دکتر غفار پوربختیار*؛ اول آبان ۱۳۹۸ یکصد و دو سال از مرگ شخصیتی برجسته و اثرگذار در تاریخ معاصر ایران میگذرد. او کسی غیر از علی قلی خان سردار اسعد بختیاری نبود. او در چنین روزی در سه شنبه اول آبان ۱۲۹۶ برابر با ۷ محرم ۱۳۳۶ و ۲۳ اکتبر ۱۹۱۷ همزمان با کشاش سهمگین جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط دول متخاصم درگذشت.
سردار اسعد در سال ۱۲۷۴ ه. ق/۱۲۳۶ ه. ش. در میان سیاه چادرهای گرمسیری ایل بختیاری به دنیا آمد. پدرش حسین قلی خان ایلخانی کل بختیاری و مادرش بی بی مهری جان نام داشت. علی قلی خان طی دوران کودکی و نوجوانی برخلاف خیلی از خان زادگان هم روزگارخود به سواد آموزی علاقه مفرطی داشته و به کسب تعلیم و تربیت پرداخت.
در سال ۱۲۹۲ ه. ق. به منصب سرهنگی رسید و در سوار پارکابی بختیاری در دربار ناصرالدین شاه مامور کشیکخانه سلطنتی شد. در ۱۲۹۵ ه. ق. به زیارت خانه خدا رفت و از آن پس به حاجی علی قلی خان مشهور گردید.
در ۱۲۹۸ ه. ق. به درجه سرتیپی رسید. یک سال بعد بود که در ۲۷ رجب ۱۲۹۹ پدرش حسینقلی خان ایلخانی به دستور ناصرالدین شاه و به دست پسرش شاهزاده ظل السلطان در اصفهان به قتل رسید و علی قلی خان به همراه دیگر برادرش اسفندیارخان دستگیر و به زندان افکنده شد. مدت یکسال را در سیاهچال مخوف ظل السلطان در بدترین شرایط گذراند. مرگ پدر و به زندان افکنده شدن خود و برادرش که بسیار غیر منتظره، ناگهانی و دردناک بود عمق فجایع ظلم و استبداد قاجار را بیش از پیش برای او نمایان ساخت. پس از اینکه یک سال را در شرایط بد و مخوف زندان گذراند عاقبت با وساطت و کمک میرزا علی اصغر امین السلطان صدر اعظم ناصرالدین شاه آزاد گردید و به پایتخت رفت. چون هیچ راه دیگری نداشت در آنجا با کمک امین السلطان به فرماندهی یک فوج از سپاهیان دولت منصوب گردید و در ۱۳۱۱ ه. ق. نشان و درجه امیر تومانی را ازدولت دریافت نمود. با قتل ناصرالدین شاه در ۱۳۱۳ ه. ق. علی قلی خان با پنجاه سوار پارکابی بختیاری ماموریت حفاظت از دربار و مراقبت از جان امینالسلطان را بر عهده گرقت.
در ۱۳۱۸ ه. ق. اوکه از مدتها پیش علاقمند به سفر به اروپا و آشنایی با تحولات و ترقیات مغرب زمین بود، نخستین سفر اروپایی خود را آغاز نمود. نزدیک به دو سال را در شهرها و پایتختهای مهم اروپا همچون پاریس و لندن گذراند. این اقامت تقریبا طولانی در فرنگستان وی را با تحولات غرب و پیشرفتهای اروپائیان آشنا نمود و باعث گردید تا افق ذهن و اندیشه اش متحول گردیده و شیفته ترقیات اروپا گردد.
در ۱۳۲۳ ه. ق. با مرگ برادر بزرگترش اسفندیارخان، لقب سردار اسعد به وی داده شد و از این پس به علی قلی خان سردار اسعد مشهور گردید. به هنگام به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط محمدعلی شاه قاجار و آغاز استبداد صغیردر ۱۳۲۶ ه. ق. سردار اسعد در اروپا اقامت داشت. او که از سال ۱۳۲۴ ه. ق. برای معالجه چشمان بیمار خود از یک سو واز سوی دیگر سیاحت در اروپا و آشنا شدن بیشتر با آن دیاربرای دومین بار راهی فرنگ گردیده بود، در پاریس رحل اقامت افکنده بود. مشروطه خواهان نیز گریزان از چنگ محمدعلی شاه به فرانسه روی آوردند و در کافه دولاپه پاریس محل پاتوق ایرانیان، دیدار و مذاکراتی با سردار اسعد به عمل آوردند. در همین دیدارها قرار و مدار بازگشت به ایران ومبارزه با استبداد گذاشته شد.
