... و یکبار دیگر هفت؛ یکبار دیگر جنجال؛ یکبار دیگر توهین... و یکبار دیگر فراستی. این تنها چیزی است که این روزها درباره هفت میتوان گفت. برنامهای که جنجالش بعد از گذشت دو روز از پخش برنامه در فضای مجازی رخ میدهد تا نشان دهد هفت لطیفی نه تماشاگر چندانی دارد و نه توانی آنچنانی برای موجسازی و جریانسازی...
هفت در سری جدیدش، یعنی در تمام روزهایی که میز اجرا را به محمدحسین لطیفی سپرده، برنامهای خنثی، کُند، خستهکننده، ترسو و کمتماشاگر بوده. برنامهای پر از میهمانانی ناشناس، حتی در بخش نقد که جز خود مسعود فراستی و البته این اواخر جواد طوسی، دیگر میهمانانش در بهترین شرایط ممکن اشخاص درجه دو و سه این وادی هستند، کسانی مانند فهیم و نقیبی و شجری و نظایر اینها که نه سینما را میشناسند، نه رسانه را و نه توان بیان دلخواستههاشان را دارند. چنین میشود که هفت لطیفی، تنها و تنها بهواسطه خود مسعود فراستی دیده میشود. به دلیل گفتهها و مواضعش، زبان و لحنش، یا به گویشی بهتر: فراستی بودنش. اتفاقیکه این هفته هم رخ داد و مسعود فراستی یکبار دیگر خبرساز شد و اینبار به اتهام توهین قومیتی که میدانیم در تلویزیون ما چه مرزهای شکننده و مخدوشی دارد.
اینبار فراستی که داشت درباره «بیهمهچیز» نامیدن یک فیلم و «امالفساد» نامیدهشدنش از سوی کارگردان آن فیلم حرف میزد و درواقع توجیه میکرد که «به هیچ فیلمسازی توهین نمیکنم و اگر به فیلمی میگویم بیهمهچیز منظورم آن فحش مرسوم نیست»؛ ناگهان دوباره ترمز برید و زد به جاده خاکی و فیلم «شبی که ماه کامل شد» را «ضد امنیتی، خائنانه، ضد ملی و ضد انسانی که از یک تروریست ضد ملی دفاع میکند» نامید و البته یکی از اقوام سیستان را نیز «قوم لعنتی»؛ تا جنجالی بزرگ را کلید بزند.
فراستی با گفتههایش خیلی زود واکنشهای سیاستپیشگان و سیاستمدارها را موجب شد. تهیهکننده فیلم در این بین نخستین کسی بود که عذرخواهی کرد: «در برنامه هفت، به بزرگترین طایفه قوم بلوچ و خاندان ریگی توهین شده است که من از جانب خودم عذرخواهی میکنم. قوم بلوچ همیشه از مرزهای ما دفاع کردهاند و قومی شهیدپرور هستند. امیدوارم توهینی که در برنامه هفت مطرح شده، سهوی بوده باشد.»
بعد از محمدحسین قاسمی، اما نوبت علیم یارمحمدی، نماینده زاهدان بود که به استفاده از لفظ «خاندان لعنتی» انتقاد کند: «مردم ما بیش از همه از صداوسیما گلهمند هستند و آگاهی مردم از ناآگاهی فراستی دلیلی برای واکنش نشان ندادن از سمت آنهاست. مسعود فراستی هر نقدی به فیلم دارد، بگوید، اما چرا دویستهزار نفر را به حساب یک نفر میرنجاند؟ چرا صداوسیما در این دوران حساس مملکت، تریبون را به دست افرادی بیملاحظه میدهد که بارها بیتوجه به مخاطب، صحبتهای نادرستی کرده و مردم و هنرمندان را رنجانده است؟»
جنجال فراستی باعث شد یکبار دیگر بحث برنامه هفت در رسانهها مطرح شود؛ برنامهای که به عقیده عزیزالله حاجیمشهدی، منتقد باسابقه «آشفتهترین برنامه سینمایی تلویزیون» است.
این منتقد با اشاره به اینکه «درخشانترین دوره نقد سینما در برنامههای اکبر عالمی و علی معلم بود» نقدهای برنامه هفت را «بیارتباط با نقد فیلم» مینامد؛ یا «یک کلیگویی عامیانه که من فیلم را دوست دارم یا دوست ندارم».
