فرارو- محمد صادق جوادی حصار تحلیلگر مسائل سیاسی، بحرانهای کنونی کشور را به دو دسته طبیعی و غیرطبیعی تقسیم میکند و توضیح میدهد: بحرانهای طبیعی نه تنها بحرانهایی از جنس طبیعت هستند که با آب، باد و باران سر و کار دارد بلکه بحرانهایی را نیز شامل میشود که ممکن است به صورت معمول رخ دهند.
او به فرارو میگوید: بعضی بحرانها قابل کنترل هستند و برخی غیرقابل کنترل. مثلا گرمای جهان به تنهایی در دست ایران نیست که بگوییم ایران میتوانست این بحران را کنترل کند. گرمای زمین به خاطر عوامل متعدد جهانی افزایش پیدا میکند و در ایران نیز اثر میگذارد. اما در ایران به خاطر شرایط اقلیمی اثر بیشتری میگذارد. اگر در جهان یک یا دو درجه گرما برخی مناطق را دچار بحرانهای معمولی زودگذر میکند در ایران به بحران عمیق و خشکسالی تبدیل میشود. با این حال میتوانستیم ساز و کارهایی تعبیه کنیم که برای چنین ایامی دچار معضلات غیرقابل کنترل نشویم. مثلا کویر ایران بیشترین در جهان نسبت به متوسط جهانی بیشترین میزان آفتاب را دارد و میتوانستیم از انرژی خورشیدی استفاده کنیم. مناطق پر بادی نیز در ایران وجود دارد. در سیستان و بلوچستان بادهای ۹۰ روزه زندگی مردم را فلج میکند. اگر برنامه ریزی درستی صورت میگرفت میشد بلیه میتوانست به نعمت تبدیل شود. میشد توربینهای بادی را در آنجا فعال کرد و در همین فصل توربینهای بادی را با بالاترین میزان تولید انرژی به کار بگیریم. متاسفانه این سرمایه گذاریها را انجام ندادیم و به آنها توجه نکردیم.
میشد بحرانها را مدیریت کرد
جوادی حصار ادامه میدهد: تمرکزگرایی در شهرهای بزرگی مثل تهران کار را به جایی رسانده است که در افکار عمومی تهران معادل ایران و ایران معادل تهران گرفته میشود. اگر شما اینگونه به قضایا نگاه کنید متوجه میشوید که در حوزه مدیریت از جنس سرمایه گذاری جفا شده است. به این ترتیب میشد بحرانها را مدیریت و یا سرعت آنها را کم کرد.
به اعتقاد این فعال سیاسی اصلاحطلب، برخی بحرانهای اجتماعی محصول چندین پدیده هستند. بحرانهای هویت، مشروعیت. محبوبیت میتواند در نظامهای متعدد به وجود بیاید. این بحرانها زمانی به وجود میآیند که بین دولت و ملت فاصله به وجود میآید. در حالی که در ایران فاصله دولت وملت از ابتدا زیاد نبود. ما در انقلاب سال ۵۷ سطح بالایی از اعتماد بین دولت و ملت را داشتیم. چه عواملی باعث افزایش روز به روز این اعتماد شده است؟
او میگوید: بی تدبیری، عدم شناخت، به کار گیر نگرفتن متخصصین کارآمد حوزههای مختلف، تنگ کردن حلقههای گزینش، سیاه و سفید کردن نیروهای ملی و مردمی و خودی و غیرخودی کردن مدیران یکی بعد از دیگری دایرههای تصمیم گیری را محدود کرده و پشتوانههای تصمیم سازی و تصمیم گیری را کاهش داده است. حتی قدرت نقد و بررسی طرح ها، برنامهها و لوایح نیز کمتر به وجود آمده است.
