چهار ماه پیش از همه خداحافظی کرد. خانهای که عروسش شده بود و مادربودن را در آن تجربه کرده بود، اجاره داد. اسباب زندگی را بقچهپیچ کرد و به کامیونها تحویل داد. چهار ماه پیش همه خاطرات خوزستان را گذاشت و آمد اینجا. وقتی نام خوزستان میآید، بغض میدود میان صدایش، اما ساختن آینده بهتر برای بچهها تنها انگیزه تابآوردن غربت است.
شهروند در ادامه مینویسد: لیلا مهداد- سهسال پیش تصمیم گرفت دِل از شهری بِکَند که در آن زاده شده بود. «همه عمر ایذه بود.» «محمود» همانجا به دنیا آمد. میان خانههای کوتاهش قَد کشید و معلم مدارس عشایر شد. «زمان احمدینژاد، دوره وزارت حاجیبابایی در وزارت آموزشوپرورش.»
۱۰ سال پیش، دوره جذب ۴۰ هزارتاییها استخدام عشایر شد. «بعد از مدتی احساس سرخوردگی کردم. تبعیض را چند سال میتوان تاب آورد؟»
کرونا که به ایران رسید. مدارس زنگ تعطیلی زدند، اما «محمود» سرکلاسها حاضری زد. «تا ۲۵/۰۳ کلاسها بر پا بودند تا بچهها عقب نمانند.» سه سال پیگیری برای مهاجرت ناامیدش کرد. «در اوج ناامیدی نامه موافقت به دستم رسید.»
نامه موافقت برای او یک شانس بود. «کرونا باعث شد تقاضا برای اصفهان کم شود، میگفتند اصفهان در وضعیت قرمز است.» قرار بود اینبار شهرش را خودش انتخاب کند. چندباری مسافر اصفهان شد. از شهر و بایدها و نبایدهایش پرسید. شهر را بالا و پایین کرد و به دِلش نشست. تبعیضها بیش از همه طاقتم را طاق کرد تا برای همیشه از شهر مادریام دِل بِکنم. «شرایط کار باعث مهاجرتم شد.» خوزستان یعنی گردوغبار، آب سهمیهبندی، گرمای طاقتفرسا و …
«شرایط ایذه به تناسب جاهای دیگر بهتر بود.» آب صبحها و عصرها میپیچید در لولهها؛ آبی که آمدنش مشروط به و، اما و اگرها بود.
دو پسر شش و دو ساله نتیجه زندگی مشترکش است. دو فرزندی که آیندهشان بیتأثیر در مهاجرت پدر نبود. ایذه مهاجران زیادی از روستاها دارد. «فرهنگ روستا و شهر بسیار متفاوت است.»
یکسال پیش زار و زندگی را بار کامیون کرد و پشت به خوزستان جاده اصفهان را در پیش گرفت.
فولاشهر، شهر جدید «محمود» شده. دوره ابتدایی درس میدهد و از شرایط راضی است. «معلمها اینجا مزیت دارند.» چشمانش با کلاسهای کانکسی و چادری اُخت گرفته بود تا پایش به کلاسهای فولادشهر رسید. «کلاسها رایانه دارند. فضای کلاسها باز است و به جای چند پایه یک پایه را درس میدهم.»
آمدنش به فولادشهر مصادف شد با جولان کرونا. «به خاطر کرونا زیاد بیرون نمیرویم. هنوز برخورد آنچنانی با اهالی نداشتیم.» مهاجرت که حتمی شد خانه خوزستان رفت برای فروش؛ ۳۶۰ میلیون. خانه فولادشهر، اما ۵۷۰ میلیون آب خورد. «با وام و قرض خانه خریدم.»
شاهینشهر، بهارستان، زرینشهر و فولادشهر حالا شدهاند امید مهاجرانی که اغلب از خوزستان زندگی را کول میکنند به امید روزهای بهتر. «اینجا منطقه برخوردار است و درآمدها پایینترند، اما باز میارزد.»
«نتوانیم برمیگردیم خوزستان»
چهارماه پیش از همه خداحافظی کرد. خانهای که عروسش شده بود و مادر بودن را در آن تجربه کرده بود، اجاره داد. اسباب زندگی را بقچهپیچ کرد و به کامیونها تحویل داد. چهار ماه پیش همه خاطرات خوزستان را گذاشت و آمد اینجا.
