bato-adv
کد خبر: ۴۴۲۴۷۲

تجاوز به دختر جوان توسط پسر بنگاه دار محل!

تجاوز به دختر جوان توسط پسر بنگاه دار محل!
در پی ادعا‌های این دختر جوان بلافاصله گروه مشترکی از نیرو‌های اطلاعات و تجسس کلانتری در اجرای دستورات ویژه و محرمانه قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) وارد عمل شدند و با هدایت مستقیم سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) دیگر متهمان این پرونده را به دام انداختند و...
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۲ - ۱۸ خرداد ۱۳۹۹

خراسان نوشت: اگر مهارت ارتباط دوستانه با پدر ومادرم را می‌آموختم یا چگونگی برخورد با کسی را می‌دانستم که اصرار به دوستی با من در فضای مجازی داشت این گونه آینده ام نابود نمی‌شد و در چنگ شیاطین کثیف نمی‌افتادم چرا که..

دختر ۱۸ ساله‌ای که پس از رهایی از چنگ شیاطین کثیف در پناه قانون قرار گرفته بود در حالی که از شدت ترس و وحشت و آزار‌های شیطانی آدم ربایان توان ایستادن روی پاهایش را نداشت، اشک ریزان به افسر پرونده اش گفت: پدرم کارگری ساده است که با دستان پینه بسته‌اش برای تامین مخارج زندگی ما تلاش می‌کند، با این حال او درآمد اندکی دارد و به سختی روزگار می‌گذراند و به خاطر افزایش اجاره بهای منازل ما نیز مجبور بودیم خانه‌ای ارزان قیمت تهیه کنیم تا پدرم بتواند با درآمد کارگری اجاره آن را پرداخت کند.

از طریق یکی از بنگاه داران منزلی را در منطقه طلاب مشهد پیدا کردیم که مالک آن در شهرستان زندگی می‌کرد. برای نوشتن قرارداد من هم به همراه پدرم به بنگاه املاک رفتم تا پدر کم سوادم را هنگام تنظیم اجاره نامه یاری کنم. بالاخره قولنامه نوشته شد و من شماره تلفنی را که خط آن به نام پدرم بود برای ثبت در اجاره نامه به بنگاه دار دادم در حالی که آن خط تلفن دست من بود و من برای امور تحصیلی از آن استفاده می‌کردم.

هنوز یک هفته از اجاره منزل مان نگذشته بود که مزاحمت تلفنی با ارسال پیامک در فضای مجازی شروع شد. البته این مزاحمت‌ها با خط تلفن ثابت منزل مان نیز ادامه یافت. آن جوان مزاحم که خودش را یک دوست و آشنا معرفی می‌کرد در تلاش بود با من در فضای مجازی ارتباطی عاشقانه برقرار کند. از طرف دیگر من نیز خیلی کنجکاو بودم تا از پشت پرده این ماجرا سردر بیاورم که آن جوان چگونه شماره تلفن منزل و همراه مرا به دست آورده است. با این حال به درخواست‌های شوم و زشت آن جوان اهمیتی نمی‌دادم به طوری که این موضوع را از پدر و مادرم نیز پنهان کردم و سخنی در این باره نگفتم، اما این مزاحمت‌ها و درخواست‌های زشت او پایانی نداشت تا این که فهمیدم آن جوان مزاحم پسر صاحبخانه‌ای است که منزل را از پدرش اجاره کرده ایم و او شماره تلفن‌ها را از روی اجاره نامه تنظیمی یادداشت کرده بود چرا که می‌دانست آن خط تلفن در اختیار من است.

وقتی متوجه ماجرا شدم که حدود دو ماه از این موضوع گذشته بود و من به ناچار شماره تلفن او را در فضای مجازی مسدود کردم، ولی آن جوان که خود را «م- ت» معرفی می‌کرد دست بردار نبود و با خطوط تلفن مختلف همچنان به مزاحمت‌هایش ادامه می‌داد. با آن که خیلی از این ماجرا ناراحت بودم و عذاب می‌کشیدم، ولی باز هم اهمیتی ندادم و به کسی چیزی نگفتم تا این که در نزدیکی منزل مان زمانی که به تنهایی قصد رفتن به خانه را داشتم ناگهان یک خودروی ریو سفید رنگ متوقف شد و سرنشینان آن در یک چشم به هم زدن مرا به زور داخل خودرو انداختند اگرچه با جیغ و فریاد‌های دلخراش من چند نفر از اهالی محل متوجه ربودن من شدند، اما راننده خودرو با سرعت وحشتناکی به داخل کوچه پس کوچه‌ها پیچید و به طرف بیابان‌های اطراف منطقه سیدی مشهد حرکت کرد. آن جا بود که فهمیدم جوان راننده همان «م-ت» است. التماس کردم کاری به من نداشته باشند و رهایم کنند، ولی او که شهوت و هوس چشمانش را کور کرده بود نه تنها به گریه‌ها و اشک‌های من توجهی نکرد بلکه با دوستان دیگرش تماس گرفت و مرا به منزل مجردی یک چوپان در اطراف منطقه سیدی بردند و با تهدید و کتک کاری مورد آزار و اذیت قرار دادند. تا صبح کتکم زدند و تهدیدم کردند، بعد از آن هم «م-ت» مرا تهدید کرد که اگر درباره این ماجرا به کسی چیزی بگویم بلایی بدتر از این به سرم می‌آورند. من هم که از وحشت همچنان می‌لرزیدم و از کتک خوردن دوباره به شدت می‌ترسیدم، اشک ریزان به او قول دادم که هیچ وقت این ماجرا را برای کسی بازگو نخواهم کرد. وقتی اعتماد «م-ت» جلب شد و ترس و وحشتم را دید مرا دوباره سوار خودرو کرد و در نزدیکی منزل مان از خودرو بیرون انداخت، ولی در همین هنگام ماموران کلانتری میرزا کوچک خان که با شکایت پدرم تحقیقات خودشان را در محل زندگی ام آغاز کرده بودند ناگهان خودروی ریو را به محاصره درآوردند و «م-ت» را دستگیر کردند و...

