هر چه به دوم اسفند و انتخابات مجلس یازدهم نزدیک میشویم، تنور رقابت انتخاباتی داغتر و گمانه زنی برای مشخص شدن کاندیداهای حضور در ساختمان خیابان بهارستان بیشتر میشود. دو حزب سیاسی مطرح کشور یعنی اصلاح طلبان و اصولگرایان هر یک به نوعی در تلاشند کرسیهای بیشتری از مجلس یازدهم را تصاحب کنند.
عبدالواحد موسوی لاری، نایبرئیس شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان، در گفتگو با شفقنا میگوید: «معتقدم اصولگرایان در این رقابت حرفی برای گفتن ندارند چرا که احمدی نژاد نماد جریان اصولگرایی است و بخش عمده اتفاقات منفی که در حال حاضر گرفتار آن هستیم و دولت روحانی هم گرفتار آن است، ریشه در دولت احمدی نژاد دارد.»
«اصولگرایان چه صحبتی برای مردم دارند؟! میخواهند بگویند که مردم دوباره اختیار را به ما بدهید تا دولتی شبیه دولت احمدی نژاد به وجود آوریم؟! مطمئنم که مردم متوجه هستند که بخش عمده بدبختیها از زمان دولت احمدی نژاد است.»
«آقای روحانی نماد اصلاح طلبی نیست. اصلاح طلبان هویت مستقلی دارند، ولی از آقای روحانی حمایت کردند و پای این حمایت و دولت ایستاده اند و اکنون هم میایستند. به فرض دولت آقای روحانی ضعیف بوده است، از دولت احمدی نژاد که ضعیفتر نبوده است.»
متن کامل گفت وگو با موسوی لاری را در ادامه میخوانید:
* آرام آرام رقابتهای جریانهای سیاسی برای کسب کرسیهای بیشتر در یازدهمین مجلس شورای اسلامی را شاهد خواهیم بود. انتخاباتی را در پیش داریم که کارزار رقابتی آن تا دوم اسفند امسال، میان نامزدهای انتخاباتی جناحهای سیاسی به مرحله اجرا خواهد رسید. شاید تا زمان رسیدن موعد مقرر مهمترین سوالی که ذهنها را مشغول کرده این است که در این دوره، مجلس چه آرایش سیاسی را شاهد خواهد بود. پیش بینی میکنید چه تعداد کرسی مجلس یازدهم از آن اصلاح طلبان و چه تعداد دیگر جایگاه اصولگرایان خواهد شد؟
انتخاب مجلس چند رکن دارد، رکن اول؛ داوطلبان و کاندیداهای حاضر در صحنه رقابت انتخاباتی. رکن دوم؛ متولیان انتخابات از جمله هیأتهای اجرایی و نظارت، دولت، شورای نگهبان و وزارت کشور و رکن سوم یا رکن اصلی؛ «مردم» هستند. به منظور پیش بینی آرایش سیاسی مجلس یازدهم باید یک ارزیابی درستی از این سه رکن داشته باشیم.
رکن اول داوطلبان هستند، اگر در حوزههای انتخابیه داوطلبی وجود داشته باشد، میتوانیم پیش بینی کنیم که از آن حوزه، چه فردی رأی میآورد البته گاهی این پیش بینیها عملی میشود و گاهی هم عملی نمیشود.
اگر داوطلبین واجد شرایط تمایلی برای حضور نداشته باشند، پیش بینی برای آن حوزه با مشکل رو به رو میشود، چون افرادی به صحنه وارد میشوند که شناخت زیادی از آنان نیست و نمیتوان حدس زد که اینان رأی میآورند یا رأی نمیآورند. ما در این دوره انتخابات متأسفانه با این پدیده مواجه بودیم که بسیاری از چهرهها در مناطق مختلف انگیزه حضور در انتخابات نداشتند و در واقع این اولین مشکلی است که این انتخابات دارد. به عبارت دیگر از نظر کمی تعداد شرکت کنندگان در رقابت انتخاباتی کم نیست، ولی چهرههایی از هر دو جریان سیاسی اصلاح طلب و اصولگرا حضور چشمگیر و پر رنگی در این دوره مجلس نداشتند.
