رضا نصری حقوقدان بینالمللی و کارشناس سیاست خارجه معتقد است؛ حال اروپا در وضعیتی قرار گرفته که باید میان سیاست «خوشنودسازی» جناح تندرو در آمریکا به بهای به مخاطره انداختن نظام عدم اشاعه و پایبندی به «اصول» برای تضمین یک ثبات بینالمللی ماناتر و پایدارتر انتخاب کند. به بیان دیگر، ایران اروپا را وادار ساخته میان یک رویکرد موقتی و کوتهبینانه که شاید عمر آن به کوتاهی دوره ترامپ باشد و یک نگاه عاقبت اندیشانه و بلندمدت تصمیم بگیرد. عاقبت برجام بستگی به این دارد که اروپا کدام رویکرد را انتخاب کند.
در ادامه گفت وگوی خبرنگار شفقنا با رضا نصری را میخوانید:
با توجه به اعلام نظر ایران مبنی بر کاهش برخی تعهدات برجام که البته در چارچوب برجام قید شده است، اما برخی کشورهای اروپایی و آمریکا واکنشهای متفاوتی نسبت به آن داشتند. به نظر شما این کاهش اجرای برخی مفاد برجام چه تاثیری در آینده برجام خواهد داشت؟ آیا ایران در آینده از برجام خارج خواهد شد یا خیر؟
دولت ایران اقدامات متقابل خود را در مرحله نخست در چارچوب «برجام» تعریف کرده، این اقدامات را به صورت دقیق و مشخص با استناد به مفاد برجام توجیه کرده و آنها را به نحوی طراحی کرده است که هم «متناسب» با عملکرد طرف مقابل باشد، هم «بازگشتپذیر» باشد و هم در گزارش بعدی آژانس بازتاب منفی نداشته باشد. با این صحنهآرایی ایران میخواهد به طرف مقابل این پیام را بدهد که – در صورت همکاری سایر اعضای توافق هستهای – تمایلی به خروج از برجام ندارد. اما، در عین حال، برای طرف مقابل این را نیز مشخص کرده که اقدامات متقابل آن به صورت مرحلهای و پلکانی، تا خروج کامل از برجام، پیش خواهد رفت.
در این راستا نیز هم اقدامات بعدی خود را به صورت شفاف و علنی تشریح کرده است و هم یک ضرب الاجل دقیق و مشخص برای برآورده شدن خواستههایش تعیین کرده است. در واقع، با این کار به طرف مقابل پیام داده است که در خروج از چارچوب برجام کاملاً جدی است. ضمن اینکه، مقامات ایرانی اشاراتی نیز به اقدامات احتمالی «فرا برجامی» خود در حوزه مبارزه با قاچاق مواد مخدر و مهار موج مهاجرت بسوی اروپا داشتهاند تا این پیام مهم را نیز منتقل کنند که منافع اقتصادی ایران به امنیت اروپا مستقیماً گره خورده است.
حال اروپا در وضعیتی قرار گرفته که باید میان سیاست «خوشنودسازی» جناح تندرو در آمریکا به بهای به مخاطره انداختن نظام عدم اشاعه و پایبندی به «اصول» برای تضمین یک ثبات بینالمللی ماناتر و پایدارتر انتخاب کند. به بیان دیگر، ایران اروپا را وادار ساخته میان یک رویکرد موقتی و کوتهبینانه که شاید عمر آن به کوتاهی دوره ترامپ باشد و یک نگاه عاقبت اندیشانه و بلندمدت تصمیم بگیرد. عاقبت برجام بستگی به این دارد که اروپا کدام رویکرد را انتخاب کند.
برجام با همه مناقشاتی که داشته است تا کنون چه عواید و امتیازاتی برای ایران داشته و در صورت خروج ایران از آن چه تبعات منفی خواهد داشت؟
برجام روند سیر تصاعدی اقدامات خصومتآمیز آمریکا علیه ایران را دستکم سه سال به تاخیر انداخت؛ اجماع جهانی علیه ایران را برهم زد؛ میان آمریکا و اروپا در مواجهه با ایران یک شکاف سیاسی بی سابقه ایجاد کرد؛ امکان و فرصت بهرهبرداری آمریکا از سازوکارهای بینالمللی علیه ایران – مانند سازوکارهای شورای امنیت و آژانس بینالمللی انرژی اتمی – را از این کشور سلب کرد؛ جریان تندرو در واشنگتن را هم در صحنه بینالمللی و هم در صحنه سیاست داخلی آمریکا منزوی کرد؛ نگاه بسیاری از دولتها، جریانهای سیاسی و شرکتهای بزرگ به نظام مالی بینالمللیِ «دلار محور» را تغییر داد و آنها را نسبت به مخاطرات انحصار آمریکا بر تبادلات مالی هشیارتر ساخت؛ نگاه دولتها و جریانهای سیاسی به مقوله «قوانین فراسرزمینی» آمریکا را – که از ۴۰ سال پیپش تا کنون یک معضل امنیتی و اقتصادی جدی برای ایران بوده است – عوض کرد و آنها را به اتخاذ تدابیری برای مواجهه با این پدیده واداشت؛ و افکار عمومی جهان را نیز – که بر اثر سالها تبلیغ منفی بسیار به ایران بدبین شده بود – تا حدود زیادی تعدیل کرد و حتی در کنار ایران قرار داد. بسیاری از این عواید برجام حتی در صورت لغو این توافقنامه نیز ماندگار خواهد بود.