سرداراسعد که خود از شیفتگان آزادیخواهی و قانونگرایی بود از پاریس طی نامهها وتلگرافهایی برای برادرانش ودیگر خانهای ایل بختیاری از آنان خواست تا به حمایت از مشروطیت و مبارزه با استبداد برخیزند و خود نیز بلادرنگ عازم ایران شد. با رسیدن به چهارمحال و بختیاری به بسیج نیرو پرداخت و پس از گردآوری سواران بختیاری عازم اصفهان شد که قبلا تحت تشویق و راهنمایی او به دست بختیاریها فتح گردیده بود. سردار اسعد در اصفهان فرماندهی سواران بختیاری و اصفهانی را در حمله به پایتخت بر عهده گرفت و با حدود هشتصد تا هزار نیروی مسلح به سوی تهران حرکت کرد. سرانجام در روز جمعه ۲۵ تیر ۱۲۸۸/۲۷ جمادی الثانی ۱۳۲۷ پایتخت توسط قوای بختیاری و گیلانی به تصرف درآمد و با پناه بردن محمدعلی شاه به سفارت روسیه تزاری، آزادی و مشروطیت بر استبداد و ارتجاع پیروز گردید.
سردار اسعد پس از فتح تهران علی رغم میل باطنی اش و به اصرار سپهدار تنکابنی به وزارت داخله منصوب گردید و کوششهای در برقراری نظم و امنیت از دست رفته کشور به عمل آورد. حدود یکسال بعد به وزارت جنگ منصوب گردید و اصلاحاتی در قشون وزارت جنگ انجام داد. اما مدتی بعد برای همیشه با مناصب دولتی خداحافظی نمود و نماینده افتخاری مجلس شورای ملی گردید. در واقع او از اول هم از القاب و مناصب بیزار بود وعلاقهای به مناصب دولتی و حکومتی نداشت. پس از فتح تهران بارها به وی اصرار کردند که لقب جدیدی را بپذیرد، اما امتناع ورزید. سردار اسعد از صمیم قلب طرفدار برقراری آزادی، مشروطیت و قانون گرایی در کشور بود. او که آزادی، قانون گرایی و پیشرفت و توسعه را درممالک آزاد اروپایی دیده و تجربه کرده بود اشتیاق زیادی داشت تا وطنش از این نعمات و برکات بهرهمند گردد.
سردار اسعد به توسعه علوم و فنون علاقه زیادی داشت. او از سالها قبل وارد مجالس و محافل علمی و فرهنگی یا به اصطلاح آن روزگار «مجالس معارف پروری» گردید. سفر و حضر در اروپا بر او آشکار ساخته بود که مقدمه هرگونه تحولی درجامعه ایران، تنها تحول فکری و فرهنگی میباشد و تا دگرگونی علمی و فرهنگی صورت نگیرد، تغییرات بنیادی در هیچ جامعهای و از جمله جامعه ایران حادث نخواهد شد.
این رجل فرهنگ دوست و معارفپرور اگرچه خود علاقه و اشتیاق زیادی به امر تالیف و ترجمه داشت و کتابهای متعددی را تالیف و ترجمه نمود، اما به علت ضعف قوه بینایی به حمایت و تشویق همه جانبه مادی و معنوی نویسندگان و مترجمان پرداخت. او نویسندگان و مترجمان برجسته کشور را به جونقان ملک اربابیاش در چهار محال و بختیاری برد و به تالیف و ترجمه گماشت. بعضی کتابهایی که سردار اسعد و گروه نویسندگان و مترجمانش تالیف و ترجمه کردند عبارت بودند از: تاریخ بختیاری، تاریخ حمیدی، دختر فرعون، عشق پاریس، غادهالانگلیس، هانری سوم، هرمس مصری و...