«قمر» دلتنگ شهر و خانهاش است. دلتنگ خرماپزان خوزستان. ادویههای تند و دورهمیهای گرم. اما پیشرفت بچههایش همه امیدش است برای مهاجرت. «ضعف آموزشوپرورش تصمیمم را جدی کرد.» ترس پیشرفتنکردن بچهها طاقتش را طاق کرد از همان چهار، پنج سال پیش.
قبل از او خواهر و برادرش اصفهان را برای زندگی انتخاب کرده بودند. «اصفهان را به توصیه آنها انتخاب کردم.» یکی از خانههای «زرینشهر» را اجاره کرده با ماهی ۶۰۰ هزار تومان. «شغل همسرم آزاد است. خودم هم مهدکودک داشتم.»
۲۰ سال به عشق بچههای مهد از خواب بیدار شد. برایشان برنامهریزی کرد و به روزهای بعد امید بست. «نمیخواهم بَد مسئولان شهرم را بگویم، اما همهچیز پارتیبازی است.» دِل کندن از شهرش برایش سخت بود و حالا وفق پیداکردن با شهر جدید.
وقتی نام خوزستان میآید، بغض میدود میان صدایش، اما ساختن آینده بهتر برای بچهها تنها انگیزه تابآوردن غربت است. «خوزستان کار ساختمانی خوب بود، اما اینجا حقوقش کم است.» چهار ماه بیکاری عرصه را برای همسرش تنگ کرده. «هنوز جا نیفتاده.» انتخاب شهر جدید برایش بار مالی داشته. بیکار شدن خودش و همسرش. اجارهخانه و … «چارهای جز تحمل نداریم.»
قولوقرارش با همسرش تاب آوردن غربت برای دو سال است؛ برای محکزدن خودش و بچهها.
خوزستان بیشترین میزان مهاجرت و خروج از استان را طی دو سال گذشته در کشور داشته است
«از مهاجرتم راضیام، اما پشت به شهرم نمیکنم»
بازنشسته که شد، غربتنشین شد. دو سال بیکاری را در پارکها و قدم زدن با همشهریهای غربتنشینش گذرانده. ۲۵ سال کار سرمایهای برایش هم نزده و حالا در دوران استراحت دل خوش کرده به سهمیلیون و ۵۰۰ تومان بازنشستگی.
«اسکندر» خانه خوزستان فروخت تا دودل نشود برای ماندن در فولادشهر. «خوزستانی اینجا زیاد است. اما از کوهرنگ، کرمانشاه و… هم هستند.» یک سال زندگی کامشان را تلخ کرد تا با، چون وچرای زندگی در فولادشهر کنار بیایند. «دختر و همسرم افسرده شده بودند.» مجتمع ۳۶ واحدیشان در فولادشهر بیشتر بختیاریهای خوزستان را در خود جای داده است. «همزبان خودمان.»
نیت که بر مهاجرت شد، مسافر «شاهینشهر»، «زرینشهر»، «بهارستان» و … شد، اما از میان آنها قرعه به نام «فولادشهر» افتاد. خاک مادریاش گردوغبار دارد. کمآبی، گرما، نبود امکانات پزشکی و خدمات شهری هم هستند تا مردان بسیاری مانند «اسکندر» داغ غربت را به جان بخرند.
«اینجا را ترجیح میدهم.» فولادشهر حالا چیزهایی برای «اسکندر» و همشهریهایش دارد که خوزستان نتوانست سالها به آنها بدهد. دوسالی است میهمان غربت شده و هنوز نتوانسته با اهالی شهر جدید اخت شود. «جور شدن با اصفهانیها سخت است.»
«اسکندر» هنوز با شنیدن نام خوزستان بغض میکند و بیاعتنا میگذارد اشکهایش روی گونههایش سوار شود. «خیلیها آمدند و هنوز هم میآیند.» بیکاری هم درد دیگر خوزستانیهاست. «شهری که نه کارخانه دارد، نه کار.» «اسکندر» دلش میگیرد از اینکه هر روز به تعداد خوزستانیهای اصفهان اضافه میشود.
نداری، گرما، گردوخاک و نبود امکانات دلایل مهاجرت خوزستانیها
«هر انسانی حق پیشرفت دارد»
چهار روز پیش به همشهریهایش در «زرینشهر» پیوست. ۴۲ سال عمرش را در خوزستان گذراند از اهواز به ایذه. از ایذه به مسجدسلیمان. «همهچیز خرج شهرهای بزرگ میشود.» «امیرحسین» حالا با سه بچه اجارهنشین یکی از خانههای «زرینشهر» است. «از آب و خاکمان جدا شدیم برای امکانات.»
