محمدجواد لسانی- پژوهشگر در روزنامه شرق نوشت: سهشنبهای که گذشت، اولین شبی بود که هموطنان باایمان، گام در ماه خدا نهادند، با اذان مغرب افطار کردند و به این طریق، به متن یک ضیافت پرنور و برکت وارد شدند. از دیدگاه معرفتی دراینباره نکتهها هست که میتوان بیان کرد، اما موضوع این یادداشت دیدگاهی اجتماعی است که با شناخت هرچه بیشتر جامعه کنونی میتوان درباره آن صحبت کرد.
پرسش این است که با نظر به شرایط حاکم، تا چه اندازه میتوان به استقبال عمومی از ماه رمضان فکر کرد. نسل امروز، در این سالها چه تغییراتی از سر گذرانده است؟ چه کسانی در اجتماع امروز، در کنار مراجع فکری پیشین، مطرح شدهاند؟ اولویتهای زنده آنها هماینک چیست؟ پرسشهایی که معمولا در رسانههای عمومی به عمق آن پرداخته نمیشود، تکمضرابهایی نواخته میشود که اتفاقی به نظر میرسند، اما باز هم به گوش خوشایند هستند.
یکی از آنها در همین سه شنبهشبی که گفته شد، رخ میدهد؛ مسابقهای زنده از شبکه سه سیما در حال پخش است که در استادیوم بزرگی در انگلستان برگزار میشود. «آنفیلد» را مطبوعات لندنی معبد جوانان میخوانند! حساسیت بازی در آن مکان، بسیار بالاست؛ زیرا تیم فوتبال میهمان، بارسلونا، خواب پادشاهی در لیگ قهرمانان اروپا را میبیند و میخواهد کار را برای حریف سرسختش تمام کند. دقایق نخست این مسابقه است، تصویری از یک بازیکن تیم لیورپول دیده میشود که خارج از زمین فوتبال، کنار تماشاگران روی سکوها نشسته است.
گزارشگر ایرانی، او را چنین معرفی میکند؛ محمد صلاح، بازیکن تأثیرگذاری که امشب به سبب مصدومیت، بازی نمیکند. مزدک میرزایی ادامه میدهد این بازیکن مسلمان، چنانکه خودش گفته، میخواهد تمام ماه رمضان را روزه بگیرد و بازیهای پیشرو، نمیتوانند مانعی بر سر راه او باشند. این جمله فرامتنی بسیار بااهمیت است که دقیقا میتواند بر ذهن و دل بینندگان پرشمار تلویزیون مؤثر واقع شود؛ زیرا فرد یادشده، محبوبیت زیادی دارد و برای یک مخاطب، فقط یک یادآوری کافی است تا پیام رسانه تصمیمساز شود و کارهای زیادی بکند.
قطعا اگر پیامی هرچند کوتاه در شرایط مناسبی ادا شود، میتواند تأثیرگذار باشد. کاری که تلویزیون برای آن برنامه مدونی ندارد و بهجای آن با تکرار برنامههای کلیشهای بلندمدت خود فکر میکند که توانسته رسالت خود را به نحو مطلوب به انجام برساند، اما در واقعیت قضیه، همان برنامههای شعاری که بدون نیازسنجی واقعی به تولید رسیدهاند، منجر به نوعی مقاومت و سرخوردگی بین جوانان شده است؛ مسئلهای که در محفلهای غیررسمی از آن به نام «دینگریزی» تعبیر میکنند.
مدتهاست عناصر تدبیر و مخاطبشناسی در این رسانه فراگیر، حضور چشمگیری ندارد. عموما افرادی مجری کار میشوند که رسانهای نیستند بلکه شاید با سفارش آمده باشند. گویا دروازه سازمان به این پاشنه میچرخد تا اشخاص موردنیاز و متخصص رسانه و اجرا، در سایه بایستند یا به شکل ناگواری تخطئه شوند.
