عبدالله ناصری در روزنامه شرق نوشت: در هفتههای اخیر، تلاش دوبارهای برای مخدوشکردن چهره بزرگان اصلاحطلب در دستور کار برخی رسانههای جریان رقیب، همسو با برخی رسانههای فارسیزبان خارج از کشور، قرار گرفته است. حفظ هویت اصلاحطلبی موضوعی است که مباحثی جدی در سالهای اخیر بین اصلاحطلبان و اصولگرایان و اصلاحطلبان و طیف موسوم به براندازان درباره آن جریان داشته است.
اصلاحطلبان همیشه چارچوب، جایگاه و مرزبندی خود را با جریانهای برانداز و معارض، چه در خارج و چه در داخل حفظ کردهاند. این مسئله در ماههای اخیر نیز خود را نشان داد؛ آنجا که در پی اعتراضهای مردم به شرایط اقتصادی کشور، جریانهای برانداز حجم بالایی از خبر و اظهارنظر علیه اصلاحطلبان را منتشر کردند.
این دیدگاه از دوران اصلاحات وجود داشت؛ مادامی که اصلاحطلبان در کشور حضور دارند، اندیشه ویرانکردن ایران و تغییرات بنیادین در وضع موجود، شدنی نیست و با همین تحلیل که آن را صحیح و منطقی ارزیابی میکنند، تخریب اصلاحطلبان را شدت بخشیدهاند.
با وجود همه این اظهارنظرهای تخریبی، بهویژه در رسانههای اجتماعی نظیر توییتر، تفکر اصلاحطلبی همچنان برای بسیاری از مردم مقبول است. بخشی از رویکرد اصلاحطلبان بهطور طبیعی معطوف به انتخابات است. آنان با امکانات موجود خود، در چند سال اخیر وارد انتخابات شدهاند و نتایج پذیرفتهشدهای را کسب کردهاند.
در کنار اپوزیسیون خارجنشین، جریان ناکام انتخابات نیز در قالب دولت سایه، بهشدت در این تخریبها اثرگذار است. صرفنظر از همه این مسائل، گفتمان اصلاحات و اندیشههای اصلاحطلبی در لایههای اثرگذار و قدرتمند جامعه اثر کرده است.
امروز نمیتوان از نقش اصلاحطلبان یا بهتر بگوییم گفتمان اصلاحطلبی غافل بود. تا آنجا که به اصلاحطلبان مربوط است، آنان از پرداخت هیچ هزینهای ابا ندارند و تلاش میکنند گفتمان اصلاحطلبی را تعمیق ببخشند و با وجود این هزینهها، آنچه را به صلاح مردم و نظام است بیان کنند.
ساختار حاکمیت در ایران به گونهای است که حضور در عرصه قدرت، بهتر میتواند اهداف جریان سیاسی را محقق کند. تغییراتی جدی در گفتمان جریانهای مقابل اصلاحات نیز در کشور رخ داده است که با وجود دسترسی آنان به تریبونهای بسیار، ناگزیر در مقابل موج رسانههای اجتماعی و معدود رسانههای مستقل کشور، پاسخگو شدهاند.
جناح رقیب اصلاحات از ضریب نفوذ درخور توجهی در افکارسازی عمومی حامیان خود در قالب نهادهای مختلف برخوردار بوده است؛ صداوسیما، تریبونهای هفتگی و انبوه رسانههای مجازی در اختیار آنان بوده؛ اما امروز گفتمان اصلاحطلبی با حداقل امکانات، محدودیتهای رسانهای و تریبونها و فضای مجازی توانسته تأثیرات خود را از نظر افکارسازی در بخشهای مختلف کشور بگذارد و با یک پیام در انتخابات مجلس و ریاستجمهوری، به تعبیر آن عضو اصولگرای شورای شهر تهران، انتخابات را به انتصابات بدل کند.
نگارنده به آینده اصلاحات خوشبین است. درعینحال تأثیری که اصلاحطلبی در عرصه اجتماعی گذاشته، مؤثرتر از عرصههای دیگر است و این با وجود آن است که اصلاحطلبان در رقابت نابرابر حاضر بوده و هرگاه اندک مجالی یافتهاند، با حمایت مردم، معادلات را برهم زدهاند.
اگر اشکالاتی نیز به اشخاص وارد است، باید تأکید کرد که گفتمان اصلاحطلبی، وابسته به فرد، حزب یا جناح سیاسی خاصی نیست. مردم در شرایط بسیار دشوار اقتصادی آخر دولت احمدینژاد، به دعوت همین تفکر به میدان رقابتهای انتخاباتی میآیند؛ برای اینکه اتفاق ۸۴ در ۹۲ و ۹۶ رخ ندهد.
البته به بخشهایی از مطالبات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم در این پنج سال، بهویژه در یک سال اخیر، پاسخ درستی از سوی منتخب آنان داده نشده است. مطالبات مردم فراتر از برجام است و با همه محدودیتهای موجود، دولت میتوانست و میتواند به گونهای عمل کند که بخشی از مطالبات جامعه محقق شود.
این نیز تداوم همان گفتمان اصلاحطلبی است که پاسخگویی به مردم و مطالبات آنها را یک اصل اساسی و خدشهناپذیر میداند. آنچه مسلم است، این است که کشور بدون دو جناح سیاسی اصلی نمیتواند اداره شود و مقطع هشتساله احمدینژاد این مسئله را به خوبی نشان داد و هزینههایی جدی برای کشور و مردم ایجاد شد.
به دلیل پویایی جریان اصلاحات و تفکر اصلاحطلبی، ممکن است اختلافاتی میان برخی احزاب آن وجود داشته باشد، ولی این سطح از تفاوت دیدگاه نمیتواند ساختار و سازمان این جریان را مضمحل کند؛ اما حتما میتواند سرآغاز بازنگری و آسیبشناسی برای اصلاحطلبان باشد.
کمرنگشدن فعالیت حزبی در همه ایام سال، موضوعی است که باید برای آن برنامه داشت. شورای عالی سیاستگذاری، شورای هماهنگی جبهه اصلاحات و حتی ساختارهای خود احزاب و همچنین شیوه گفتوگوی مؤثر و مداوم با مردم، حتما نیازمند تجدیدنظر و استفاده از دیدگاههای اصلاحی هستند.
دفاع از حق مشروع انتقاد مردم، در کنار حفظ مرزبندی با حرکات ساختارشکنانه و طراحیشده در بیرون از ایران، اهمیتی بسیار زیاد در امروز و آینده تفکر اصلاحطلبی دارد. در کشورهای درحالتوسعه بیشتر اعتراضها جنبه صنفی دارد. حتی در ایران نیز بیش از ۸۰ درصد از اعتراضها، درباره مؤسسات مالی یا حقوقهای معوقه است و اعتراضهای سیاسی خیلی صریحی به چشم نمیخورد.
اعتراضهای خوزستان، تهران، کازرون، اراک، اصفهان و... برای استیفای حقوق صنفی بوده و معمولا در درون یا بیرون کارخانه انجام شده است یا معترضان به وسیله وکلای خود اعتراضشان را بیان کردهاند. به نظر میرسد اغلب حق اعتراض را به رسمیت شناخته اند؛ اما این امر نیاز به نوعی اجماع دارد. اگر این حق به رسمیت شمرده شود، میتوان در هر نقطهای با اعلام قبلی و رعایت مقررات اعتراض کرد؛ نیروی انتظامی نیز تأمینکننده امنیت تجمع باشد و حتی فعالان سیاسی، مدنی و مسئولان دولتی نیز در آن با مردم صریح سخن بگویند. توجه به این دغدغههای عمومی، از مواردی است که اصلاحطلبان باید برای آن برنامه داشته باشند و نقش پل را میان مردم و مسئولان ایفا کنند.