رکن دوم، متولیان امر هستند؛ از نظر اجرایی متولی انتخابات دولت است و این مسئولیت شامل وزیر کشور، استانداران و فرمانداران میباشد. در همه ادوار اینگونه بود که فرمانداران افرادی را از حوزه انتخابیه به عنوان معتمد مردم تعیین میکردند و با توافق هیأتهای نظارت این افراد هیأت اجرایی را انتخاب میکردند و هیأت اجرایی ترکیبی بود از شخصیتهای حقیقی و حقوقی و انتخابات زیر نظر این هیأت اجرایی انجام میشد. به نظرم در این دوره بدعتی گذاشته شد که دولت که متولی امر انتخابات است و فرماندار که محور اصلی انتخابات است، تا حدی مسلوب الاختیار شدند. گفته شد که فرماندار باید با نظر دادستان و ثبت احوال این افراد را معرفی کند، یعنی عملاً کسی متولی امر انتخابات نیست، فرماندار میگوید من اختیاری نداشتم و دادستان گفته است، دادستان میگوید که مسئول اجرایی فرماندار است!
این بدعتی که در این دوره انتخابات گذاشته شد، به نظر من پایه یک انحراف در امر انتخابات است که برای آینده بسیار خطرناک است. متولی امر انتخابات دولت و دستگاههای اجرایی است، سهامی کردن این مساله باعث میشود که مسئولیتها لوث گردد.
در مرحله اول که بررسی صلاحیت داوطلبان بوده، برخلاف همه ادوار گذشته عده زیادی از افراد شناخته شده، توسط هیأتهای اجرایی مُهر عدم احراز خوردند، کسی که میخواهد در حوزه انتخابیه به عنوان کاندیدای مردم مطرح شود، اگر در این حد شناخته شده نباشد که معتمدین هم او را نشناسند، این فرد چطور میتواند از مردم رأی بگیرد؟! اینجا یک تعارض وجود دارد، هیأت اجرایی میگوید که ما صلاحیت فلان شخص را احراز نکردیم، در حالی که این فرد یکی از چهرههای فلان شهرستان است، انسان خوب یا بدی است، دارای شخصیت منفی یا مثبت است؛ شما نمیتوانید بگویید که این فرد را نمیشناختیم، اگر مثلاً آقای کدخدایی که در تهران حضور دارد، چنین بگوید (اگرچه باز هم قابل قبول نیست)، اما میگوییم که ۲۰۰ حوزه انتخابیه است و فردی در شهرستانی کاندیدا شده و آقای کدخدایی چطور در تهران او را بشناسد. ولی هیأت اجرایی مردمی که در فلان شهرستان تشکیل شده، نمیتواند نسبت به افراد عدم احراز را مطرح کند.
واژه عدم احراز از اصل اشتباه بود و در حال حاضر توسط هیات اجرایی نیز به کار گرفته شده و این واقعاً در امر انتخابات فاجعه بار است و به عنوان یک بدعت منفی باید از آن نام برد.
* هیاتهای نظارت را رکن دوم انتخابات مجلس میدانید؛ پس از اعلام نتایج صلاحیت ها، انتقادات بسیاری از سوی مسئولین و شخصیتهای مختلف مطرح میشود، بسیاری از نمایندگان فعلی مجلس تایید صلاحیت نشدند. چه نقدی به عملکرد شورای نگهبان در این دوره انتخابات مجلس وارد است؟
نوع تلقی از نظارت استصوابی و اینکه این نظارت استصوابی است یا نیست و باید چطور باشد، بحث جدایی است که نمیخواهم وارد آن شوم. اما در ساختار قانونی ما، گفته شده که هیأتهای اجرایی از مراجع چهارگانهای که در قانون ثبت و ضبط شده، کسب اطلاع میکنند و به تصمیم میرسند بنابراین محور اطلاع دادن و اطلاع گرفتن، چهار مرجع استعلام است. متأسفانه یکی از مشکلاتی که وجود دارد، این است که هیأتهای نظارت به آنان یا اصلاً توجه نمیکنند یا اکتفا نمیکنند و از مسیرهای دیگری دنبال میکنند که ناشناخته است. یک مشکلی که همیشه یا حداقل در هفت تا هشت دوره اخیر وجود داشته، این است که داوطلبانی که رد صلاحیت میشوند یا عدم احراز صلاحیت میشوند، دنبال این هستند که بدانند چرا رد صلاحیت شدند، دلایل قانع کنندهای برای رد صلاحیت به آنان گفته نمیشود. یک عناوین کلی مثل عدم التزام به اسلام و خدا را مطرح میکنند؛ برای امام جمعهای که در حال حاضر امام جمعه است و به خاطر انتخابات استعفا داده، مینویسند عدم التزام به اسلام! این فرد تا دیروز برای مردم خطبه میخوانده و امروز میگویند: به عدم التزام به اسلام رد صلاحیت شده است!
