محمد ماکویی؛ آیا تاکنون در پشت چراغ قرمزعابر پیاده ماندهاید؟ اگر اینطور بوده لابد متوجه شدهاید که تنها جمع قلیلی، منتظر سبز شدن چراغ میمانند.
بیشتر افراد قرار گرفته در پشت چراغ قرمز عابر پیاده وفق صبر و حوصله خود منتظر میمانند؛ یعنی در حالی که عدهای خیلی زود حوصله خود را سر رفته ملاحظه کرده و راهی آنسوی خیابان میگردند، شماری دیگر، لختی بیشتر تامل نموده و پس از آن جانشان را کف دستشان میگذارند.
افراد زودجوش و آنهایی که قبل از به وجود آمدن صبر و تامل، پای بر عرصه وجود نهاده اند کلا با چراغ کاری ندارند و از همان ابتدا بر مبنای مشاهده ماشینهایی که نمیآیند مصمم میشوند از عرض خیابان (یا حتی طول آن!) عبور کنند.
مشکل یاد شده مخصوص اتومبیلها نیست، زیرا آن ها، هم به علت داشتن پلاک، قابل شناسایی و جریمه شدن هستند و هم در صورت برخورد با عابرین پیاده زنده میمانند و باید تاوان زنده ماندن خود را پس بدهند!
با این حساب، خیلی از رانندگان غیرمتخلف ایرانی، عدم خلاف کردن خود را مدیون اعتقاد راسخ به ایده "ایران شمول"، "پول جان نیست که راحت قابل پرداخت باشد" میباشند.
از همه اینها گذشته، مجریان قانون برای رانندگان سواره ارزش و اهمیتی بیشتر قائل بوده و با نصب چراغهای دیجیتال و تعیین زمان انتظار آنها، بهتر توانسته اند ایشان را مجاب احترام به قوانین راهنمایی و رانندگی سازند.
موضوع دیگر این است که افراد متمایل به رانندگی، تنها پس از بر آمدن از عهده امتحانات و آزمونهای سخت "آیین نامه" و "شهر" اجازه اینکه "راننده" شوند پیدا میکنند، در حالی که شما به خودی خود حق عابر پیاده بودن را دارید و حتی در صورت خلاف نیز کسی به شما "کجا راه رفتن یاد گرفته ای؟!" نمیگوید.
در میان مطالب مطروحه، زمان انتظار موضوع مهمی است و شایسته است که بیش از "فعلا منتظر بمانید" مورد توجه قرار گیرد.
شاید وقتی شما هم با اداره، نهاد یا سازمانی تماس گرفته اید، عبارت ناخوشایند "فعلا منتظر بمانید" را دشت کرده باشید. با شنیدن این عبارت، بسیاری از افراد گوشی را میگذارند.
روی این حساب، بسیاری از سازمان ها، نهادها و ادارات متمایل به پاسخگویی میدانند که اگر در ابتدای "لطفا منتظر بمانید"، عبارت "شما نفر ... هستید" را نشانیده و هر چند وقت یکبار از شماره عدد اعلام شده بکاهند، تعداد افراد بیشتری را مجاب اینکه کماکان پشت خط بمانند میکنند.
رعایت قرنطینه و بیرون نیامدن از خانه در صورت نداشتن کار واجب کار سختی است، اما آنچه این امر را دشوارتر میکند این است که خیلیها جواب درستی برای سوال "تا کی؟" پیدا نمیکنند.
اگر جواب سوال بالا بصورت "تا مهار کرونا" داده شود، فقط از لحاظ تئوری شرایط خوبی رقم زده خواهد شد، زیرا بیشتریها با فکر کردن به "پس حالا، حالاها درگیریم" و "تا دم مرگ که نمیتوانم در خانه بمانم"، قید خانهنشینی را زده و بدتر از آن مصمم خواهند شد که رعایت فاصله اجتماعی، شستشوی کامل و مکرر دستها با آب و صابون و استفاده از ماسک صورت و بینی را هم جدی نگیرند.
شاید شما هم کلیپهایی که در آنها یک نفر با خوشحالی هر چه تمامتر "امروز روز آخر قرنطینه من است!"را دیده باشید. شاید کسی که بزودی از قرنطینه بیرون خواهد آمد خوب بداند که این بیرون آمدن، همیشگی نیست و بیرون آمده بعد از یکی دو روز مرخصی مجددا به داخل خانه عودت داده خواهد شد.
با این حال، چنین فردی اجرای قرنطینه را خیلی راحتتر از کسانی که در روز آخر قرنطینه با تمدید آن مواجه میشوند و اصلا نمیدانند که این دو هفتههای تکراری قرار است چند ماه یا چند سال دیگر دوام داشته باشند، خواهد دانست.
روی این حساب است که چنانچه وزارت بهداشت بر مبنای یافتههای روزانه، هفتگی، ماهانه، فصلی و سالانه اقدام به برنامهریزی درستتر نموده و پس از اجرای یک قرنطینه سفت و سخت دو هفته ای، نفس کشیدن چند روزه بعدی و متعاقب آن را برای مردم مجاز اعلام میکرد، به احتمال قریب به یقین نتیجهای بهتر را عاید خود و ملت عزیز ایران میدید.
زیرا همانطور که در عمل مشاهده میشود گفتن بیاناتی در مایههای "ببینیم چه میشود!" و کشیدن خط و نشانهایی در مایههای "رعایت نکنید پدرتان را در میآوریم!"، افاقه نکرده و مردمی که به دلیل نداشتن عمر نوح، صبر ایوب یا حوصله دوری یکدیگر نمیتوانستهاند در حد فاصل دو انتظار، کماکان منتظر بمانند را نقدا، با دلیل و بی دلیل، راهی کوچه و خیابانهای شهر و مشاهده دیدنیهای آن نموده است!