bato-adv
کد خبر: ۴۳۹۴۱۲
محمد ماکویی

مجلس ختم، دیوار مهربانی و کرونا!؟

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۶ - ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۹
محمد ماکویی؛ کسی در می‌گذرد. دوستان و بستگان و آشنایان او شیون‌کنان و بر سر زنان خود را از راه‌های دور و نزدیک به مراسم خاکسپاری، ختم، سوم، هفتم، چهلم رسانیده و می‌روند تا در مراسم سالگرد مجددا سر و کله‌ای پیدا شده به هم بزنند.
 
کسی که عزیزی را از دست داده با مشکلات زیادی، که بار عاطفی فقط یک قلم آن‌ها است، دست و پنجه نرم می‌کند. او ممکن است دارای مسایل و مشکلات مالی و اقتصادی فراوان باشد، ممکن است بچه‌های کوچکی که دیگر کسی را ندارند تا سرگرمشان کند داشته باشد. او ممکن است فرزند دانشگاهی داشته باشد و به شدت نگران این‌که غم و غصه، وی را به ترک تحصیل بکشاند، باشد.
 
گمان می‌کنید که اغلب قریب به اتفاق شرکت‌کنندگان در مراسم غصه و سوگواری چقدر به این‌جور چیزها فکر می‌کنند. سوگمندانه در جواب باید "تقریبا هیچ!" را بر زبان آورد.

سوال این است که آیا نمی توان فرهنگ سوگواری را تغییر داد؟
 
آیا نمی‌توان از کسانی که مایلند در مراسم حاضر شوند خواست تا نوبت را رعایت کرده و عوض حضور دسته‌جمعی در حد فاصل اول تا چهلم، در روزهایی که چشم غصه دار به در دوخته شده و منتظر کسی که با او همدردی نماید است، دق‌الباب نمایند.
 
آیا نمی‌توان در عوض تلاش و کوشش جهت حضور در مراسم، بخشی از بار مالی سنگین غیرقابل تحمل توسط بازماندگان را بر دوش کشیده و در بدترین لحظات زندگی عزیز از دست داده، اشک شوقی هم بر گونه او چکانید؟
........
یک دیوار و چند میخ!
چند آدم نیازمند می‌آیند و لباس‌هایی که بر میخ‌ها آویزانند را مشاهده می‌کنند. برخی از البسه، لباسهای بدی نیستند و انصافا ارزش پرو شدن را دارند.
 
بی بضاعت‌ها بعضی از لباس‌ها را برداشته و هنگامی که آن‌ها را از لحاظ جنس، رنگ و اندازه قابل‌پسند یافتند، لبخند خوشحالی بر لب می‌نشانند.
 
صحنه بالا فقط برای ما ایرانی‌ها دیدنی نبود و به همین علت "دیوار مهربانی" نام هموطنان ما را در سراسر جهان، دارای شهرت و آوازه خوب نمود. متاسفانه، همانند بسیاری از کالاها و کارهای خوب ایرانی، دیوار مهربانی هم "خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود"
 
شوربختانه، مردم خوب ایران با همان شدت و حدت و ذوق و شوقی که دیوار مهربانی را بالا آوردند، به یکباره کار بالا آوردن دیوار را خاتمه داده و چشمان بسیاری از مردم درمانده و نیازمند را به میخ‌های بلااستفاده دوزاندند!
......
اوایل ورود کرونا به کشور، مردم سرزمین ما در رعایت مسایل بهداشتی گوی سبقت را از همه همتایان امریکایی و اروپایی خود ربودند. آن‌ها دست های خود را جوری می شستند که گویی قصد کره‌گیری از چربی های دستانشان را دارند. در آن هنگام نه تنها فاصله دو سه متری را بخوبی رعایت می‌کردند، بلکه از فاصله هفتاد فرسخی هم چشم دیدن یکدیگر را نداشتند.
 
آن‌ها وقتی جهت خرید ماسک به داروخانه مراجعه می‌کردند در جواب سوال "چند لایه می خواهید؟"، "هرکدام لایه‌های بیشتر دارد را بدهید" می دادند (کسی به درستی می‌داند که هر لایه ماسک واقعا چه کاری انجام می دهد؟)
 
دیروز که به اتفاق همسر گرامی سری به پارک نزدیک خانه، باغ ایرانی، زدیم اصلا از این خبرها نبود؛ فاصله اجتماعی بیشتر مردم به دو سه میلیمتر رسیده بود و بیشتری‌ها بدون استفاده از ماسک در حال گفت و شنود و خنده و شوخی با هم بودند (ماسک زده‌ها هم ماسک‌ها را پایین کشیده بودند تا در تکلم ایشان خللی ایجاد نکند)
..........
سه گانه فوق احتمالا از یک فرهنگ نشات می گیرند. با این حال باید دانست که کرونا نه مرگ همسایه است که گزند آن را تنها عزیز از دست دادگان پذیرا باشند و نه دیوار مهربانی است که نبود آن تنها نیازمندان و بی‌بضاعت ها را متاثر کند. کرونا، کرونا است و همین تعریف مختصر کافی است که هشیارمان ساخته و آگاهمان گرداند که بی‌ مبالاتی‌ها و فراموشی‌های معمول ایرانی ممکن است کار حسابی دستمان دهد!
bato-adv
مجله خواندنی ها