قبولشدن پسرش در تیم فولاد او را راهی خوزستان کرده. «دروازبان زیر ۱۴ سال.» او پیشرفت را حق همه آدمها میداند. «به قول احمدینژاد ۵ درصد درآمد خوزستان خرج خودش میشد، این همه مشکل نداشت.» نداری، گرما، گردوخاک و نبود امکانات او را از خوزستان دور کرده است.
«چهار، پنج سال پیش دنبال مهاجرت بودم، اما امسال درست شد.» اصفهان جزو شهرهای برخوردار است و حقوقش از خوزستان ۲۰۰-۳۰۰ هزار تومان پایینتر. «امیرحسین» غبطه میخورد چرا پدر مادر او مهاجرت نکردند. «باید از بچگی رفت شهرهای بزرگ. هر انسانی حق پیشرفت دارد.»
مهاجرت در خوزستان به مراتب بدتر از دو دوره بحرانی وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است
خروج بیش از ۸۰ هزارنفر مابین سالهای ۱۳۹۵ تا ابتدای سال ۱۳۹۷ از خوزستان
سال ۹۷ بود که گزارشهای رسمی رتبه نخست «مهاجرفرستی» را متعلق به خوزستان دانستند. هرچند در همان دوره پروانه سلحشوری از مهاجرت نیممیلیون نفری خوزستانیها به شهرهای جنوبی گفته بود. مهاجرت خوزستانیها از جنگ تحمیلی شروع شد و متاسفانه همچنان ادامه دارد.
استانی که آب ناسالم، ریزگردها و هوای نامطبوع، گرما و شرایط اقلیمی نامساعدش شهروندانش را مجبور به مهاجرت میکند. بررسی مرکز آمار نشان میدهد خوزستان شاهد خروج بیش از ۸۰ هزارنفری مابین سالهای ۱۳۹۵ تا ابتدای سال ۱۳۹۷ بوده است. آمارهایی که نشان میدهد وضعیت مهاجرت در خوزستان به مراتب بدتر از دو دوره بحرانی وقوع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی بوده است. در دورانی که معصومه ابتکار در سازمان محیطزیست حضور داشت، قرار شد بودجهای تحتعنوان «تابآوری» برای انطباق زیستبوم و امکان حیات سالم برای شهروندان در نظر گرفته شود.
بودجهای که قرار بود به عایقبندی خانهها و مدارس، تأمین وسایل حملونقل عمومی و دستگاههای تهویه مطبوع اختصاص داده شود.
امید حاجتی، معاون برنامهریزی استاندار خوزستان هم گفته بود: «باید راهحلی برای مهاجرت در استان پیدا شود، زیرا با شرایط موجود کسی حاضر نیست در استان بماند.»
خوزستان بیشترین میزان مهاجرت و خروج از استان را طی دو سال گذشته در کشور داشته است. به گفته حاجتی خوزستان «مهاجرفرست» شده و میزان ۸۰ هزار نفر خالص مهاجرت در استان بوده است. اما رئیس گروه آمارهای ثبتی سازمان مدیریت و برنامهریزی اصفهان، استان اصفهان را توسعهیافته میداند. «در دهههای اخیر نیروی کار استانهای کمتر برخوردار را به سوی خود جذب کرد.»
هرچند این استان بخش قابل توجهی از نیروی فعال خود را به سوی استان توسعه یافتهتر یعنی تهران گسیل داشت. این در حالی است که بررسی آمار مهاجرت نشان میدهد بیشتر مهاجرتهای دهههای اخیر بهویژه حرکتهای درون استانی، مهاجرتهای شهرگرا بوده است. سیدعلی قرشینوشآبادی معتقد است علاوه بر رشد طبیعی جمعیت شهرنشین، مهاجرت را میتوان به عنوان یکی از عوامل این روند صعودی برشمرد.»
به باور او ظرفیت بالای اشتغال در بخشهای کشاورزی، صنعت و خدمات در اصفهان به عنوان یکی از استانهای برخوردار، مهاجران زیادی را به خود جذب کرد است. مهاجرپذیربودنی که با پیامدهایی در زمینههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و جمعیتشناختی برای استان همراه بوده است.
به کام شما ها!!!اعم از اصفهان وتهران
مثل اصفهان و اصفهانیا
البته اگه مهاجرها بذارن