محمد ماکویی؛ جوانک خوش سیما وارد میدان شده و در جواب سوال "چه میخواهی بکنی؟ "، "میخواهم بخوانم" را بر زبان میآورد.
او به دنبال این امر، از فرصت پیش آمده بدترین استفادهها را کرده و با صدایی لرزان و قلبی که از شدت تپش میخواهد از سینه بیرون بزند شروع به خواندن میکند.
داورها با مشاهده اینکه یک جای کار میلنگد، کات داده و نهایت تلاش خود را معطوف از بین بردن فضای سنگین کار میکنند، یک نفر او را آرام کرده و توصیه به کشیدن نفس عمیق مینماید و دومی از خود مسخره بازی در آورده و همت میکند تا شرکت کننده را مجاب اینکه با آدم معمولیها سر و کار دارد نماید.
سومی هم پس از مقایسه قیافه و صدای شرکت کننده با یک سلبریتی معروف و شناخته شده، "او هم احتمالا همینجوری شروع کرده بود" گفته و با کنار آوردن نوستاره با موضوع" برای تازه واردها و استودیو ندیدهها از این اتفاقات زیاد میافتد"، اعتماد به نفس از دست رفته رقابت کننده را باز میستاند. این عصر جدید آن هاست (که قطعا اسمی دیگر دارد)
مرد وارد میدان شده و احسان علیخانی را مستحضر اینکه بیمه ندارد میکند. احسان "عجب" گفته و سپس برای تبلیغ یک شرکت بیمه، سنگتمام میگذارد.
پس از آن کار آغاز میگردد. شرکت کننده روی میزی لغزان قرار گرفته و بر روی آن استوانهای لغزان مینشاند. روی استوانه لغزان یک تخته گذارده شده و مرد شروع به بالاروی میکند.
بر خلاف رویه معمول دیگر کشورها، که نفسها در سینه حبس شده و تنها پس از تمام شدن کار یک کف مرتب زده میشود، با هر تلو تلو خوری شرکت کننده، تماشاگران شروع به تشویق و خنده و سوت "حواس پرت کن" میکنند.
در این باره باید گفت که کلا ایرانیها تشویق دوست دارند و احتمالا اگر شرکت کننده نام برده سقوط کرده و با از بالا به پایین افتادن، راهی دیار باقی میشد هم مردم برایش یک کف مرتب میزدند.
هیات داوران برای عقب نماندن از قافله، همراه تماشاگران عزیز شده و با پراندن تکهها و متلکهایی در مایههای "نیفتی!" در ذهن بیننده تلویزیونی این سوءتفاهم که از طرف شرکت کنندگان رقیب استخدام شدهاند را ایجاد میکنند.
شرکت کننده بعدی دختری نوجوان است که صادقانه خجالتی بودن و اینکه برای اولین بار در برابر دوربین قرار میگیرد را عنوان میدارد. به کمک گوش و دو دست تصویر عزت الله انتظامی را کشیده و سه چراغ سفید دشت میکند.
او در پاسخ به سوال مجری، "اوایل تفریحی میکشیدم" را گفته و موجی از تمسخر هیات داوران و تماشاگران عزیز را به جان میخرد.
در حالی که معلوم است از خنده دیگران ناراحت شده، معلوم میشود که مسخرهکنندگان ول کن معامله نبوده و با استماع "الان حرفهای میکشم" بیشتر خواهند خندید. این عصر جدید ماست!
آنهایی که عصر جدید اصل و فرع را دیدهاند خوب میدانند که هر دو عصر جدید، حتی در اینکه از نعمت داشتن یک داور سختگیر بهره کافی را بردهاند، شباهتهای بیشماری به یکدیگر دارند.
با این حال تفاوت دو داور در این است که اگر اولی سختگیری را برای رعایت حال تماشاگران و بینندگان تلویزیونی انجام داده و میخواهد کاری کند که عرصه رقابتها مال بهترینها شود، داور ایرانی با بیان "متاسفانه نتوانستم ایرادی بگیرم" همگان را مطلع اینکه از مشاهده بدیها و خرابکاریها بیش از خوبیها و دیدنیها لذت میبرد مینماید (بهتر نبود یک جایزه "تمشک طلایی" هم به جوایز ارزنده عصر جدید اضافه میشد!)
نکته جالب در باره داور سختگیر ایرانی این است که او در پاسخ به سوال "چرا از نقاشی دختر نوجوان خیلی خوشش نیامده است؟!، جواب "برای من نتیجه مهم است و چگونگی انجام کار خیلی مهم نیست (یا اهمیت کمتری دارد)" را میدهد.
با این جواب، شرکت کننده قبلی با قرار گیری روی صفحات و استوانهها و میز لغزان اشتباه بزرگی را مرتکب شده است، زیرا برای بالا روی میتوانست از نردبان یا آسانسور استفاده کرده و هدف مورد نظر داور، بالاروی، را بر آورده نماید!
همه موارد بالا در حالی رقم میخورد که "کار آفرینان کسانی که کارهای جدید انجام میدهند نیستند. کارآفرینان کسانی که کارها را به شیوههای متفاوت انجام میدهند" یک تعریف درست و حسابی که میتواند باعث شود ما برای کارآفرینان تره درست و حسابی خرد نماییم، میباشد.
خوشمزه اینجاست که در حین پخش برنامه، صدا و سیما مدام زیر نویس "این برنامه قبل از شیوع کرونا تهیه شده است" را کرده و توضیح کافی در باره اینکه چرا هیات داوران و تماشاگران در کنار هم قرار گرفته اند را ارائه میدهد.
این روزها، مشکل کرونا، مشکل همه دنیا است و به قول کاوه مدنی همه مردم دنیا باید متحد شده و با هم مشکل را حل کنند.