بیزززز! یک صدای آشنا برای بینندههای یک مسابقهی بسیار بسیار مشهورِ تلویزیونی با مخاطبانِ انبوهِ جهانی. آیا اینجا شاهد شگفتزدگی «سایمون کاول» یا جیغهای هیجانزدهی «تیرا بنکس» خواهیم بود؟ نه! در اینجا، یعنی در برنامهی عصر جدید شبکهی سوم سیما، امین حیایی لبخندهای یکوریِ همیشگیاش را تحویلمان میدهد و رؤیا نونهالی در کسوتِ یک بانوی سیاهپوش با تکنیکهای ناب بازیگریاش به شرکتکننده، ابراز ترّحم مىکند یا خشنودیاش را نشان میدهد؛ و یک تازهوارد در برنامهی عصر جدید که ظاهراً “رسانهشناس” معرّفی شده، ولی ابداً نمیتوان او را در یک برنامهی تلویزیونی که ادّعای استعدادیابی در قالب سرگرمی دارد، پذیرفت. نه صدا و چهرهی جذّابی دارد و نه رفتار قابلقبولی تا از این برنامه به آن برنامه برود و، با اعتمادبهنفس، ژست یک کارشناس خبره به خود بگیرد.
از این پس از این فقره برنامهها در شبکههای سیما زیاد خواهیم دید: «من»های معطّلماندهای که صف کشیدهاند تا لباس تخصّص رسانهای بر تن نکرده، تکثیر شوند. ژنومهای جهشیافتهای که بر سلولهای فرتوت شبکهها خوش مینشینند، ولی از فرمول نانوشتهی «آن» یا «حُسن حضور» بیبهرهاند.
در یک رئالیتیشو (Reality Show) شخصیتی مانند سایمون حضوری مثبت، جذّاب و پرجذبه دارد که رکگوییهایش ملاحظههای اخلاقی ما را جابهجا میکند. او در عین حال شرکتکنندهاش را تحقیر نمیکند و با تیزهوشی در مرزهای حاضرجوابی و احترام و بذلهافشانی بندبازی میکند.
رسانهی تلویزیون را دستکم نگیریم. اینجا با مخاطبِ انبوه سروکار داریم. امروز فردی را که وقت فراغت خود را در انتهای یک روز پرمشغله پای جعبهی-هنوز- جادو مینشیند، بهراحتی نمیتوان اقناع کرد، چه برسد به سرگرمکردنش. او از سر ناچاری پای یک برنامه نمینشیند. انتخابهای او، گزینشهایی کموبیش دموکراتیکاند، چه آنکه میتواند بر مبنای تمایلات خود دست به انتخابهایی بزند که لزوماً با آنچه صاحبان رسانه میسازند و پخش میکنند یکسان نیست.
به همین دلیل، وقتی مارشال مکلوهان، متفکّر مشهور علم ارتباطات و نظریهپرداز تئوریهای رسانه، مفهوم «رسانهی سرد» را برای تلویزیون به کار برد و آن را «غول خجالتی» نامید، مخاطب عام را هدف آن میدانست و بر چنین مبنایی آن را نشانهگذاری میکرد. هرچند گزارهی «رسانه پیام است» ممکن است ما را با طیف وسیعی از مفاهیمی درگیر کند که در تزاحم بین «انتخاب کردن» یا «انتخاب شدن» دچار سردرگمی کند. ولی یک چیز واضح است: تلویزیون یک رسانهی «آسانیاب» است که انتخابگرانش بر اساس تمایلات طبقاتی، سیاسی، صنفی، قومی و عقیدتی آن را انتخاب میکنند و در دایرهی زبان و رمزگانش قرار میگیرند و واکنش نشان میدهند.
اوّلین دستورِ زبانِ رسانه «سرگرمی»ای است که بهگونهای هرچه آزادتر عَرضه شود و هرچه بیشتر از دایرههای تنگ ایدئولوژیک و مناسبتهای بین گروههای اعتقادی فاصله بگیرد. رسانهای که سرگرمی را بهپای ملاحظههای «مخاطب خاص» ذبح کند، بخش وسیعی از «خطابپذیر» هایش را از دست میدهد و به رسانهی «مخاطبگریز» تبدیل میشود.
بهعکسِ آنچه نخبهگرایان مدّعیاش هستند، دموکراتیک شدن فرهنگ و هنر از مواهب صنعت سرگرمی است. ژورنالیسم تلویزیونی در آمریکا بر انگیزههایی تجاری استوار است که در آن، فهمِ فرهنگی در جنبههای سرگرمکنندگی چنان ادغام میشود که بیننده به جنبههای «انگیزشی» روانِ خود پی میبَرَد؛ امیدبخشی و باور به ذات تواناییهای ارادهی انسان آزاد.
همین «گات تالنتِ» آمریکایی را دوباره ببینید: اوّل به باشکوهترین و آزادترین شکلی که میشود انجام داد، سرگرم میکند و بعد پیام میدهد. تفریحی که از «شگفتیسازی» بهوجود میآید. همان شگفتزدگیای که قدرتِ رسانه را به رخِ برنامههای حقارتزدهای، چون برنامه عصر جدید با اجرا و تهیّهکنندگی احسان علیخانی میکشد.
همان پیامی که در چارچوب اخلاقیّات خانوادههای متوسّط آمریکایی، سبکی از زندگی آسانمدار را در سطح جهان رواج میدهد که تقلید و تقابل با آن جز به همین نتیجهی مضحکی که در برنامه عصر جدید شاهدش بودیم نمیانجامد.
برنامهسازان وطنی اگر آزادی داشتند، خلّاقتر از این عمل میکردند که فرمهای هنری را بدون پرداختن حق اجرا کپی کنند و بدون رنگ و لعاب و در بیشکوهترین شکل ممکن بهمثابهی یک پیشنهاد یکسویه به مردم بدهند.
کشورمان پر از استعداد است. استعدادهایی خسته و تلفشده که محکوماند به دیده نشدن. ولی تماشای دختربچهای که زیر سن تکلیف شرعی مجبور به رعایت پوشش شرعی در برنامهی عصر جدید است یا جوانیکه زیر تبلیغ اَپ روبیکا در برنامهی عصر جدید تابلویی از مکعب روبیک میسازد، بیش از آنکه زیبا یا شگفتانگیز باشد، غمافزا و تحقیرکننده به نظر میرسد.
برنامهسازان وطنی در اینجا در همهچیز آنقدر رو بازی میکنند که نمیشود شوق سوداگرانهی آنان را ندیده گرفت که بهکل با آنچه ترویج میشود در تعارض است؛ تعارض با محتوای فرهنگی نصیحتگر و تحکّممدار که از بطن خانوادههای سنّتی مرفّه برمیآید.
بیززززز! حالا این صدای دلهرهآور که باعث تفریح مخاطب خسته از یک روز مشغلهآمیز است، اینجا زیر آوارِ ملاحظههای اخلاقمدار، تبدیل میشود به کابوس داورانی که از به صدا درآوردنش در برنامهی عصر جدید وحشت دارند؛ و اینکه شاید بهزودی شاهد رونمایی از «ایکس فکتورِ» ایرانی و «آمریکن نینجاواریورِ» ایرانی و «آمریکن آیدلِ» ایرانی باشیم. ولی باید یادمان نرود که معادلهی «رسانه پیام است» را اگر وارونه کنیم، نتیجهای بهتر از برنامهی عصر جدید به دست نخواهیم آورد.
منبع: خوابگرد/ آرمان ریاحی