معتقدم خروج ایران از برجام یا مسیر مذاکره را مجدداً باز خواهد کرد؛ یا شرایط سختی حاکم خواهد ساخت که باید تا انتخابات بعدی آمریکا (به امید شکست ترامپ) مدیریت کرد؛ یا ایران و آمریکا را پیش از پایان دوره ترامپ به سمت یک تقابل جدیتر میکشاند.
امکان دارد ایران به تدریج از برخی مفاد برجام خارج شده و در نهایت با احتمال پیروزی ترامپ در دور بعدی از برجام خارج شود؟
نتیجه انتخابات آمریکا یک سال و نیم دیگر مشخص میشود و خروج کامل ایران از برجام چنانچه اتفاق بیفتد در یک بازه زمانی بسیار کوتاهتر رخ خواهد داد.
در حال حاضر به نظر میرسد آمریکا با برگزاری مانورهای نظامی در تلاش برای جنگ روانی است. آیا امکان جنگ روانی به جنگ سخت هم وجود دارد؟ و تحرکات نظامی اخیر آمریکا در منطقه در پاسخ به احتمال بستن تنگه هرمز خواهد بود؟
در اینکه یک جریان در واشنگتن به دنبال جنگ است تردیدی نیست. این جریان ملاحظات چندانی در مورد عواقب جنگ برای منطقه و اروپا ندارد و صرفاً – با یک نگاه ایدئولوژیک و تحت تاثیر لابیهای خاص میخواهد ایران را به یک سرزمین سوخته یا یک دولت درمانده (Failed state) تبدیل کند. در مقابل این جریان، یک قوه مدبره نیز در آمریکا وجود دارد که عواقب جنگ با ایران را خوب میداند و از هماکنون در تلاش است تا با اتخاذ تدابیر سیاسی و قانونی مانع از تحقق این برنامه شود. به عنوان مثال، از هماکنون جریانی در کنگره به حرکت درآمده که میخواهد از طریق قانونگذاری، بازبینی سیاست خارجه در قبال ایران و اِعمال فشارهای متعدد از تندرویهای این جریان ممانعت کند. حال، یک کشمکش جدی میان این دو جریان در واشنگتن برقرار است.
اما نکته مهم اینجاست که قوه مدبره آمریکا صرفاً در مواردی میتواند از وقوع جنگ ممانعت کند که این جنگ در قالب یک برنامه مشخص یا یک سیاست کُلی مانند مورد عراق تدوین و طراحی شده باشد.
دستِ قانونگذاران، شخصیتهای معتدل و قوه مدبره آمریکا برای جلوگیری از برخوردهای «تصادفی» میان نظامیان یا برخوردهای «ساختگی» بستهتر است. به همین خاطر هم جریان تندرو بیش از هر چیز روی این جنس تقابل سرمایهگذاری کرده است تا بتواند با استناد به اختیارات فرماندهی کُل قوا در قانون اساسی آمریکا کنگره را دور بزند. فضاسازیهای روانی این جریان هم همگی در این راستا صورت میگیرد.
در واقع، اقداماتی مانند اِعلام اعزام هواپیمابر آبراهام لینکلن به خلیج فارس دو هدف را دنبال میکنند: یکی ایجاد التهاب در داخل ایران و تشدید جنگ روانی؛ و یکی فضاسازی برای افکار عمومی داخل آمریکا تا از هماکنون با بزرگنمایی خطر ایران مردم این کشور را برای یک مقابله احتمالی آماده کنند.
چه اندازه محتمل است ایران تنگه هرمز را ببندد در آن صورت چه اندازه درگیریهای جدی پیش خواهد آمد؟
بستن تنگه هرمز در حالی که ایران اهرمهای فشار متعدد دیگری دارد، هیچ مناسبتی ندارد. ایران باید این پیام را ارسال کند که «همه گزینه» هایش همواره روی میز است، اما در شرایط کنونی بستن تنگه هرمز اقدامی غیرضروری است که فقط جامعه جهانی را به صورت یکپارچه علیه ایران بسیج خواهد کرد. بستن تنگه هرمز فقط در صورت به مخاطره افتادن «منافع حیاتی» ایران به عنوان یک گزینه جدی قابل توجیه و بررسی دارد.
با توجه به فرصت ۶۰ روزه به اروپا ارزیابی شما چیست؟ آیا اتفاقی میافتد؟
نخست باید به این نکته اشاره کرد که رد کردن این ضربالاجل از جانب اروپا کاملاً قابل پیشبینی بود چرا که قدرتهای غربی در شان خود نمیبینند به ضربالاجل یک کشور «غیر غربی» پاسخ مثبت بدهند. جهانبینی اروپایی و هزینه حیثیتی و سیاسی پذیرش یک «ضربالاجل» از سوی ایران به گونهایست که آنها هرگز به صورت علنی خود را مقید به آن نخواهند خواند. اما از بیانیهها و موضعگیریهای اخیر اروپا به نظر میرسد آنها متوجه شدهاند که ایران در تغییر رویکرد خود جدی است و لازم است به راهاندازی هرچه سریعتر و موثرتر سازوکار INSTEX و اتخاذ تدابیری برای مهار تاثیر تحریمهای آمریکا تلاش و توجه بیشتر داشته باشند.