اما در کنار فعالیتهای علمی و پژوهشی یکی دیگر از دل مشغولیهای سردار اسعد مسائل فرهنگی و آموزشی بود. او در اولین مجلسی که در ۱۳۱۵ ه. ق. برای گسترش و ترویج امر معارف تشکیل شد، حضور داشت. البته ساخت و تاسیس مدارس نوین به سبک اروپایی جهت تعلیم و تربیت کودکان ایرانی مهمترین مسئلهای بود که ذهن سردار اسعد را به خود مشغول ساخته بود.
دولت مشروطیت در ۶ ربیع الثانی ۱۳۲۹ به پاس خدمات صادقانه و زحمات بیدریغ سردار اسعد در سرنگونی استبداد و برقراری مشروطیت و آزادی، طی فرمانی مبلغ ۵۰۰ تومان (سالیانه ۶۰۰۰ تومان) که در آن روزگار مبلغ هنگفتی به حساب میآمد، به عنوان حقوق و مواجب ماهیانه برای وی در نظر گرفت، اما سردار اسعد تصمیم گرفت تا از استفاده از این مبلغ صرف نظر کرده و کل آن را جهت امر ترویج معارف، تاسیس مدارس و تعلیم و تربیت کودکان ایرانی اختصاص دهد. با این مبلغ چند مدرسه در تهران همچون مدرسه فرهنگ ساخته و یا تعمیر گردید، اما چند سال بعد سردار اسعد نظر خود را تغییر داد و علاقمند گردید تا این مبلغ خرج ترویج معارف و تعلیم و تربیت کودکان بختیاری در دهکرد (شهرکرد فعلی) گردد. او حتی سالها پیش از طلوع مشروطیت یگانه کسی بود که در میان خوانین و روسای ایلات دبستانی به سبک جدید در جونقان روستای اربابی خود تاسیس نمود. سردار معلمانی همچون شیخ علی تاری را در تهران استخدام نموده و به جونقان آورد. او بختیاریها را تشویق نمود تا اطفال خود را چهت تحصیل به این دبستان نو بنیاد بفرستند. او پس از پیروزی مشروطیت نیز عدهای از نوجوانان فارغ التحصیل همین مدرسه را برای تکمیل تحصیلات به اروپا روانه کرد.
علی قلی خان سردار اسعد شخصیتی بود که در روش و منش نه تنها با سایر خوانین بختیاری بلکه با اغلب رجال و شخصیتهای هم عصرش در ایران تفاوتهای بسیاری داشت. او مردی با فرهنگ، باسواد و اهل مطالعه، خیرخواه و صلح جو، خبیر و آگاه، آزادیخواه، قانونگرا، نواندیش، اعتدالگرا و میانهرو و بری از هرگونه افراط و تفریط و یا کینهتوزی و انتقامجویی بود. بعنوان نمونه وقتی که به قدرت رسید و ظلالسلطان در چنگ او قرار داشت هیچگونه کینهکشی و انتقامجویی نسبت به او انجام نداد.
سردار اسعد علاقه زیادی به مردمان ایل بختیاری داشت و در پیشرفت و ترقی آنها کوشش زیادی به عمل آورد. جلوگیری از نفاق و اختلاف میان خانهای بختیاری و برقراری صلح و اتحاد میان آنها، برافکندن آداب و رسوم کهنه و خلاف شرع و عرف همچون ارث ندادن بختیاریها به دختران و جلوگیری از تحمیل مخارج گزاف بر دوش خانوادههای صاحب عزا و عروسی از جمله کوششها و اقدامات این رجل برجسته بود که نشان از عقل و دانش و ذهن تحولخواه و نوگرای وی دارد.
این شخصیت اثرگذار بر تاریخ مشروطیت و معاصر ایران که سالها از بیماری چشم رنج میبرد سرانجام در اواخر عمر کاملا نابینا و سپس فلج و خانهنشین گردید. او در تاریخ سوم آبان ۱۲۹۶ در تهران درگذشت. پیکر او پس از برگزاری تجلیل باشکوهی توسط مردم قدرشناس پایتخت به اصفهان منتقل گردید وسپس توسط مردم اصفهان در تکیه میرفندرسکی گورستان تخت فولاد در کنار آرامگاه پدرش حسین قلی خان ایلخانی به خاک سپرده شد. یاد و خاطره اش گرامی باد.
*پژوهشگر تاریخ معاصر ایران