجمهوری و ناکامی در کسب آرای ملت حالا دوباره با لباس سپاه اینجا و آنجا ظاهر میشود و جالب آنکه در این مقطع اخیر هم گاهی، باز بدون این لباس و با ردای معمول سیاسیون ابراز وجود میکند.
اسماعیل کوثری هم شاید ازجمله چهرههایی است که در این زمره قرار میگیرد. سردار سپاهی که مدتی یونیفورم سپاه را در کمد آویخت، به عنوان نماینده شهروندان پایتخت، راهی «بهارستان» شد و بعد دوباره آن یونیفورم سبزرنگ را بیرون آورد و به تن کرد تا مدتی جانشین فرمانده قرارگاه ثارالله باشد و هماکنون نیز به عنوان یک سردار سپاه کهنهکار، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران است.
سردار سپاهی آشنا به بالا و پایین سیاست که حالا در آخرین اظهارنظر خود درباره «رییسجمهوری با سابقه نظامی» این مساله را «جنگ روانی علیه بچههای سپاه» توصیف کرده و به خبرآنلاین گفته است: «بچههای سپاه قبل از اینکه به سپاه بیایند، سیاسی بودند و مبارزه میکردند برای همین براساس تکلیف الهی که حضرت امام فرمودند، جنگ در اولویت است خیلی از این بچهها دانشگاههای خود را رها و لباس سپاه به تن کردند تا پای انقلاب و دشمنی که تجاوز کرده بود، بایستند.
مگر آنها گناه کردند که در سختترین شرایط مسولیت پذیرفتند؟! مگر نظامیها چکار کردهاند که مردم را میترسانیم؟! الان آن سیاسیونی که ۴۰ سال مسوولیت به عهده گرفتند، چکار کردند؟ ما باید اینها را با هم مقایسه کنیم نه اینکه فقط مردم را بترسانیم و از واژه نظامی استفاده کنیم. مگر نظامیها چکار کردهاند؟ نظامیها از جان خودشان گذشتند و دشمن را از خاک خودشان بیرون کردند و اجازه ندادند یک وجب از خاک کشورشان در دست دشمن باقی بماند، آنها با حداقلِ حداقل آمدند و همین الان هم در کارهای عمرانی و معیشتی جلودار هستند، آنها با کمترین امکانات به دورترین نقاط میروند و کار میکنند.
ما باید سابقه اینها را ببینیم. سواد برخی برادران سپاه از آقایانی که خودشان را سیاسی میدانند، بیشتر است. فرمانده کل سپاه که آقای محسن رضایی بود پیش از انقلاب دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود و حتی اگر بقیه برادران را هم حساب کنید باید ببینید که از نظر سواد نسبت به آقایانی که خودشان را سیاسی میدانند، کدامشان باسوادتر هستند. ما همه با هم برادر هستیم و باید کار را پیش ببریم باید طوری کار را پیش ببریم که نتیجه آن برای مردم و پیشرفت کشور باشد. برخی میترسند نظامیها بین مردم محبوبتر شوند»!
زیدآبادی: مردم نمیهراسند!
این اظهارات کوثری و آنچه «نگرانی برخی از محبوبیت نظامیان نزد مردم» خوانده درحالی که به نظر میرسد، کنایهای است به اصلاحطلبان حالا با واکنش جالبی از سوی احمد زیدآبادی، روزنامهنگار نزدیک به این جریان سیاسی مواجه شده است. زیدآبادی البته به طور مستقیم به آنچه از کوثری خواندیم، اشارهای نکرده، اما از قضا برخلاف آنچه او بر آن تاکید کرده، معتقد است که در میان مردم، کسی چندان از ریاستجمهوری نظامیان نمیهراسد.
او در یادداشتی که در کانال تلگرامیاش منتشر کرد پس از طرح موضوع، پاسخ به این پرسش را که کاندیداتوری چهرهای با سابقه نظامی چقدر نگرانکننده است، وابسته به نوع داوری درباره شرایط کنونی کشور و راههای برونرفت از آن میداند و با اشاره به مفهوم «دولت پنهان» در گفتار و نوشتار برخی اصلاحطلبان و به عنوان نهادی که قدرت اصلی تصمیمات اجرایی را در اختیار دارد، مینویسد: «باور به دولتی پنهان با قدرتی بلامنازع، اعتراف به صوری بودن کل دم و دستگاه پاستور است که از یک سو هر گونه تلاش میانهروها برای تسلط بر آن را بیمعنی میکند و از سوی دیگر تسخیر آن توسط نیروهای «دولت پنهان» عملا تغییری قابل توجه در معادله کنونی قدرت در ایران به وجود نمیآورد جز اینکه آنچه را گفته میشود پنهان است، نزد افکار عمومی علنی و آشکار میکند!»
