ایکنا نوشت؛ آنچه تاریخ از عاشورا روایت میکند در ورای اشک و آه؛ مسیر انسان و خاندانی است که مقتول قدرت سیاسی وقت شدهاند. آنچه آن را غمانگیز میکند میتواند محصول هر چیزی باشد، اما همین اشک و آه، آن را به یک رویداد زنده بدل ساخته؛ رویدادی که بتوان به آن اندیشید و یا دستمایه تفکر قرار داد، رویدادی که هر سال ما را تغییر میدهند، روند زندگی ما را همراه با حسین(ع) و عباس(ع) میکند، شهرها را سیاهپوش ساخته و حسینی میکند. تاریخ عاشور را نه در کتاب که در خود یعنی در مراسمات و تاثیراتی که هر ساله میگذارد؛ زندگی متاثران و متالمان حفظ کرده است. عاشورا در اشک و در واقع در انسان؛ تاکنون زیسته است. چنین رویدادهایی میتواند دستمایه صلح قرار گیرد.
ما با وقایع بسیاری در تاریخ روبرو هستیم که امروز تنها در کتاب حفظ شدهاند، شکست ایرانیان از اسکندر، پیروزی ایران بر روم و هند و ازبکها، شاه عباس و ... اما تقریبا برای بسیاری از این رویدادها جشن شادی و غم نمیگیریم. عاشورا و یا مراسماتی دیگری از این دست برای ایرانیان امروز زنده است، عاشورا در این میان تنها نیست و میتواند نظایر دیگری در هویت و فرهنگهای دیگر جهانی داشته باشد. هر سال تاسوعا و عاشورا بسیاری از مردم لباس سیاه میپوشند، در شهری مثل تهران به میزان زیادی قیمه نذری میدهند و یا در کربلا قمه میزنند. عاشورا فارغ از آنچه بوده و در سال ۶۱ هجری روی داده، زنده و تاثیرگذار است.
تاریخ روایت گذشته است، اما تاریخ به مثابه آنچه ما آن را حمل میکنیم، بخشی از هویت ماست. ما نسبت مشخصی با یک رویداد داریم، چون از آن متاثر میشویم، اشک میریزیم و مورد تامل قرار میدهیم. ممکن است برخی از تفاسیر عاشورا مورد قبول ما نباشد، اما این بحث دیگری است. شیعه نه تنها جمعیتی از جمعیتهای انسانی است که مانند همه آنها خود را در چیزهای دیگری غیر از جمعیت موجود تعریف میکند، چه جمعیت به تنهایی چیز خاصی نیست، مگر اینکه بتواند به خود با چیزهای دیگری تشخص دهد. عاشورا از تشخصهای شیعه است. آنچه بیوقفه خود را در شورشهای سیاسی، قدرتهای سیاسی، دولتها، حسینیهها، رد قمه، زنجیر و سینهها، قطرات اشک و انواع نذری از قیمه گرفته تا قرمه نشان میدهد.
تفسیر غالبی از یک چیز وجود ندارد، مگر آنکه در عینیت، قدرت سیاسی در کنار یکی از آنها بنشیند. اینکه عاشورا به ما هو عاشورا رهاییبخش است یا نه؛ بسته به تفسیری است که از آن و از رهاییبخشی داشته باشیم. برخی فکر میکنند وضع موجود عین وضعیت رهایی است، ما در مقابل استکبار جهانی و در وضع حمایت از مستضعفین، در وضعیت فلاح هستیم. اما این خود یک تفسیر است. یا ممکن است برخی صرف اندوه و اشک برای امام حسین(ع) را رستگاری بدانند. هم چنین فردی و هم مخالف او، در یک صف میتوانند منتظر دریافت نذری باشند و یا در یک حسینیه میتوانند اشک بریزند و تاثر خود را نشان دهند. امروز امام حسین(ع) جزئی از هویت متکثر ماست. هویتی که پس از مدرنیته فرد خود میتواند در شکلدهی آن تاثیر داشته باشد.
نفس مناسک ایام محرم میتواند مورد نقد باشد، اما فارغ از نقدها که بعضا بسیار جدی هستند، با فراز و نشیبهایی که در تاریخ منبعث از رویدادی در سال ۶۱ هجری داشتهاند، رویدادی را همیشگی کردهاند. امروز در کشورهایی مانند ایران، عراق و آذربایجان که شیعیان بسیار هستند، میتوان دو عنصر ملیت جدید و عاشورا را در کنار هم دید. این دو عنصر از دو خاستگاه متفاوت هستند اما در هم فرو رفتهاند. هرچند دولتها در رقابت با هم هستند و تلاش میکنند خود را از دیگری متمایز کنند اما شیعیان فارغ از این جدال بینالمللی، ذیل یک سنت تاریخی قرار میگیرند. آنچه یک شیعه آذربایجانی را متاثر میکند میتواند شیعهای دیگر در عراق را به اشک بیاندازد. هویت شیعی امروز به صورتی پخش و متمرکز در روح مناسک جاری است. مناسک ابزاری واحد است که محتوایی متکثر را حمل میکند.
شیعه امروز هویت سیالی دارد اما با نگاه به عاشورا میتواند وحدت آن را نیز دید. رجوع به چنین مناسکی میتواند دستمایهای برای صلح باشد. اگر «همدلی از همزبانی بهتر است»، دل دادن به نوای مداح اهل بیت، مرور وقایع عاشورا و تامل در پیام امام حسین(ع) که پیام اسلام بود میتواند فارغ از ناهمزبانیهای ملی میتواند دستمایه همدلی بین ملل و حرکت به سوی صلح باشد. دور نخواهد بود تصور آنکه مولای شیعیان را هم نگران وحدت اسلامی و صلح انسانی بدانیم.
هویتهای ملی در جهان امروز فارغ از عناصر ملی، مجادلهبرانگیز و انحصاری، عناصری عام و فراگیر دارند. حضرت محمد(ص) برای مسلمانان نیز از این دست است و میتواند همدلی را در گسترهای فراختر ایجاد کند، اما نگاهی فراگیرتر هم میتواند وجود داشته باشد و آن نگاه به هویتهای سیال انسانهاست، انسانهایی که هویتهای خود را امروز از عناصر متعدد، متفاوت، ملی و غیرملی بر میگیرند و در پس همه آنها انساناند. هویتهای ما همانطور که از عناصری چون عاشورا شکل میگیرد، در پس خود مانند هویتهای غیرشعیان یکی است؛ این را احساسات ما نشان میدهد، احساساتی که فارغ از متعلقات متفاوت احساسات است. احساسات همدلانه است اما زبان روی به تفسیر دارد، ما در ورای هویت خودمان آن را تفسیر نیز میکنیم. چه زیباست که در کنار تفسیر متفاوتی که از هویت خودمان داریم به انسان بودنمان نیز بها دهیم. این رویداد را در یک حسینیه و عاشورا میتوان دید. هویتهایی که همه، در عین اینکه شیعهاند، تکثرهای خود را نیز دارند و زندگی واحدی را میزیند.