از زمستان تلخ ٩٤ حدود پنجسال میگذرد و حالا زندگی سارا شکل کاملا جدیدی نسبت به آن روزها گرفته. او در هفده سالگی به عضویت تیمملی راگبی درآمد و میخواست در همین رشته اهداف بزرگی را که در سر داشت، دنبال کند؛ اما وقتی در یک سانحه تصادف با آسیبدیدگی شدیدی مواجه شد، مسیر زندگیاش کاملا تغییر کرد. سارا عبدالملکی در زمستان سال ٩٤ بر اثر یک حادثه رانندگی، علاوه بر شکستگیهای شدید استخوانهایش، قطع نخاع شد.
در آن دوره نام سارا بر سر زبانها افتاد و پای خیلی از اهالی ورزش را برای کمک به او به بیمارستان باز کرد، اما این تازه اول ماجرا بود. دو سال طول کشید تا سارا بتواند خودش را پیدا کند و آسیبهایی را که در بدنش بود، با فیزیوتراپی و کاردرمانی تا حدودی از بین ببرد. البته که سارا دیگر نه میتوانست روی پاهایش راه برود و نه عضو تیمملی راگبی باشد. دورهای حضور در رشته پرتاب با نیزه و حالا هم چند سالی است که او عضو تیمملی پاراقایقرانی شده و نفر اول کایاک تک نفره در ایران به حساب میآید.
سارا که این روزها حضور در پارالمپیک توکیو را نشانه گرفته، در بیستوشش سالگی چالشهای دیگری را هم تجربه میکند. بازی او در یک موزیک ویدیو به شهرت سارا افزوده و بازتابهای مثبت زیادی برایش به همراه داشته.
کرونا فعلا ما را متوقف کرده
چند سالی است که در رشته قایقرانی فعالیت میکنم و عضو تیمملی هستم. حدود یک ماه قبل در مسابقات قهرمانی کشور در بخش کایاک تک نفره مقام اول را کسب کردم. منتظریم تا اوضاع کرونا کمی بهتر شود و فدراسیون بتواند اردوهای تیمملی را برگزارکند.
مسابقات آسیایی را پیشرو داریم و اگر انشاءالله نتایج خوبی بگیریم و رکوردهای ورودی جهانی را کسب کنیم، میتوانیم در رقابتهای جهانی که گزینشی المپیک هم هست، شرکتکنیم. متاسفانه کرونا فعلا ما را متوقف کرده و امیدواریم زودتر همه چیز به حالت عادی برگردد.
حضور در پارالمپیک غیرقابل دسترس نیست
کسب سهمیه پارالمپیک آرزویی نیست که خیلی از من دور باشد. سال قبل خیلی خوب پیش رفته بودم و خیلی عالی هر روز رکورد خودم را ارتقا میدادم. امسال این روند میتوانست ادامه پیدا کند که کرونا همه اردوها و مسابقات را تعطیل کرد. البته فقط این اتفاق در قایقرانی رخ نداده و در همه رشتهها وضع همینطور است. بههرحال با اینکه ما روی آب از هم فاصله داریم، اما بیرون از آب و در خوابگاه کنار هم هستیم و احتمال ابتلا وجود دارد.
با پرتاب نیزه انرژیام تخلیه نمیشد
بعد از اینکه مجبور شدم راگبی را کنار بگذارم، مدتی در پرتاب نیزه فعالیت کردم. اتفاقا آنجا هم رکوردهایم خیلی خوب بود، اما این رشته با روحیات من سازگار نبود. باید یک جا مینشستم و پرتاب میکردم که انرژی من تخلیه نمیشد. قایقرانی هم بیشتر به من آرامش میدهد و هم هیجان و استرس آن بالاتر است. آن هیجانی که روی آب تجربه میکنی را هیچ جا نمیتوانی تجربهکنی.
تفاوت زیادی بین من با کسی که راه میرود، نیست
الان دیگر مثل گذشته روی بحث درمان پاهایم و اینکه بخواهم دوباره راه بروم، تمرکز ندارم. با اتفاقی که برایم رخ داده، کنار آمدم و طوری با آن برخورد نمیکنم که زندگیام را مختل کند. مثل گذشته دیگر به مراکز درمانی نمیروم و خودم تمرینات فیزیوتراپی و کاردرمانی را یاد گرفتم و در خانه انجام میدهم. دو سال اول بعد از تصادف بیشتر تمرینات فیزیوتراپی و کاردرمانی انجام میدادم، اما عادت کردم که روی ویلچر بنشینم. درمجموع این تصادف باعث شد که من مستقل شوم. الان هم بین خودم با یک آدمی که راه میرود، خیلی تفاوتی احساس نمیکنم.
از تمام دنیا میگویند تو باید قهرمان شوی
بدون شک زندگی من بعد از آن تصادف سختتر شده است. قبلا کسی مرا نمیشناخت و انتظارات از من پایین بود؛ شاید فقط در حد خانواده از من انتظار وجود داشت، اما الان نه تنها در ایران بلکه از تمام دنیا هوادارانی دارم که پیگیر من هستند و پیام میدهند که منتظریم تو قهرمان بشوی. از کشورهای مختلف دنیا ازجمله آمریکا، کانادا، دانمارک و… ایرانیهایی هستند که مرا در صفحه شخصیام دنبال میکنند. من هم سعی میکنم همیشه پیامهای آنان را جواب بدهم.
بازی در موزیکویدیو به من اعتمادبهنفس داد
از بچگی دوست داشتم آچارفرانسه باشم و هر کاری که میتوانم را همزمان با کارهای دیگر انجام دهم. من قراردادی با یک شرکت آرایشی داشتم که آن شرکت اسپانسر پوریا ساوجی، یکی از خوانندگان داخلی، هم بود. قرارداد ما به این سمت رفت که من در آن موزیکویدیو بازی کنم. واقعا فکرش را نمیکردم که بتوانم، اما خدا را شکر توانستم و سربلند شدم. باور کنید بعد از پخششدن این موزیکویدیو روحیهام خیلی تغییر کرد و اعتمادبهنفس من تقویت شد. کلا به کارهای هنری علاقه دارم و مدتی هم نقاشی کردم؛ کاری که اصلا فکر نمیکردم از پس آن بربیایم. از خودراضی نیستم، ولی خدا را شکر در هر حوزهای ورود کردم، موفق شدم.
شاید بازیگر شدم!
از بازی در این موزیکویدیو بازخوردهای خوبی گرفتم. ندیدم کسی حرف بدی دربارهاش بزند و هر کسی که به من رسید، گفت که خیلی خوب بازی کردی. بدم نمیآید که باز هم چنین تجربهای داشته باشم. اگر باز هم پیشنهادی داشته باشم، حتما قبول میکنم و شاید هم بتوانم بازیگر خوبی شوم. به هر حال تجربه نو و تازهای بود؛ با اینکه دو روز خیلی سخت را برای فیلمبرداری سپری کردم، اما برایم کاملا لذتبخش بود.