زیدآبادی که تاکید دارد این هشدار نسبت به رییسجمهوری با سابقه نظامی که او آن را «تعارضات تحلیلی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان» میخواند عملا تاثیری در میزان نگرانی ملت ندارد؛ چراکه به باور زیدآبادی «از نگاه بسیاری از مردم، اگر همه امور تعیینکننده به سرپنجه نامریی دولت پنهانی رقم میخورد که نه قابل کنترل و نه قابل شناسایی است پس چرا باید از مرئی شدن آن در ساختمان پاستور به هراس افتاد؟»
او با تاکید بر اینکه «اصلاحطلبان و اعتدالگرایان پاسخ روشن و دقیقی برای این پرسش ندارند» مینویسد: «به نظر میرسد حضور یک نظامی در پاستور اقتضای روند تطور اوضاع ایران در ۳ دهه گذشته و از منظر منطق تحول امری گریزناپذیر باشد!»
زیدآبادی بر این پایه معتقد است که «شاید به همین علت بسیاری از مردم از آن هراس ندارند به خصوص اینکه پاستور گرچه برای همه جناحها بسیار وسوسهانگیز است، اما آن نقطه بیش از آنکه مولد قدرت باشد به مثابه منزلگاهی برای آزمون صلاحیت واقعی افراد در رفع یا کاهش مشکلات عینی جامعه عمل میکند و بهتر از هر جای دیگری تمام نقصانها و ناتوانیها و بیبرنامگیها به ویژه توهمات را روی پرده میریزد و، چون اشتری بر نردبان، آشکار و هویدا میکند»!
از دیگر سو کوثری البته در ادامه به محدودیتهای قانون ورود نظامیان به سیاست نیز اشاره کرده و چنانکه پیش از این بارها و بارها از زبان موافقان کاندیداتوری چهرهای با سابقهنظامی خوانده و شنیدهایم، معتقد است: «اگر از نمایندگان کسی بخواهد رییسجمهوری شود حتما یا باید استعفا دهد یا بازنشسته شود. برای ریاستجمهوری هیچ مشکلی نیست؛ چون قانون هم همین را میگوید، هر کسی میتواند نامنویسی کند فقط نباید دو شغل داشته باشد یعنی اگر انتخاب شد باید از کار قبلی خود کنار بکشد.»
او گفته است: «این مسائل، مسائل انحرافی است که میگویند مثلا نظامیها فلان طور هستند، چون آنها ترس از این دارند که نظامیها با فداکاریهایشان بین مردم محبوبتر شوند، اینها از این میترسند که نظامیها مسولیت بگیرند و کار را دنبال کنند و مقابل دشمن محکمتر بایستند. متاسفانه آنها این موضوع را بر این اساس مطرح میکنند. بچههای سپاه قبل از تشکیل آن سیاسی بودند».
چرا فقط سپاه؟ ارتشیها نه؟!
در این میان، اما همواره پرسشی که موافقان ورود نظامیان به عرصه سیاست از پاسخدهی به آن پرهیز کرده یا سعی کردهاند تا حد امکان به آن نپردازند، تفاوتی است که در بحث ورود نظامیان به عرصه سیاست میان نظامیان وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نظامیانی که به نحوی لباس ارتش جمهوری اسلامی ایران را بر تن کرده و میکنند، دیده میشود. اینکه چرا این میل به سیاست که به روشنی در جمع سپاهیان دیده میشود در میان ارتشیها نیست یا دست پایین به مراتب کمتر به یاد داریم که یک چهره ارتشی خواهان این باشد که ردای سیاست به تن کند.
اسماعیل کوثری حالا پاسخ جالبی به این پرسش داده است. او گفته که این تفاوت «به خاطر این است که بچههای سپاه یا بسیج پیش از اینکه وارد این موضوع شوند، سیاسی بودند، اما قانون این را میگوید که نظامیها (چه سپاه و چه ارتش) در گروه، حزب یا جریان سیاسی که برای تعداد محدودی است، وارد نشوند و منافع آنها را دنبال نکنند ولی در عالم سیاست و کلان نظام اصلا مشکلی نیست که ورود کنند.
اگر ما سیاست را ندانیم قطعا میگوییم ما ماموریم و معذور! و همین جمله (ماموریم و معذور) دیگر نمیتواند استدلال کند و منطق بیاورد، اما زمانی که کسی با منطق جلو بیاید و سیاست را دقیق بداند و دشمن را خوب بشناسد محکم پای کار میایستد و کار را جلو میبرد».
هنوز چند ماهی تا برگزاری انتخابات سرنوشتساز ۱۴۰۰ باقی است و باید منتظر بمانیم تا در آینده روشن شود که آیا درنهایت گزینهای با سابقه نظامیگری وارد گود رقابت خواهد شد یا نه و البته مهمتر از آن آیا در صورت ورود چنین کاندیدایی به عرصه رقابت، مردم به او رای خواهند داد یا، چون چند تجربه گذشته، این گزینهها جایی در سبد آرای عمومی ایرانیان نخواهد داشت.