* مشکلات اقتصادی و برخی از مسایلی که در روزهای اخیر به وجود آمد، موجب شد بخشی از مردم از شرایط فعلی ناراضی شوند، مشارکت مردم در انتخابات مجلس آینده را چطور پیش بینی میکنید؟
همه به دو دلیل معتقدیم که مردم باید در انتخابات مجلس حضور پر شوری داشته باشند، یک دلیل اینکه نظام ما مبتنی بر رأی مردم است، هر چه مردم در سرنوشت خود مشارکت بیشتری داشته باشند، پایههای نظام مستحکمتر میشود. ما هیچ چیزی جز «مردم» نداریم. اگر مردم به هر دلیلی دلسرد شوند و در انتخابات حضور پیدا نکنند، انتخابات با مشکل رو به رو میشود. به عبارت دیگر انتخاباتی که در قانون اساسی مطرح شده، به عنوان پایه و اساس اداره کشور دچار مشکل میشود.
به هر ترتیب در حال حاضر نمیتوانیم داوری کنیم که کرسیهای مجلس آینده به چه صورت خواهد بود، اولاً از نظر من حرکتی که توسط هیأتهای اجرایی شروع شد، تأثیر منفی بر روی انتخابات گذاشته است، وقتی مثلاً در مرکز استان فارس سه نفر از نمایندگان فعلی رد صلاحیت میشوند و در کل استان پس از اظهار نظر هیأتهای نظارت از هجده نماینده فقط پنج نماینده در رقابتهای آتی مجلس شرکت میکنند، این امر بر هواداران، دوستداران و کسانی که به اینان علاقهمند بودند، اثر میگذارد.
مرحله بعد نحوه برخورد شورای نگهبان و هیأتهای نظارت است. اگر این دو مرحله را نرمال و طبیعی پیش برویم، مردم هم علی رغم همه دلخوریهایی که از دولت، مجلس و نحوه زندگی و مشکلات معیشتی خود دارند، پای صندوق رأی میآیند و مجلسی شکل میگیرد که تا حدی ترکیبی از جناحها خواهد بود. اما اگر این دو مرحله یعنی هیاتهای اجرایی و هیاتهای نظارت به درستی عمل نکنند و تعداد زیادی را رد صلاحیت کنند، نتیجتاً ممکن است که حضور مردم پای صندوقهای رأی کمرنگ شود. در آن صورت انتخابات ویژگیهای قانون اساسی خود را از دست خواهد داد. ما امیدواریم که شورای نگهبان و هیاتهای نظارت خطاهای احتمالی هیاتهای اجرایی را جبران کند.
دشمن تا دروازههای کشور آمده و کینه توزی میکند و خواهان حذف ملت است لذا ضروری است هیاتهای اجرایی و نظارت مردم را دلخور نکنند تا در انتخابات آینده شور و هیجان را شاهد باشیم همانطور که در تشییع و بدرقه باشکوه سردار شهید قاسم سلیمانی دیدیم که مردم همه دلخوریها را کنار گذاشتند و به صحنه آمدند. باید تلاشی کنیم که در دوم اسفندماه یک صحنه نمایش قانونمند ملی به نام انتخابات داشته باشیم تا همه بیایند، هیچ کسی احساس نکند که در این انتخابات نقشی ندارد. این امر وابسته است به تدبیر مدیرانی که انتخابات در اختیار آنان است. اگر آنچه در قانون اساسی است، صورت بگیرد و شورای نگهبان با نگاه مثبت به جناحهای مختلف نگاه کند و کسی را به عنوان اصلاح طلب از صحنه خارج نکند و عناوین کلی سیاسی در تصمیم گیریهای هیاتهای اجرایی و نظارت دخالت نکند، انتخابات پر شور خواهد شد و ما هم میتوانیم به دنیا نشان دهیم که دموکراسی موجود در ایران، یک دموکراسی ریشه دار است و هم میتوانیم همه ملت را پای صندوقهای رأی بیاوریم و حماسه دیگری از حضور مردم را شاهد باشیم، که در این صورت پایههای نظام محکمتر و قدرتمند میشود و مشخص میگردد که مردم با این نظام هستند و دشمنان بیرونی فکر نکنند که اگر مردم مشکل معیشتی دارند از اصل نظام و انقلاب فاصله میگیرند.
معتقدم هیاتهای نظارت باید با این نگاه به مسایل بنگرند و مراجع چهارگانه را در نظر بگیرند و از مراجع چهارگانه هم بخواهند که اطلاعات دقیق به آنان دهند و به شنیدهها و گفتهها اکتفا نکنند. هیات اجرایی بیان میکردند که پرونده برخی از افراد حتی یک برگه توضیحات و اطلاعات هم نداشته که براساس آن صلاحیت داوطلب مورد ارزیابی قرار گیرد، و از طرفی در برخی پروندهها از اظهارات، سخنرانی ها، مصاحبهها و بحثها دویست صفحه مطلب آورده بودند! این نوع عملکرد و رفتار نتایجی میدهد که به صلاح ملت نیست.
* برخی ضمن انتقاد از عملکرد دولت فعلی و مجلس دهم بیان میکنند که به دلیل موفق نبودن دولت و مجلسی که اصلاح طلب بود، شانس اصلاح طلبان در پیروزی انتخابات یازدهمین دوره مجلس بسیار کم است، با این نظر موافقید؟ چه میزان اصلاح طلبان در انتخابات مجلس آینده شانس پیروزی دارند؟
اصلاً با این نظر موافق نیستم. انتخابات عرصه رقابت است و دو رقیب (اصولگرایان و اصلاح طلبان) دارد. فراموش نکنیم که اصلاح طلبان یک دوره زیبایی دارند به نام دوره اصلاحات، تمام شاخصهای توسعه در دوره اصلاحات بالاست. این دوره پیشینه اصلاح طلبان است. اصلاح طلبان دورهای دارند به نام دوره حمایت از دولت اعتدال و توسعه آقای حسن روحانی؛ آقای روحانی در برنامههای خود موفقیتها و شکستهایی داشته است. حتماً هم اصلاح طلبان به دلیل حمایتشان از آقای روحانی در آن شکستها سهیم هستند، ولی جامعه میداند که دولت آقای روحانی، دولت اصلاح طلبان نبوده بلکه دولت مورد حمایت اصلاح طلبان بوده است بنابراین این بخش قصه با آن دورهای که اصولگرایان با تمام ظرفیتهای خود پشت سر احمدی نژاد ایستادند، بسیار متفاوت است.
در آن زمان قوه قضائیه و مجلس در اختیار احمدی نژاد بود؛ برخی از نمایندگان مجلس کت احمدی نژاد را به عنوان تبرک میبوسیدند! میلیاردها دلار سرمایه در اختیار احمدی نژاد بود، هنوز هم به یاد داریم که در آن زمان نرخ نفت تا ۱۴۰ دلار افزایش یافت و دولت درآمدهای افسانهای داشت و اصولگرایان با تمام وجود از دولت احمدی نژاد حمایت میکردند.
هنوز هم به یاد داریم که شخصی میگفت: دولت احمدی نژاد، دولت امام زمان (ع) است! و دیگری میگفت: در عالم خواب امام زمان (عج) با بیان مشخصاتی از این دولت حمایت کرده اند!
واقعاً امروز اصولگرایان چه حرفی برای گفتن دارند؟! بخش عمده اتفاقات منفی که در حال حاضر گرفتار آن هستیم و دولت روحانی هم گرفتار آن است، ریشه در دولت احمدی نژاد دارد. زمانی که همه میگفتند، اجازه ندهید پرونده ایران به شورای امنیت رود، احمدی نژاد بود که میگفت که این قطعنامه کاغذ پارهای بیش نیست. در زمان دولت احمدی نژاد درآمدهای کلانی داشتیم و میتوانستیم در اقتصادی کشور سرمایه گذاری کنیم، اما متأسفانه امثال بابک زنجانی ظهور کرد و هنوز هم مشخص نیست، پولها و سرمایهها را چه کرده اند.
معتقدم اصولگرایان در این رقابت حرفی برای گفتن ندارند. به فرض دولت آقای روحانی ضعیف بوده است، از دولت احمدی نژاد که ضعیفتر نبوده است. روزی تمام ارکان کشور از احمدی نژاد اصولگرا حمایت کرد و کشور با منهای چهار درصد رشد تحویل حسن روحانی داده شد، با آن همه بدهی و فضاحتهایی که امثال بابک زنجانی داشتند، اصولگرایان چه صحبتی برای مردم دارند؟! میخواهند بگویند که مردم دوباره اختیار را به ما بدهید تا دولتی شبیه دولت احمدی نژاد به وجود آوریم؟! مطمئنم که مردم متوجه هستند که بخش عمده بدبختیها از زمان دولت احمدی نژاد است.
باز هم تأکید میکنم که احمدی نژاد نماد جریان اصولگرایی است در حالی که آقای روحانی نماد اصلاح طلبی نیست. اصلاح طلبان هویت مستقلی دارند، ولی از آقای روحانی حمایت کردند و پای این حمایت و دولت ایستاده اند و اکنون هم میایستند. اما باید به این نکته هم اشاره کنم که اگر آقای روحانی در مواردی با اصلاح طلبان همراه میشد و نصحیت اصلاح طلبان را گوش میکرد شاید بخشی از این مشکلات کم میشد.
