حسامالدین آشنا، مشاور رئیسجمهوری، درباره تجمعات دی سال گذشته با ایسنا گفتوگو کرده است. او در این گفتوگو که قسمتی از آن به صورت ویدئویی منتشر شده است، نحوه برخورد با این تجمعات را پختهتر از تمام موارد مشابه در تاریخ جمهوری اسلامی میداند. آشنا همچنین از نیاز به اصلاحات سیاستی گفت.
خلاصه این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
- درباره اعتراضات دی 96، تحلیلها متفاوت است. تحلیلی که برخی ارائه میکنند، این است که برخی فکر کردند دولت روحانی را میشود تضعیف کرد؛ اما درعینحال نظام را تضعیف نکرد؛ اما تجربه پنج دی 96 نشان داد تضعیف دولت و تضعیف نظام در یک مسیر است.
- جرقههای اعتراضات دی 96 هم قابل مطالعه و پیگیری است. من دی ماه 96 را با خرداد 88 مقایسه میکنم و میگویم که دو مدل برخورد شد و دو مدل نتیجه داد؛ چون خاستگاهها فرق داشت، برخوردها هم متفاوت بود. آمادگی خیلی شدیدتری برای برخورد با این اتفاق در مقایسه با سال 88 وجود داشت؛ اما یک نفر ایستاد و مسئولیت را برعهده گرفت. دولت جرئت چنین تصمیمی نداشت و یک نفر این تصمیم را گرفت.
- ریشههای اتفاقات 96 همچنان وجود دارد؛ چون علل آن برطرف نشده و فقط زمینههای نزدیک آن برطرف شده است.
- درباره اطلاع دستگاه اطلاعاتی دولت قبل از اتفاقات 96: هم اطلاع داشت، هم تحلیل داشت و هم اطلاع داده بود. من فکر میکنم چون آنها را داشتند، توانستند مدیریت کنند.
- تشابه اعتراضات 96 با اعتراضات دهه 70: زمینههای اقتصادی آن مشترک بود؛ اما زمینههای اجتماعی آن متفاوت بود. زمینههای اجتماعی 96 خیلی عمیقتر بود و همان زمینههای اجتماعی که در دهه 70 دیده نشده بود، تراکم پیدا کرد.
- نحوه برخورد حاکمیت با اعتراضات 96 در مقایسه با همه تاریخ جمهوری اسلامی خیلی پختهتر بود.
- اگر در آن اتفاقات طرحی وجود داشت، طرح «اسقاط دولت» بود و اگر طرحی وجود نداشت، میتوانست نظام زمین بخورد.
- زمینه ادامه اعتراضات وجود دارد. چارهای نداریم جز اینکه اصلاحات سیاستی انجام دهیم و این اصلاحات به جز اینکه مردم احساس مشارکت کنند و احساس کنند که بخشی از حل مسئله هستند، شدنی نیست. مردم میتوانند به حاکمیت اعتماد کنند؛ در شرایطی که احساس کنند حاکمیت به آنها اعتماد دارد. تا وقتی آن احساس وجود نداشته باشد، خیلی از اصلاحات ساختاری ما زمین خواهد ماند. من فکر میکنم خیلیها در حاکمیت به این نتیجه رسیدهاند که چارهای جز این وجود ندارد.
- ما قبلا تصوراتی از سوپرقهرمانها در «دولتداری» داشتیم. پدیدهای مثل احمدینژاد از نظر من یک ابرقهرمان تلقی میشد؛ یعنی کسی که یکتنه میآید و همه مسائل را حل میکند. برگردید به سال 84، او نه به روشهای عادی؛ بلکه به روشهای انقلابی میخواست مسائل را حل کند. بعد از آن دوران خیلی از کسانی که دل به احمدینژاد بسته بودند، سرشکسته شدند و دیدند او هم یک فرد عادی است با همه اشتباهاتی که همه آدمهای عادی انجام میدهند. یک عده به قالیباف دل بسته بودند که او یک رضاشاه اسلامی خواهد بود. کارنامه همه کسانی که خودشان را خیلی بزرگ جلوه میدادند، جلوی چشم مردم است. به یک معنا معلوم شد که ما خیلی نیاز به قهرمانان بزرگ نداریم یا اگر بخواهم دقیقتر بگویم، قهرمان بزرگی وجود ندارد.
- ما نیاز به اصلاح سیستمی داریم. منظور من از اصلاح سیستمی این است که باور کنیم با همدیگر درباره مشکلات جدی، گفتوگوی معطوف به حل مسئله کنیم؛ نه گفتوگو برای گفتوگو. اینگونه مشکلات را به گونهای دیگر حل میکنیم.
- مدل دولتداری آقای روحانی اینگونه بود که آدمهای کهنهکار و ژنرال را بیاوریم. وقتی این افراد آمدند، متوجه شدیم که اینها آدمهای خوبی هستند؛ اما متعلق به دو دهه پیشاند. مثل این است که روی یک کامپیوتر، ویندوز 4 نصب کنیم که برای الان مناسب نیست. به تعبیری سیستمعامل باید تغییر کند.
- قطعا نیاز به یک پوستاندازی خیلی سنگین در سطح مدیران عالی و سیاستگذاران داریم. در چهار سال بعد به صورت طبیعی خیلی از افرادی که مسئولیت دارند؛ یا نیستند یا توان کار ندارند. آنها سنتهایی گذاشتهاند که نسل جوان ما خیلی به این سنتها قائل نیست؛ پس مجبور هستید دور هم نشسته و سنت درست کنید.