سمیرا هیجان زیادی داشت. چند وقتی میشد که برای انجام این عمل زیبایی برنامهریزی کرده بود. پولهایش را جمع کرده و کمی هم قرض گرفته بود. عمل سادهای به نظر میرسید. سمیرا با کلی تحقیق، پزشک بینیاش را انتخاب کرده بود. درنهایت روزی که انتظارش را میکشید، فرا رسید، اما هرگز نه خودش و نه خانوادهاش تصور نمیکردند که این عمل ساده به بهای جانش تمام شود. سمیرا به اتاق عمل رفت و نیمهجان از آنجا بیرون آمد. یکسال در کما بود و بعد از آنهم ٦ماه تمام محکوم به زندگی نباتی شد. در نهایت هم جان باخت و پروندهای پر از فراز و نشیب در دادسرا گشوده شد.
سمیرا ٢٩ ساله بود که به اتاق عمل رفت. از طریق اینستاگرام با دکترش آشنا شده بود. نمونه کارهای او را دنبال کرد. چندماه تحقیق کرد. دوستانش برای عمل زیبایی پیش همین دکتر رفته بودند، تا اینکه پول سمیرا هم جور شد و یک روز صبح برای عمل به بیمارستان رفت، اما زندگیاش جور دیگری ورق خورد. صبح شوم عمل زیبایی بینی، برای سمیرا به جای خوشحالی، کما، زندگی نباتی و مرگ به ارمغان آورد. با خواهرش به آنجا رفته بود. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد، تنها ٢٠دقیقه توانست با خواهرش صحبت کند و بعد از آن دیگر هیچ چیز متوجه نشد: «کلا یکساعت طول کشید تا خواهرم از اتاق عمل و ریکاوری به بخش منتقل شد. لحظهای که او را بعد از عمل دیدم، از حالتهایش بهشدت تعجب کردم. چشمانش داشت از حدقه بیرون میزد. انگار از چیزی ترسیده بود. زیاد نمیتوانست صحبت کند و من فکر میکردم به علت داروی بیهوشی است و هنوز کامل به هوش نیامده است. همان لحظه به من گفتند باید آبمیوه همراه با نی به او بدهم. سمیرا را به همراه تخت کناری که او هم همسایهمان بود، سپردم و پایین رفتم. میخواستم برایش آبمیوه بخرم، اما وقتی برگشتم، دیدم همراه همسایهمان دارد گریه میکند. خواهرم کبود شده بود و چندنفر بالای سرش بودند. خیلی ترسیدم و شوکه شدم.»
سمیرا دیگر نفس نمیکشید. عملیات احیا آغاز شد. دخترجوان دچار ایست قلبی و تنفسی شده بود. تلاش پزشکان نتیجه داد، نفس سمیرا برگشت، اما درحالت کما ماند. دخترجوان دیگر نتوانست حرف بزند، خواهرش تنها ٢٠دقیقه صدای او را شنید و دیگر همه چیز تمام شد. سمیرا به هوش نیامد و خانوادهاش از دکتر و بیمارستان شکایت کردند: «سمیرا چهارمیلیون تومان برای عمل جراحی پرداخت کرده بود. مدتها بود میخواست این عمل را انجام دهد. اصلا بینیاش نیاز به عمل نداشت. هرچه به او گفتیم عمل نکند، گوش نکرد. ما مطمئنیم که خواهرم به علت خونریزی زیاد و واردشدن خون به ریههایش خفه شده و جان باخته است. دکترش باید بعد از عمل او را معاینه میکرد. وقتی از اتاق عمل آمد، حال خوبی نداشت و کاملا مشخص بود که وضعیتش بد است، اما کسی نبود به او رسیدگی کند. بیمارستان حتی یک پرستار هم نداشت که به وضع خواهرم برسد، حداقل به او یک سِرُم میزدند. بیچاره از بس ضعف داشت، هنگام خفهشدن توان هیچ تقلایی نداشت. بیصدا بود، حتی به او یک سِرُم هم نزدند. آنجا فقط یک بهیار بود که خواهرم را به بخش منتقل کرد. ما خودمان از برخی از پرسنل بیمارستان شنیدیم که پرستار بخش ریکاوری به دلیل اینکه فرزندش مریض بود، خواهرم را خیلی زود به بخش منتقل کرد و اصلا حواسش به حال و روز او نبود. اگر کسی آنجا بود که به سمیرا رسیدگی میکرد، شاید او الان زنده بود. در این یکسالونیم ما عذاب زیادی کشیدیم. سمیرا یکسال در کما و ٦ماه زندگی نباتی داشت، اما درنهایت روز ٢٦ آبانماه فوت کرد. با این حال کسی نیست جواب ما را بدهد.»
شکایت خانواده سمیرا هنوز به جایی نرسیده است. سازمان نظامپزشکی پس از بررسیهای لازم و برگزاری کمیسیون پزشکی درنهایت بیمارستان را ١٥ درصد مقصر شناخت، آنهم به علت اینکه در بیمارستان هیچ پرستاری نبود تا به وضع دختر جوان رسیدگی کند.
با این حال، خانواده سمیرا هنوز پیگیر شکایتشان هستند و تنها خواستهشان مجازات عامل مرگ این دختر است: «خواهرم سالم بود و هیچ بیماری نداشت. پیش از عمل، تمام آزمایشهای لازم را انجام داده بود و مشخص شد که هیچ بیماری خاصی ندارد. مگر میشود به راحتی با جان کسی بازی کرد و مجازات نشد. از نظر ما هم دکتر مقصر است و هم بیمارستان. هنوز پرونده در دادسرای ناحیه ١٩ باز است و من بهشدت پیگیر ماجرا هستم. آن پزشک باید پاسخگو باشد، چرا به وضع بیمارش بعد از عمل رسیدگی نکرد. سریع عمل را انجام داد و رفت، حتی یکبار هم به خواهرم سر نزد. خانواده من وضع مالی خوبی ندارد. پدرم آلزایمر دارد و مادرم هم سکته قلبی کرده است. خواهرم خودش کار میکرد و حقوقش را جمع کرده بود تا این عمل را انجام دهد، ولی با جان او بازی کردند و حالا هم کسی مقصر نیست.»
ملت گاو و گوسفند نیستن که پی زیبایی و بهتر شدن برن و یه تیکه گوشت رو تخت غسالخونه یا بیمارستان برگردن....