به هر ترتیب این نکته که به دلیل عملکرد دولت آقای روحانی شانس اصلاح طلبان در یازدهمین دوره انتخابات مجلس کاهش یافته را میپذیرم، اما اینکه اصلاح طلبان در انتخابات مجلس در قیاس با اصولگرایان زمینه کمتری دارند را قبول ندارم و همچنان معتقدم که اصولگرایان در افکار عمومی بعد از اصلاح طلبان هستند.
شاید اصلاح طلبان در این دوره انتخابات مجلس با یک مشکلی مواجه شوند و آن اینکه اگر شرایط به سمتی برود که مردم برای حضور پای صندوقهای رأی بی اعتنا و بی تفاوت باشند در آن صورت وقتی مردم حضوری نداشته باشند ممکن است که اصلاح طلبان به مجلس راه پیدا نکنند.
به طور کلی تأکید دارم که اصولگرایان و اصلاح طلبان دغدغه حضور مردم پای صندوق رأی را دارند. اصلاح طلبان این دغدغه را دارند که نکند مردم نیایند و دغدغه برخی از اصولگرایان این است که نکند مردم بیایند و کار از دستمان خارج شود و نتوانیم اوضاع را کنترل کنیم بنابراین تحلیل من این است که اگر شرایط برای حضور پرشور مردم فراهم شود، پیروز میدان قطعاً اصلاح طلبان هستند، ولی اگر شرایط به سمتی رود که مردم پای صندوق نیایند ممکن است که حضور اصلاح طلبان در مجلس آینده کمرنگ باشد.
* اصلاح طلبان برای حضور در مجلس یازدهم چه برنامهای دارند، آیا مانند دوره قبل لیستی از افراد تحت حمایت تهیه خواهند کرد؟
آنچه از مجموع نظرات چهرههای اصلاح طلب دریافت کردم این است که اصلاح طلبان در انتخابات حتماً شرکت میکنند، حتماً در استانهایی که کاندیدا داریم، لیست میدهیم و از کاندیداهای خود حمایت میکنیم و در استانهایی هم که کاندیدا نداریم، نمیگوییم که اصلاح طلبان پشت سر اصولگرایی بایستند که متعادلتر است. اصلاح طلبان ممکن است که با انگیزههای قومی و محلی به کسی رأی دهند و به کسی رأی ندهند، ولی این مساله در شعاع فعالیت سیاسی اصلاح طلبان نیست.
* با توجه به جلساتی که برگزار میشود، اصلاح طلبان افراد مشخصی را به عنوان سر لیست انتخاب کردند؟
بعد از اینکه لیست بسته شد، خود به خود مشخص میشود که چه کسانی سرلیست هستند، چون سرلیست باید کسی باشد که در نظر مردم شناخته شده و مواضع روشنی داشته باشد تا مردم بدانند که اگر به این لیست رأی دهند این طرز تفکر حاکم میشود و این فرد نماد آن طرز تفکر است بنابراین باید صبر کرد و دید که چه کسانی در لیست جای میگیرند و بعد از آن خود به خود سرلیست مشخص میشود؛ تا این لحظه که هیچ کسی سرلیست نیست.
* چهرههای چندان شاخصی از اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس یازدهم ثبت نام نکردند؛ پس از پایان ثبت نام ها، برخی بیان کردند که اصلاح طلبان دچار کمبود رجال سیاسی شدند.
تربیت نیرو همیشه در یک فضای آزاد شکل میگیرد. شما یک گیاه هم در باغچه بکارید، با هوای آزاد و آب و مواد غذایی مشخص، افزایش رشد خواهد داشت، اما اگر گیاه را در گلدان کوچک قرار دهید و در پستوی آپارتمان بگذارید، رشد آن کم میشود. حال اگر شرایط برابر و به گونهای باشد که هم اصلاح طلب و هم اصولگرا بتوانند دیدگاههای خود را مطرح کنند و جلسات خود را بگذارند و کادر سازی کنند و نیروهای خود را پرورش دهند به نظرم اصلاح طلبان حرف بیشتری برای گفتن دارند و نیروهای توانمندتری هم دارند.
اصلاح طلبان دور گذشته کاندیدایی در تهران معرفی نکرده بودند، شورای نگهبان که نظر دارد، فراخوان دادیم که هر کسی میخواهد در لیست اصلاح طلبان باشد خود را معرفی کند، ۱۷۰ نفر آمدند و از بین آنان ۳۰ نفر انتخاب شدند که به نظر من به عنوان یک ناظر بیرونی، این ۳۰ نماینده به خصوص زنان، در مجموع بد عمل نکردند گرچه در مواردی مشکلاتی داشتند.
من همیشه تأکید کردم که زنان عضو لیست امید در مجلس دهم کارکرد جدیتر داشتند، برخی از آقایان هم افراد فعالی بودند که البته افرادی هم بودند که خیلی پا به پای جریان اصلاح طلبی حرکت نکردند؛ بنابراین اگر گفته میشود که اصلاح طلبان با قحط الرجال رو به رو هستند به نظرم بخشی به فضای اجتماعی باز میگردد. به عنوان مثال فضای اجتماعی به این صورت شده که آقای حسن عباسی در سراسر کشور علیه افراد مختلف صحبت میکند و کسی هم جلوی او را نمیگیرد و امکانات عمومی هم در اختیار اوست. از طرف دیگر یک خبرنگار جملهای اشتباه بنویسد، مواخذه میشود. در این فضا مشخص است که زمینه به میدان آمدن نیروهای با انرژی و با انگیزه کم و محدود میشود، ولی در عین حال معتقدم که اگر روزی فضای مساوی رقابت برای انتخابات مجلس و حتی انتخابات ریاست جمهوری به وجود آید حتماً اصلاح طلبان نیروهای کمکی بسیاری دارند که میتوانند به عرصه بیاورند و در واقع کمبودی در این زمینه ندارند.
* این پرسشم مربوط به مطالبی است که پس از پایان ثبت نامها برای یازدهمین دوره انتخابات مجلس در مورد اصلاح طلبان گفته و نوشته شد. روزنامهای بدون تیتر منتشر شد و برخی ضمن انتقاد از افراد اصلاح طلبی که ثبت نام کردند، زمزمه کردند که اصلاح طلبان خسته و نا امید هستند. این مطالب را برچسب میدانید یا هم نظر با این منتقدین هستید؟
نمیخواهم بگویم که این انتقادات برچسب است، اتفاقاً اینکه برخی از چهرههای اصلاح طلب به میدان نیامدند، درست است، ما هم از آنها خواهش کردیم که به صحنه بیایند، اما نپذیرفتند. من به گرگان رفتم و دوستان ما میگفتند که چند نیروی تاپ در این استان داشتیم که هر چه از آنان خواهش کردیم، انگیزه نداشتند که در انتخابات حضور پیدا کنند، این مساله به فضای ما قبل آن برمی گردد، اصل این قصه که برخی از اصلاح طلبان نیامدند و انگیزه پیدا نکردند، حرف درستی است، اما اصلاح طلبی خسته نیست.
به نظر من اصلاح طلبی خواست اکثریت جامعه ماست. به عبارت دیگر اکثریت جامعه ما خواستار اصلاح و تغییر هستند. در سیستم اداری کشور روشها و نحوه برخوردهای اشتباهی وجود دارد که مردم میخواهند این روشها اصلاح شود لذا بیش از ۶۰ درصد جامعه اصلاح طلب هستند.
جریان اصلاح طلبی هم منادی حرفی هستند که عامه مردم میزنند. عدهای به صحنه انتخابات نیامدند و نام آن را خستگی نمیگذارم، شاید برخی انگیزه شان این بود که نیروهای جوان پای کار بیایند مثلاً برخی از چهرههای بسیار خوب در شهرستانها و استانها داشتیم که نیامدند، من با برخی صحبت کردم و گفتند که چرا چهرههای تکراری در مجلس حضور یابند. به عنوان مثال آقای امیری، نماینده فعلی زرند برای مجلس یازدهم ثبت نام نکرد، همه دوستان ما از ایشان خواستند که کاندیدا شود، اما زیر بار نرفت، حتی هفته ثبت نام تلفن همراه خود را قطع کرد و بعد از ثبت نام دوستان با او صحبت کرده بودند، گفته بود: «من ۵ دوره متوالی نماینده بودم، بگذارید یک نیروی جوان دیگری بیاید و کادرسازی کنیم، من هم در کنار دوستان هستم و اقدامات دیگری انجام میدهم.»
* آقای لاریجانی که چندین دوره رییس مجلس بود، کاندیدای انتخابات مجلس نشد و این بحث داغ وجود دارد که در مجلس یازدهم چه کسی رییس مجلس خواهد بود. شما چه پیش بینی دارید و احتمال میدهید چه کسی و از چه حزب سیاسی رییس مجلس آینده شود؟
اینکه چه شخصی رییس مجلس یازدهم میشود به ترکیب مجلس مربوط میشود. هنوز مشخص نیست که آقای قالیباف تا پایان در انتخابات مجلس میماند یا نمیماند، شاید انصراف داد.