در پی ادعا‌های این دختر جوان بلافاصله گروه مشترکی از نیرو‌های اطلاعات و تجسس کلانتری در اجرای دستورات ویژه و محرمانه قاضی اسماعیل عندلیب (معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) وارد عمل شدند و با هدایت مستقیم سرهنگ محسن باقی زاده حکاک (رئیس کلانتری میرزاکوچک خان) دیگر متهمان این پرونده را به دام انداختند و...

bato-adv
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
این عکس مربوط به خبر دیگه بوده که طرف دوستشو گشته و با زنش ازدواج کرده، حالا چرا برای این خبر انتخاب شده فراروی سانسورچی باید بگه
asgharagha
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
با ز هم خراسان رضوی!
خودمونی
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۴۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
عکس ندارید چیزی نذارید یا یه عکس پرنده بذارید بهتره
این عکس کلی فوش توشه
یعنی این پسره اینقدر خر بوده
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
باز هم مشهد و باز هم کلانتری میرزاکوچک خان!!!!
واقعا چه خبره؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۲۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
باز هم خراسان رضوی
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
برسد به دستان با کفایت علم الهدی
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۰۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
تجاوز تو خارج هم هست ولی خدایش امکان ازدواج و رابطه سالم تو ایران خیلی کمه ! طرف 40 سالشه ازدواج نکنه باید چیکار کنه ؟ روزه بگیره ؟
اونقدر شرایط اقتصادی فاجعه شده طرف یه لباس زیر برا خودش نمی تونه بخره چه برسه بره چند صد میلیون بده برای ازدواج و عروسی ...
خوب
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۱۷ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
اون پیامکهای عاشقانه چه ربطی به آدم ربایی و تجاوز داشت؟
کسی که میخواد تجاوز کنه اول پیام عاشقانه میفرسته؟
چیه این داستانا...!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
چقدر وضع مشهد خرابه!۰
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۴۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
خاک تو سر اون پسر بی غیرتی که از فقر و سادگی این خانواده سوء استفاده کرده
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۰:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
این عکس را برای تمام خبرها استفاده می کنید؟
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
لایک داری
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۰۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
شش ماه زندان؛ جریمه مختصر و بعد این جوان متجاوز آزاد خواهد شد!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۲۹ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
حالا چرا این بدبخت رو دسبند زدند!!!!!
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۱:۵۲ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
عکسی که برای این متن انتخاب کردید جالبه و قابل تامل. مگر اون دختر مجرم بوده که یک عکس از دختری با دستبند و مامور پلیس گذاشتید؟؟؟ اون دختر قربانیه تجاوزه و اون پسر متجاوز و آذدم ربا.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۱ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
عکسی که گذاشتید که مخالف جمله ی متنتون هست و دختره را دستبند زدند.

"دختر ۱۸ ساله‌ای که پس از رهایی از چنگ شیاطین کثیف در پناه قانون قرار گرفته بود"

هر چند که الان در مملکت ما معنی پناه قانون هم همین هست که گذاشتید!!!!!!!!!!
علی
Iran (Islamic Republic of)
۱۲:۰۵ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
قربون امام رضا برم که با این همه دارایی و ثروت در اطرافش جه خبره همه هم از بسته بودن فضای مشهد شکل گرفته
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۳:۵۸ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
حرف احمقانه‌تر از این هم داریم؛ ببو.
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۱۴:۰۴ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
عقل کل.....
از باز بودن گرگ ها و خود نمایی گوسفندان است.... نه از بسته بودن....
ناشناس
United States of America
۱۲:۲۰ - ۱۳۹۹/۰۳/۱۸
چقدر روانی تو کشور داریم