وحید محمود قرهباغ؛ "برحذر باشید که مبادا نادانها دنیا را در سیطره قدرت خویش بگیرند و دانایی جرم تلقی شود" این فرموده یک مرد تاریخساز و الهی است. مردی که دنیای بشر را دچار تحول شگرف کرد. این پیامبر بزرگ، خود نجیبزاده بود و نسبش به کیومرث که بنیانگذار پیشدادیان بود میرسد.
به زعم بزرگان تاریخ، این پیامبر اولین انسان اخلاقگرا بوده است، جایی که نیچه او را میستاید. از نظر او، راه یکی است و آن راستی است. کعبه این پیامبر نیز در نقش رستم است. در دین او، تقوای الهی در دل و قلب جای دارد و در عمل به صورت اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک آشکار میگردد. هگل، گوته، رابیندرانات تاگور، هنری کربن، گوستاولوبون، موریس مترلینگ و بسیاری از بزرگان تاریخ این پیامبر را بینظیر ستودهاند.
به راستی علت شکوه تمدن یونان در گذشته چه بوده است؟ بله، اسکندر قبل از سوزاندن کتابخانه یک جلد از اوستای کامل را به یونان فرستاد و آتش تمدن یونان برافروخته شد. اوستای ورجاوند همچنان فروغ خود را دارد. این پیامبر جهانی، زرتشت است و دین او دو هدیه بزرگ برای بشر به ارمغان آورد. وظیفه اخلاقی و امید که به مانند دو بال برای انسان است.
پیامهای زرتشت، دنیایی معنا در خود نهفته دارد. در واقع، میبایست دیدی دیگر به خدای زرتشت و تجلیات او یعنی امشاسپندان داشت. همچنین باید توجیه و تفسیر دیگری برای آن در نظر گرفت.
شکل ۱. زرتشت
برخی زرتشت را سیاستمداری میدانند که در کنار قدرتمندان زمانه بوده است و برخی او را یک مغ و یا ساحر پنداشته اند. اما به راستی چنین است؟ مهم این که کمتر به معجزات این پیامبر الهی اشاره شده است. مثل روشن کردن آتش بدون نیاز به چوب و سندان، کاشتن درخت سرو غول پیکر در کاشمر با فرو بردن عصا در زمین. ضمن این که از گاتها نیز نباید گذشت.
زرتشت برای آزادی اراده اهمیت زیادی قائل است و بزرگان تاریخ که راه اعتدال را در اظهار نظر پیش گرفته اند او را یک پیامبر پیشکسوت میدانند. زرتشت برای اهورامزدا هفت جلوه و صفت بیان میدارد: نور، منش پاک، راستی، قدرت، تقوا، خیر و فنا ناپذیری. مهمتر این که بدانیم که زرتشت یک دین است و نه یک آیین. ناگفته نماند از خاندانهای بزرگی که در زنده ماندن زرتشت نقش مهمی داشتند، طایفه ایرانی الاصل برمکی بوده است.
اما علت این که آتش در فرهنگ ایرانیان جایگاه خاصی داشت و به گونهای دیگر مینگریستند نه این بود که آتشپرست بودهاند بلکه به دلایلی دیگر بوده است. همان گونه که آتش پاک و درخشان است، انسان نیز میبایست چنین باشد. آتش به سوی بالا زبانه میکشد و به انسان میآموزد که خواهان پیشرفت باشد. آتش هرگز به سوی پائین نمیرود، آدمی نیز نباید در بند نفسیات پست و پایین باشد.
آتش اطراف ناپاک خود را پاک میگرداند و نیز خود آلوده نمیشود. انسان نیز میباید بدون این که آلوده شود، دیگران را از آلودگی پاک کند. آتش میتواند مولد آتش دیگری باشد. آدمی نیز باید فرزندان نیک به جامعه هدیه کند. آتش اطراف خود را روشنی میبخشد، انسان نیز باید به اطرافش روشنی ببخشد. انسان میبایست همچون آتش هرگز از حرکت و تلاش باز نایستد.