ضربه نظارت استصوابی منشاء بحرانهای عمیق اجتماعی شد
جوادی حصار ادامه میدهد: ضربهای که نظارت استصوابی به مدیریت کشور زد منشاء بحران عمیق اجتماعی در کشور شد. سالها قبل این نگاه به وجود آمد که ما باید نیروها را بچینیم. ظرفیتها، قابلیتها، تواناییها و برنامههای آنها برای ما اهمیت ندارد. مهم این است که مورد تایید ما باشند. موید ما باشند. هم ما آنها را تایید کنیم هم آنها ما را. دایره استفاده از ظرفیتهای ملی را به حداقل کاهش دادیم. اینها بحران درست میکند. بحران مدیریت، بحران اعتماد، بحران مسشروعیت، محبوبیت ایجاد میکند. از زمان دولت احمدی نژاد به بعد ما دچار شکاف دولت و ملت شدیم. آقای روحانی هم تلاشهایی کرد که این شکاف را ترمیم کند، اما موفق نشد. چون ارادهای برای این مساله در دستگاههای حاکمیتی و دستگاههای مختلف دولتی وجود ندارد. این تحلیلگر مسائل سیاسی میگوید: ما بحرانهای عظیم و بزرگ را میتوانیم با ارادههای بزرگ و با حضور گسترده مردم پشت سر بگذاریم. اما متاسفانه حضور به عدم حضور و اعتمادها به بی اعتمادی، تبدیل میشود. از آن تلختر و جانکاهتر این است که کسانی که مسئول پدید آمدن چنین شرایطی هستند الان از مردم طلبکارند و مردم را مقصر میدانند. فکر میکنند مردم باید به خاطر عدم توفیق دولت مردان بایدعذرخواهی کنند.
نه با دوستان مروت کردیم نه با دشمنان مدارا
جوادی حصار با اشاره به این بیت حافظ که آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/ با دوستان مروت با دشمنان مدارا ادامه میدهد: ما با دوستانمان با جوانمردی و مروت رفتار نکردیم. دولتهای مختلف از مردم به عنوان نردبان ترقی استفاده کردند و و وقتی بالا رفتند دیگر پشت سر خود را هم نگاه نکردند. اکنون مرز بی اعتمادی پررنگتر میشود. باید این واقعیتها را بپذیریم. بحرانهای منطقهای ما نیز محصول شیوه تعامل ما با خودمان و با دیگران است. به اعتقاد این فعال سیاسی اصلاحطلب، باید بر روی شیوههای تعامل در موضوعات داخلی، خارجی و ... بازنگری شود. دولتمردان باید شهامت به خرج دهند و بپذیرند که در برخی موارد خطا کرده اند. این گونه شاید مردم امید پیدا کنند و دوباره به حمایت و پشتیبانی از برنامههای دولت و حاکمیت برگردند. او راهکار خروج از بحرانهای کنونی را نقد منصفانه گذشته و برنامه خردمندانه آینده میداند، اما میگوید: ما اصلا نمیبینیم که دولتها و حاکمیت گذشته خود را نقد کنند و بگویند اگر این کارها را نمیکردیم بهتر بود حالا میخواهیم خطاهای قبلی خود را اصلاح کنیم.
مناسبات خارجی باید به سود مردم باشد
او ادامه میدهد: ایران در حمایت از کشورهای منطقه ید طولایی دارد. ایران به افغانستان در طول مبارزه علیه کمونیستها، اشغال شوروی و طالبان کمک کرده و آنها را برادران دینی خودمان خوانده است. اما آنچه در افغانستان برای ایران رقم میخورد در خور آن حجم از سرمایه گذاری و پشتیبانی نیست. ایران در عراق، سوریه، یمن و کشورهای دورتر نیز از مردم مظلوم دفاع کرده و به آنها کمک مالی و لجستیکی میدهد، اما بعد از گذشت مدتی ایرانیها برای آن کشورها با دیگران خیلی فرق ندارند. در حالی که مردم ما هم توقع دارند که این مناسبات و تعاملات به سود آنها باشد. ممکن است برخی مسئولین بگویند ما در این رفتارها دنبال منفعت مردم هستیم، اما این منفعت باید به گونهای باشد که مردم را همین امروز قانع و راضی کند. اما گاهی اوقات دولتمردان به گونهای مسائل را پیگیری میکنند که شبهه و سوء تفاهم ایجاد میشود. به عنوان مثال اگر آقای ظریف، توضیحات خود درباره کنوانسیون حقوقی خزر را زودتر ارائه کرده بود باعث میشد بستری برای جو سازی به وجود نیاید. شاید دولتمردان مشغلههای فراوانی داشته باشند، اما تیم مشاوران فرهنگی و سیاسی شان باید آنها را مجاب کنند که پیش اتز تصمیم گیری مردم توضیح دهند. شیوه تعامل ما، یعنی دولت، ملت و حاکمیت جمهوری اسلامی در درون و بیرون میتواند به بحرانها دامن بزنند یا بحرانها را کنترل و به فرصت تبدیل کنند. اینها به کارآمدی، توانایی، هوش، نکته سنجی و خردورزی عالمانه در عرصه مدیریت کلان کشور بستگی دارد.