bato-adv
کد خبر: ۴۲۳۰۸۴

«دکتر جان» در یک جلسه پُرابهت

«دکتر جان» در یک جلسه پُرابهت
جلسه پُرابهتی بود که خاطره شیرینش می‌توانست در ذهن من بماند، اگر و فقط اگر، این پیرمرد کوتاه‌قامت زبان‌دراز، آقای «دکتر جان» در اواسط جلسه در را باز نمی‌کرد و مثل دزد‌ها در صندلی کنار من فرونمی‌رفت! گمان کنم به‌تازگی آقای دکتر جان ما هم با آن سن و سال شدیدا محافظه‌کار شده، چون معمولا در این‌گونه جلسات رؤسای جلسه را که عموما از شاگردان قدیمشان هستند، هدف می‌گیرند و به گوش بی‌دفاع این کمترین اکتفا نمی‌فرمایند.
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۴ - ۰۹ دی ۱۳۹۸
بابک زمانی؛ نورولوژیست در شرق نوشت:  در یک کمیته عالی با حضور استادان برجسته نشسته و در حال بررسی یک موضوع بسیار مهم هستیم؛ در یک سالن بیضی‌شکل عظیم با سه ردیف صندلی‌های نرم و بزرگ که در جلوی همه، مانیتور و میکروفون کار گذاشته شده است. سر را که بلند می‌کنی نمایی زیبا از شهر و برج میلاد می‌بینی که تصادفا تا نیمه در دود فرو رفته است. سخنران با منحنی‌های زیبایی که ترسیم کرده و در مانیتور جلوی همه ما دیده می‌شود، جایگاه برجسته کشورمان را در مقالات بین‌المللی نشان می‌دهد، به‌علاوه دو مانیتور بزرگ هم در دو طرف روی دیوار پاورپوینت مربوطه را نشان می‌دهند.
 
سخنران می‌گوید رتبه‌بندی مقالات علمی ایرانی در مجلات مختلف دانشگاهی در سطح دنیا رتبه قابل‌توجهی است. جایگاه علمی ما دائما در حال ارتقاست. می‌گوید البته مشکلاتی هم وجود دارد که جایش در این جلسه باشکوه نیست! از تعداد ایمیل‌ها و پیام‌های دعوتی که برای این جلسه دریافت کردم، معلوم بود وقت و انرژی زیادی در تهیه مقدمات آن صرف شده و استادان برجسته و متعددی در رشته‌های مختلف حتی خارج از کار پزشکی دعوت شده‌اند. بنده هم با دقت ثبت‌نام خودم را انجام داده بودم تا بعدا بتوانم از حضور در این جلسه برای ارتقای دانشگاهی‌ام استفاده کنم.
 
جلسه پُرابهتی بود که خاطره شیرینش می‌توانست در ذهن من بماند، اگر و فقط اگر، این پیرمرد کوتاه‌قامت زبان‌دراز، آقای «دکتر جان» در اواسط جلسه در را باز نمی‌کرد و مثل دزد‌ها در صندلی کنار من فرونمی‌رفت! گمان کنم به‌تازگی آقای دکتر جان ما هم با آن سن و سال شدیدا محافظه‌کار شده، چون معمولا در این‌گونه جلسات رؤسای جلسه را که عموما از شاگردان قدیمشان هستند، هدف می‌گیرند و به گوش بی‌دفاع این کمترین اکتفا نمی‌فرمایند.
 
می‌گوید: «دلتون خوشه‌ها تا همین دیروز آمار مقالات کپی ورد زبان‌ها بود، همین‌الان در تمام شهر آگهی برای تولید مقاله از آگهی لوله‌بازکنی بالاتر زده. یک استاد خارجی در هیچ بیمارستانی ندارین، هیچ‌کدام از کسانی که برای فلو میرن بر نمی‌گردن. بیمارستان‌های دانشگاهی برای بیماران جای سوزن‌انداختن ندارند. هیچ‌کس نمیگه کدام تحقیق به درد امروز این مملکت می‌خوره؟
 
هیچ سامان درستی برای ثبت دقیق همه بیماری‌ها وجود نداره. ساختار تحقیقاتی کشور به تحقیقاتی که به نواقص و کمبود‌ها می‌پردازند، توجهی نداره. هنوز ذهنیت مدیریت سلامت نتوانسته به تعریف درست دانش در کار پزشکی دست پیدا کنه و با آنچه خرافه و غیرعلمیه از سنتی گرفته تا حجامتی و سردی و گرمی تسویه‌حساب کنه. حتی یک مقاله جدی -در سطح بین‌المللی- در مورد عقاید رایج و تصورات بومی سلامت در کشور وجود نداره و... معلومه که با این چشم‌های کور، دست‌ها هم امکانات را نامتعادل و ناعادلانه در میان مردم توزیع می‌کنند. فکر می‌کنید این جلسات شما ربطی به اون دود روی شهر و آنچه پریروز رخ داد، نداره؟».
 
دهان آقای دکتر کف کرده، رطوبت و حرارت صحبت‌هایش گوش راستم را خیس و در عین حال داغ کرده است. اندکی مکث می‌کند و ادامه می‌دهد: «اما عجب سالنی. عجب مانیتورهایی. حیف که حرف‌هایی بدون ارتباط با واقعیات زیاد توش می‌زنن. حرف‌های تشریفاتی بدون اشاره به مشکلات مثل موریانه سامان همه چیز را به باد میده. حیف و میل امکاناته. این روز‌ها هم که خیلی زود دیر میشه، وقت تنگه، امیدوارم حداقل این سالن همیشه همین‌طور سالم و به‌دردبخور بمونه».
 
بازهم مثل همیشه صدای به‌هم‌خوردن در‌های سالن پشت سر آقای دکتر جان خوش‌آهنگ‌ترین صدایی بود که آن روز شنیدم. در به‌هم‌کوفتن هم غیرمحافظه‌کارانه‌ترین کاری بود که آن روز آقای دکتر جان به‌طور علنی انجام داد.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv