پیش بینی های روزنامه اسرائیلی هاآرتص از وضعیت پرونده هسته ای ایران در سال آینده.
سال 2010 سال ایران خواهد بود. این عبارت را از سال 2005 تا کنون هر سال است که میگوییم. توقف برنامه هستهای ایران مدتها است که به اولویت سیاست خارجی اسرائیل تبدیل شده است. قدرتهای بزرگ پیشبینی میکنند که دیپلماسیشان به زودی با شکست مواجه شود و نتوانند ایران را برای توقف پروژههای هستهایاش قانع کنند. دستگاههای امنیتی غرب بر این باور هستند که ایران به اورانیوم غنیشده لازم برای ساخت یک یا دو بمب هستهای رسیده است.
در همین زمان اسرائیل نیز تلاش میکند گزینه نظامی را مجددا مطرح کند. قضاوت در این باره که آیا اسرائیل توان این کار را دارد یا خیر به تصمیمگیران اصلی تلاویو باز میگردد، چرا که به نظر میرسد که استفاده از زور به یک واقعیت غیر ممکن برای اسرائیل تبدیل شده است. برای رسیدن به این موقعیت تلاویو باید زمینههایی را فراهم کند. وزارت دفاع اسرائیل باید برنامههای لازم برای استفاده از گزینههای نظامی دیگر در صورت شکست گزینهها را بررسی کرده و تدارک ببیند.
برای رسیدن به این جایگاه دفاعی اسرائیل باید دایره امنیتی خود را نیز گسترش داده و به پیش ببرد. یعنی نباید اتفاقی که در جنگ با حماس و حزبالله برایش افتاد تکرار شود. در آن اتفاق اسرائیل حملات گستردهای علیه حماس و حزب الله انجام میداد اما به شدت از راکتها و موشکهای آن دو ضربه خورد.
اما همه چیز به این ختم نمیشود. اسرائیل نمیتواند به تنهایی دست به حمله به ایران بزند. تا غربیها به اسرائیل چراغ سبز نشان نداده یا حداقل حمایتها را از حمله به ایران از خود نشان ندهند، اسرائیل نه تنها حملهاش با شکست مواجه خواهد شد بلکه متحمل خسارات سنگین و جبرانناپذیری خواهد شد که تصور عواقب آن به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست. برای این کار اسرائیل باید به اروپا و امریکا به شدت فشار بیاورد تا آنها نیز نهایت فشار خود را به ایران وارد کنند. حمله به ایران تا زمانی که فضای لازم برای پرواز جنگندههای اسرائیل فراهم نشود، برای تلاویو امکانپذیر نخواهد بود.
شاید لازم باشد رهبران اسرائیلی برای رسیدن به این هدف لهجه خود را با غربیها تغییر داده و از لحنی خشنتر استفاده کنند. حتی برخی نیز بر این باورند که باید اسرائیل استراتژی خود را در سطح منطقه گسترش دهد و حتی مجبور به استفاده از فریب و تزویر در منطقه شود.
هنوز بسیاری از فرماندهان نظامی به ویژه در میان نیروهای هوایی اسرائیل بر این باور هستند که هر گونه حمله نظامی به ایران کار احمقانهای است و حداقل در سال 2010 دست به این کار زدن بازی با آتش است. آنها معتقدند تا زمانی که مشکل غزه حل نشده هر گونه حمله نظامی فراتر از مرزهای اسرائیل کاری احمقانه و مرگبار خواهد بود.
این موضوع غیر قابل انکار است که اسرائیل هیچ استقلالی برای انجام حمله هوایی علیه ایران نخواهد داشت. جنگندههای اسرائیل به محض این که از مرزها فراتر روند و بدون اطلاع مجامع بینالمللی دست به اقدامی بزنند حداقل در راه بازگشت با مشکل مواجه خواهند شد و این میتواند حمله را با شکست سنگین برای اسرائیل همراه کند. ایران 70 میلیون نفر جمعیت دارد و تا زمانی که حمایت امریکا نباشد اسرائیل امکان انجام هیچ گونه عملیاتی علیه تهران را ندارد.
تاریخ جنگ ثابت کرده تا زمانی که نقشهای عملی برای جنگ بر روی میز نداشته باشید و آن نقشه مورد حمایت قدرتهای بزرگ قرار نگرفته باشد، انجام هر گونه حملهای خطرناک و توام با شکست خواهد بود. این درسی است که مناخیم بگین و اریل شارن در حمله به لبنان در سال 1982 و جورج بوش رئیس جمهوری سابق امریکا در حمله به عراق در سال 2003 آموختند.