حال با توجه به مسئله کمکاری رسانه، میتوان به این تکمضرابها دلخوش کرد، اما بحث این است که نکته تشویقی گزارشگر فوتبال را چند نفر در آن شب واقعا شنیدهاند؟ روزهداری یک بازیکن سرشناس که اصالتا مصری است، اما محبوبیت جهانی دارد، میتواند پیام مهمی برای جامعه مستعد دینی باشد؛ چنانکه یک کارتون پرمحتوا یا بحث روان یک کارشناس شاداب که پیامی از دین دارد میتواند اثرگذار باشند. گزارهای که نباید از آن غفلت کرد، این است که نکتهای هم وجود دارد که به اندازه خود پیام، مهم است؛ شناختن فضای ذهنی مخاطب در کنار سنجش نیازهای عینی او برای یک برنامهساز، چون نان ش. ب. واجب است. این دو مقوله نیاز به بازتعریف دارد.
مثلا با توجه به خاطرات مشترک و روزانه مخاطبان ایرانی میتوان به این پرسش پاسخ داد که با فرض آنکه رسانههای دیداری و شنیداری کارشان را بلد باشند، تا چه اندازه، پیامهای دینی شنیده میشوند؟ اگر یک مخاطب جوان که در انتظار کاری دائمی است و به هر بنگاه کاریابی که دستش میرسد، مراجعه میکند و پاسخی نمیگیرد، یکباره بشنود که عدهای سودجو در همین شهر هستند که به درآمد ماهانهای بالغ بر پنج میلیارد از کار برجسازی یا دلالی فولاد و شبیه آن رسیدهاند و از راه گرانی بیدلیل کالا یا رابطهبازی با عدهای توانستهاند مردم را به شکل خاموش چپاول کنند، آن مخاطب چگونه میتواند پیامی سرشار از معنویت دریافت کند؟ آیا با نظر به شرایط روحی مخاطب، او قادر به شنیدن اینگونه پیامها هست؟ اینجاست که باید کارگزاران جامعه به کمک اصحاب رسانه بشتابند و به وظیفه خطیر خود عمل کنند.
البته نکته امیدوارانهای هم هست که متأسفانه پشت ابرها پنهان مانده و ضرورت بازشناسی آن، بازهم بر عهده علمای رسانه است؛ چنانچه لایههای زیرین جامعه کاویده شود، بهویژه از نهضت مشروطیت به این سو که در صد سال اخیر رخ داده پژوهشی جدی به عمل آید، مشاهده میشود که خاطرات تاریخی از ماههای رمضان، جایگاه رفیعی در میان سایر رویدادهای دینی این مردم دارد.
شاید یکی از دلایل آن، عجینشدن این ماه عزیز با آیینهای فتوت و جوانمردی باشد. رویدادهای اجتماعی شهادت میدهند که دیرینه بودن اینگونه رسوم پهلوانی، ریشه در هویت این ملت دارد. همین حقیقت، سبب میشود تا مناسک و عبادات رمضان در قلب مردم حفظ شود و تقریبا از آسیب نسلها و عصرها در امان بماند.
روزهگرفتن را تنها نمیتوان کاری فردی برای تهذیب نفس و خودسازی قلمداد کرد بلکه تنفس اجتماعی در این ماه خدا مانند خون حیاتبخشی است که در رگهای جامعه به جریان میافتد تا اندیشه همیاری و دستگیری همسایه و همشهری و مستمندان جاهای دور در آن به گردش افتد. رمضان، همچنان ظرفیت فشردهای در خویش دارد که با آزادشدن آن میتوان به اجرای مساوات اجتماعی امیدوار شد و به این ماه باید از نظرگاه جمعی نگریست. برکات رمضان، فقط نباید به یک ماه خلاصه شود بلکه پرتوهای مبارک آن میتواند در طول یک سال بدرخشد و بر سایههای ناهموار جامعه بتابد.