اولاً مشخص نیست که مردم به چه کسانی به عنوان نمایندگان خود در مجلس رأی دهند؛ این مردم همیشه غافلگیر میکنند به عنوان مثال در سال ۷۵ وقتی رقابت انتخابات ریاست جمهوری بین آقایان خاتمی و ناطق نوری بود، همه ارکان تصمیم گیری کشور میگفتند که آقای ناطق نوری رییس جمهور آینده است، ولی مردم برخلاف موج همگانی که وجود داشت، آقای خاتمی را انتخاب کردند. در سالهای بعد هم اتفاقات این چنینی رخ داد.
در فضای فعلی عدهای گمان میکنند که اکثریت مجلس را خواهند داشت و به جان هم افتادند که چه شخصی رییس مجلس آینده شود این در حالی است که ممکن است این حزب سیاسی اکثریت کرسی را از دست بدهد و در مجلس آینده فراکسیونهایی نزدیک به هم تشکیل شود؛ در این صورت در مجلس تصمیم گیری میشود که چه شخصی رییس مجلس شود.
در حال حاضر برخی تبلیغات میکنند که، چون فلان شخص کاندیدای انتخابات مجلس است، حتماً رأی مردم را کسب میکند و رییس مجلس خواهد شد! در صورتی که باید پرسید، چه تضمینی وجود دارد که مردم تهران به فلان شخص رأی دهند و او را به عنوان نماینده خود انتخابات کنند؟!
* حزب مقابل اصلاح طلبان، معتقدند که اختلافات درون گروهی اصلاح طلبان سبب میشود که این جریان سیاسی در انتخابات پیش رو به پیروزی نرسند. اول اینکه پاسخ شما به این گروه چیست؟ و دوم اینکه برای رفع این اختلافات احتمالی و عدم تأثیر منفی آن در نتیجه انتخابات، چه برنامههایی دارید؟
اتفاقاً این اصولگرایان هستند که اختلافات داخلی دارند. اصولگرایان نحلههای مختلفی از جمله اصولگرای احمدی نژاد، اصولگرای قالیباف، اصولگرای آقا تهرانی، اصولگرای باهنر و… هستند. در رقابت درون گروهی این حزب سیاسی غوغایی است و اختلافات بسیار؛ اما این مساله در میان اصلاح طلبان بسیار کمتر است، چون هرکدام از آنان فکر میکنند که رأی دارند و بر سر اینکه چه کسی رییس شود، دعوا دارند، اما اصلاح طلبان از ابتدای انقلاب تاکنون با نظام پارلمانی در صحنه آمدند و هیچ وقت متکی به قدرتهای خارج از اراده مردم نبودند. اصلاح طلبان در رقابت وارد میشوند و از فضایی که وجود دارد، استفاده میکنند و با مردم همراه میشوند؛ گاهی مردم همراهشان نمیشوند و شکست میخوردند، و پس از اینکه اشکالات خود را پیدا و اصلاح کردند، دوباره وارد صحنه میشوند. در مجلس چهارم ۴۴ نفر از نمایندگان اصلاح طلب (خط امام) رد صلاحیت شدند، برای اولین بار نظارت استصوابی در آن دوره اعمال شد و به گونهای بود که مجمع روحانیون و جریانات اصلاح طلب میخواستند در مرحله دوم شرکت نکنند که به خاطر حفظ نظام گفتند که ما از انتخابات خارج نمیشویم و در مجلس پنجم اصلاً شرکت نکردند. کارگزاران و برخی از احزاب اصلاح طلب آمدند و اقلیت محکمی در مجلس به وجود آمد، در انتخابات مجلس ششم اکثریت مردم به اصلاح طلبان رأی دادند. در انتخابات اخیر و انتخابات مجلس و شوراها هم فاصله نفر اول انتخابات با نفر آخر که آقای چمران است، بسیار بود؛ بنابراین تلقی من این است که در این بحث که میگویند اصلاح طلبان احساس خستگی میکنند و با خود درگیری داخلی دارند، برخلاف واقع است. اصلاح طلبان مسایل را نقد و بررسی میکنند و دیالوگ و تعارض دیدگاهی دارند، ولی در تصمیم گیری یکی میشوند برخلاف جریان اصولگرا که دیدگاههای مختلف با هم به تفاهم نمیرسند. یعنی اگر فردا روزی در تهران یک لیست از اصلاح طلبان دیدید، هیچ تردید نکنید که اصلاح طلبان روی همان لیست میایستند، اما اصولگرایان اینگونه عمل نمیکنند.
* برخی مطرح میکنند که مجلس دیگر در راس امور نیست. دیدگاه شما در این خصوص چیست؟ چه عواملی موجب تنزل منزلت مجلس شده یا میشود؟ چگونه میتوان مجلس را به منزلت واقعی خود رساند؟
اگر مجلس در شکل گیری آزادی عمل نداشته باشند، انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان آزادی عمل نداشته باشند، به اصطلاح یک جای کار میلنگد. مجلس نماد «مردم سالاری» است. اگر همه مردم ایران احساس نکنند که میتوانند با انتخاب و رأی خود در این مجلس اثرگذار باشند، انگیزهای برای حضور پای صندوقهای رأی ندارند.
