به گزارش ایسنا، اکبر عبدالعلیزاده - روزنامهنگار و منتقد - در یادداشتی درباره برنامه «نقد سینما» که در ایام جشنواره فیلم فجر با اجرای بهروز افخمی روی آنتن شبکه پنج سیما میرود، نوشته است:
«میلاد دخانچی مهمان پای ثابت این برنامه فارغالتحصیل مطالعات فرهنگی است، ولی شناخت و تجربهای در عرصه نقد ندارد. به همین دلیل دائم میگوید این چیز فیلم را دوست نداشتم و آن چیز فیلم را دوست داشتم. آنچنان بیدانشی خود را در حوزه نقد فیلم آشکار میکند که گویی لحظه به لحظه ناآگاهیاش را فریاد میزند. تا جایی که حتی بهروز افخمی هم که به غلط نقد را امری منتقد محور میداند نه دانشمحور، روی دوربین زنده دائم او را دست میاندازد و بر ضد و نقیض بودن حرفهایش تأکید دارد.
دکتر امید خان روحانی منتقد باتجربه و متعلق به جریان نقد دانشمحور هم مجبور است دست بر چانه و حیران سکوت اختیار کند، از بس که گفتار دخانچی در بیراهه ناآگاهی و کجفهمی فیلمها است.
گمان میکنید واقعاً در این سرزمین قحطی منتقد آمده که معیار نقد میشود فراستی و بعد مجبور میشویم یک مجری با ۹ سال اجرای پراکنده (برنامه جیوگی را هم با خطاهای بیشمار از او دیدهایم) که اصولاً در این عرصه هم اسمش را نمیتوان مجری باتجربه گذاشت را منتقد سینما معرفی کنیم؟! آنهم در برنامهای که برو بچههای حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی پشتیبانیاش میکنند.
بخشی از انبوه اظهارنظرهای او را به عنوان نمونه مرور میکنیم؛ میلاد دخانچی در آخرین اظهارنظرهایش در برنامه یکشنبه شب میگوید: ریتم فیلم «شبی که ماه کامل شد» کند است. در این فیلم الناز شاکردوست را باید با یک بازیگر دیگر عوض میکردند نمیدانم کدام بازیگر؟ شاکردوست در این فیلم نماد بچه تهرانهای امروزی است.
در همین برنامه میگوید فیلم «طلا» ساخته شهبازی را دوست نداشتم! بلافاصله در تناقضی آشکار میگوید: این فیلم بعد از فیلم آبیار و میرکریمی انتخاب دوم من است.
او دائم و بدون هیچ ادله و شناختی میگوید این نماد فلان است و آن نماد بهمان و متعاقباً دو نفر مجری و منتقد مقابلش مسخرهاش میکنند و...
دخانچی همینطور لحظه به لحظه تکرار تحقیق مجری و منتقد و مخاطب را ادامه میدهد. اینجاست که قاطعانه باید گفت: جریان ضدفرهنگی مسلط بر تلویزیون ایران تلاش دارد سینما و نقد سینما را یکجا بیاعتبار کند. همان سیاستی که در مورد تئاتر و … هم دم خروسش بیرون زده است، نوعی عمل ضدفرهنگی که تنها نتیجهاش ایجاد سرخوردگی در علاقهمندان و فعالان حوزه فرهنگ است.
سوال دیگر این است حالا و در این وضعیت واکنش انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران به این رویه انتخاب منتقد چیست؟ آیا مثل سه سال گذشته هیچ!
سال قبل هم همین جریان سیاستگذار با انتخاب منتقدانی از یک جریان خاص یک تناقض عملکرد را رقم زد. در حالی که سینمای ایران منتقد کارشناس و عالم به دانش سینما و نقد و ظرایف زمان و مکان کم ندارد. آدمهای باتجربهای که شأن و سابقهشان اجازه نمیدهد هر کلامی را به زبان بیاورند؛ اما قلاب تلویزیون سالهاست به فراستی گیر کرده و نقد را در سینمای ایران دچار فراستیسم فراگیر کرده است. جریانی که غیر از بدنامی برای سینما و نقد و ریزش مخاطب برنامههای تلویزیونی نتیجهای ندارد. آدمهایی که به لحاظ اندیشه و عملکرد حتی دغدغه سیاستهای فرهنگی را ندارند.
فکرش را بکنید یک عده سینماگر با همراهی بهروز افخمی، یک برنامه سینمایی برای مهمترین جشنواره سینمایی ساختهاند به اسم «نقد سینما»، اما هیچکدام از خودشان یا از یکدیگر نپرسیدهاند چرا باید دکور با طرح فریم فیلم عکاسی طراحیشده باشد بهجای نگاتیو فیلم.
به ترکیب کادر نوار فیلم در عکس دقت کنید، کادر مستطیل فیلم نسبت به دنده ریل عمودی است درحالیکه این کادر در نگاتیو سینمایی افقی است (مثل نمونهای که در پایین کادر عکس آمده). به نظر برای برنامهای که بر اساس نامش مدعی نقد است خطای گلدرشتی است.
بگذریم که وضعیت رسانه ملی به گونهای است که اصولاً دیگر برنامههایش آدم را به تماشا هم دعوت نمیکند چه رسد به نقد و رفع اشکال، اما دیگر خطاهایی تا این حد آشکار را هم نمیتوان ناگفته گذاشت.
شاید بگویید چقدر در این امور دقت میکنی. اما واقعاً درباره محتوای برنامههای که اگر بخواهیم بگوییم میشود مثنوی ۷۰ من، دیگر راجع به خطایی که هر روز ۲ ساعت در چشممان است نمیتوان سکوت کرد.»