حاجیمشهدی دورههای مختلف برنامه هفت را مقایسه هم میکند: «من به هفت جیرانی از ۲۰ نمره ۱۴ میدهم. به گبرلو ۱۱ و به هفت فعلی زیر ۱۰»!
حاشیههای مسعودخان!
این نخستینباری نیست که مسعود فراستی با گفتههای تندوتیزش علیه یک شخص یا یک فیلم جنجالساز میشود. این منتقد شصتوهشتساله که پیشتر بهعنوان منتقدی روزنامهای کارنامهای مالامال از توهین و درگیری با فیلمسازان مختلف داشت، بهخصوص از زمانیکه برنامه هفت راه افتاد و فراستی هم در ادوار مختلفش بهعنوان منتقد ثابت برنامه جلوی دوربین نشست، حواشی سینمایی مختلفی را بهوجود آورده و نامش در پروندههای جنجالی زیادی بهچشم میخورد.
از موارد حاد کارنامه فراستی در سالهای اخیر میتوان به درگیریهایش با مسعود کیمیایی (در نقد یکی از آثار این سینماگر تاریخساز از اصطلاحی مستهجن استفاده کرد که هیچ نشریهای جرأت بازنشر آن را نداشت، ولی فراستی آن را در یک برنامه زنده بر زبان آورده بود)، کمال تبریزی ( در نقد فیلم دونده زمین این فیلم را بهمثابه دیاثت! عنوان کرد و کمال تبریزی هم به او توصیه کرد پیش روانپزشک رفته و با مصرف چند قرص کوچک تمام مشکلاتش را حل کند!)، محسن چاوشی (فراستی اجرای او از آثار مولانا را با چنان الفاظی تعریف کرد که در باور نمیگنجد)، سعید روستایی (که خواستار برخورد با فیلم ابد و یک روز شده بود)، اکبر عبدی، اصغر نعیمی و البته درگیری اخیرش با کمال تبریزی (ماجرای فیلم بیهمهچیز و امالفساد سینما) اشاره کرد. این منتقد البته درگیر حاشیه بزرگ آرش ظلیپور هم بوده که به عقیده بسیاری از کاربران فضای مجازی «نشان داد بهرغم دست باز مسعودخان برای نقد هر کس و با هر لحنی، ایشان ظرفیت لازم برای نقد شدن را ندارد و خیلی زود از کوره در رفته و برنامه را ترک میکند».
تمام میهمانان هفت
برنامه هفت در دوره اخیرش بهعنوان برنامهای خنثی کمترین تاثیرگذاری را داشته و بهجز موارد مرتبط با مسعود فراستی کمترین موج و جریانی در فضای سینمای ایران بهوجود نمیآورد. خیلیها این حضور کمرنگ و کمتاثیر را مرتبط میدانند با محافظهکاری خود حسین لطیفی که ترجیح میدهد آسه برود و آسه بیاید تا گربه شاخش نزند و البته میهمانانی که تا قبل از آغاز برنامه کسی نامی از آنها نشنیده و در برنامه هم حرفی بر زبان نمیآورند که باعث شود نامشان در یادها بماند و در سریهای بعدی دعوت، جذابیتی برای مخاطب داشته باشند.
بیایید شماری از میهمانان برنامه هفت را در یکی دو ماه اخیر با هم مرور کنیم: دکتر سعید الهی، دکتر مجید اسلامی (با آن منتقد سابقهدار فرق دارد)، دکتر زهرا محمودی، محمدرضا مقدسیان، خسرو نقیبی، محمدتقی فهیم، امیررضا مافی و جواد طوسی. اینها افرادی هستند (غیر از دستاندرکاران فیلمها) که در یکی دو ماه اخیر در برنامه هفت حضور داشتهاند.
در این بین غیر از جواد طوسی و سعید قطبیزاده آیا نام جذابی میبینید؟ نامی که مخاطب را ترغیب کند به تماشای برنامه؟ نامی که در حیطه رسانه و سینما دارای اعتبار باشد که بتوان به آن دلیل پای حرفهایش نشست؟ خیلیها راز بیاثری هفت را در این میدانند. برنامهای که انگار میهمانانش را بدون بررسی انتخاب میکند و جلوی دوربین مینشاند.