نکته دیگر اینکه بعد از شکل گیری مجلس، اگر این قوه در تصمیمات کلان حضور نداشته باشد، اعتبار خود در میان مردم را از دست میدهد.
معتقدم که در حال حاضر در کنار مجلس، مراجع مختلف قانونگذاری وجود دارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی حتی در آیین نامهها هم دخالت میکند و گفته میشود آنچه شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرد، مجلس حق ندارد تغییر دهد! یا سران سه قوه، تصمیمی میگیرند که مجلس چندان موافق آن نیست.
من مخالف تصمیمات اجرایی نیستم، اینکه سران سه قوه در موضوعی تصمیمی میگیرند، اصلاً اشکالی ندارد، ولی اینکه قانونی مصوب کنند که مجلس مخالف آن هست، اصلاً صحیح نیست.
نمونه دیگر اینکه در گذشته مجلس قانون مینوشت و شورای نگهبان بیان میکرد که این قانون معارض با قانون اساسی و شرع هست یا نیست، اکنون نظارت بر سیاستهای کلی جمهوری اسلامی در مجمع تشخیص به وجود آمده که عیناً یک شورای نگهبان دیگری میباشد و این دیدگاه وجود دارد که با این شیوه قانونگذاری را مختل کرده است.
اگر این اختلالات به وجود آمده تغییر نکند و روی پاشنه خود باز نگردد و ریل قانونگذاری همانطور که بوده، گذاشته نشود مشخص است که مجلس با مشکل رو به رو میشود و عملاً خاصیت خود را از دست میدهد، اما من معتقدم که میتوان مجلسی در طراز قانون اساسی را دنبال کرد و به اجماعی رساند. ما مجلسی میخواهیم در طراز قانون اساسی، همه مردم باید این اصل را بخواهند و همه هدف اصلاح طلبان این است که در دوره آینده مجلسی در طراز قانون اساسی شکل بگیرد.
* ارزیابی از عملکرد مجلس دهم داشته باشید، برخی مطرح میکنند که مجلس دهم ضعیفترین مجلس پس از انقلاب بوده است، مجلس دهم مجلسی قوی و موفق بود یا نقدهای جدی به آن وارد است؟
نمیتوانم بگویم که مجلس دهم در تاریخ ایران ضعیفترین مجلس بعد از انقلاب بوده است، اما میتوانم این نکته را بیان کنم که مجلس دهم در طراز قانون اساسی ما نبود. مردم نمایندگان مجلس را آزادانه انتخاب کنند، چون تشخیص مردم مناسب و درست است. من همیشه گفتم که ممکن است مردم در ۵ مورد خطا کنند، اما ضریب خطاهای عامه مردم به مراتب کمتر از خواص است. به عبارت دیگر من و شما و دو نفر دیگر میخواهیم لیستی ببندیم و به سلایق خود رجوع میکنیم، اما در میان مردم همه سلایق وجود دارد بنابراین وقتی کسی رأی میآورد یعنی برآیند همه سلایق و مورد اعتماد همه سلایق است.
با این حال اشکال کار از زمانی خود نمایی کرد که نظارت استصوابی به این شکل باب شد و باعث گردید قبل از اینکه مردم تصمیم بگیرند، گروه یا افراد دیگری تصمیم گرفتند لذا ترکیب مجلس، ترکیبی در طراز قانون اساسی نیست. بخشی از این نمایندگان نماد حضور اکثریت جامعه نیستند لذا وقتی اکثریت جامعه در مجلس شکل نگیرد، به تبع تصمیمات هم با اکثریت فاصله دارد.
من در مجلس اول از لار کاندیدا شدم، رقبای من از حزب توده، مجاهدین خلق و حزب ملت و جبهه ملی بودند؛ در آن فضا مردم بنده و شهید نصیری را انتخاب کردند، ما هیچ نداشتیم، طلبهای بودم که از قم به لار رفته بودم و شهید نصیری هم معلم تبعیدی بود که در سیرجان زندگی میکرد، مردم، چون در انتخاب آزاد بودند، معلم تبعیدی و یک طلبه تازه از زندان آزاد شده را انتخاب کردند و به تشکیلات حزبی و غیر حزبی طرف مقابل رأی منفی دادند. امروز هم اگر فضا را به آن سمت ببریم قطعاً مجلس میتواند در طراز قانون اساسی باشد.