آیا راهی که آقای کارشناس تلویزیونی برای حال خوب مخاطبانش پیدا کرده میتواند به اندازه گردشگر در شمال ایران یا یک کشور خارجی برابری کند؟
روزنامه ابتکار نوشت: «آقای کت و شلوار مشکلی، کارشناس برنامه گردشگری در شبکه سه سیما تعریفی خاص از گردشگری ارائه داده که هنوز هم بعد از گذشت چند روز در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، به جک و طنز تبدیل میشود و حتی عدهای نسبت به واقعیت داشتن سخنان او واکنش نشان میدهند. برخی آن را مشابه فنگشویی میدانند و برخی دیگر سخنانش را به باد تمسخر گرفته و از نبود ارز برای مسافرت خارجی و گرانی سفرها و ترویج حال خوب در حال بد اقتصاد ایران در رسانه ملی سخن میگویند. اما نظر روانشناسان در این باره چیست؟ آیا راهی که آقای کارشناس برای حال خوب مخاطبانش پیدا کرده میتواند به اندازه گردشگر در شمال ایران یا یک کشور خارجی برابری کند؟
واکنش مخاطبان به تعریف جدید از گردشگی
برخی معتقدند که شنیدن سخنان کارشناس برنامه شبکه سه سیما توانسته تا همین جا هم خوب عمل کند؛ چرا که با دیدن این برنامه و شنیدن اظهارات او شاد شدهاند. چند روزی میشود که موج توئیتهای کاربران شبکههای اجتماعی درباره سخنان این کارشناس تمامی ندارد.
الهام خسروی نوشته: «ولی گردشگر واقعی ما هستیم که همین جور نشستیم گوشه خونه یه بار از فرانسه میاییم توئیتر، یه بار از آلمان، یه بار از بورکینافاسو، همه جوره با فیلتر زمینه گردشگریرو فراهم کردند.» کاربر دیگری نوشته: «تابستونا وقتی سرمای یک طرف بالشت تموم میشه، بالشترو برمیگردونی که رو طرف سرد دیگرش بخوابی، همین میشه گردشگری» صابر ابر در صفحه خود نوشته: «من آن قدر از صبح رفتم و گردشگری کردم باورتان نمیشود تا یک سال گردشگری ندارم! از این ور اتاق رفتم اونور. از اونور آمدم اینور. اونور غذا خوردم، اینور میخوابیدم رفتم اونور، همین حالا هم در سفرم. الان اونورم. رسانه ملی - بدون ارز گردشگری» کاربری به اسم نعیم نوشته: «طولانیترین مسافتهای دنیا در گردشگری: من و کنترل تلویزیون، من و دمپایی توالت»
ادعاهای آقای کارشناس
اما حرفهای کارشناس برنامه چه بود؟ آقای کارشناس گردشگری که یک ترم گردشگری در دانشگاه را در یک برنامه تلویزیونی به مخاطبانش ارائه کرده، گردشگری را این گونه تعریف میکند: «گردشگری نه به معنی این نیست که ما بریم خارج از کشور و ارز و دلار برداریم و خرج کنیم! نه گردشگری از خانه ما شروع میشود! از خودمان شروع میشود، مثلا در خانهمان اگر همیشه در جای خاصی غذا میخوردیم حالا موقعیتمان را تغییر دهیم و جای دیگری غذا بخوریم. مجری میپرسد: یعنی دکوراسیون منزل را عوض کنیم؟ کارشناس برنامه میگوید: دکوراسیون را عوض کنیم، محیط اطرافمان را تغییر دهیم یا حتی وقتهایی بیاییم حواسمان به رنگها باشد، در خانهمان مثلا یک چیزی رنگش تا حالا زرد بوده حالا مثلا قرمش کنیم! همین میشود گردشگری! همین میشود تغییر موقعیت! مجری دوباره وسط کلام کارشناس میپرد و میگوید: الان بعضی از خانمها به همسرشان میگویند که ببین دکتر گفته است، پس هر سال باید مبلمان عوض شود، هر سال باید کاغذ دیواری عوض شود، هر سال باید پرده عوض شود و ... .
کارشناس میگوید: اگر تا حالا سطل آشغال مشکی بوده، حالا میتوانند سطل آشغال خوشگل قرمز بیاورند و بذارند. این خودش میشود گردشگری! یا وقتی میخواهید به سر کار بروید هر روز از یک میسر دیگر بروید. یا مثلا ۱۰ دقیقه قبلش برید پارک بنشینید و ارتباطی با طبیعت بگیرید، این خودش میشود گردشگری. راههای دورترش این است که از یک هوای گرم و مرطوب به سراغ یک آب و هوای خشک بریم یا بر عکسش و محیط اتمسفرمان را عوض کنیم. خدا رو شکر کشور ما هم که تنوع آب و هوایی خوبی دارد. فرقی هم نمیکند که فردی به یک جای ارزان برود یا یک جای گران. همین که تنوع عادتهامون را ببینیم گردشگری است. مثلا همیشه با دست راست موهایمان را شانه میکردم حالا بیام با دست چپم موهایمان را شانه کنیم. همین سبب تخلیه آدرنالین میشود. تغییر عادتها سبب تخلیه آدرنالین میشود.»
اما آیا این اظهارات و ادعاها فارغ از علمی بودن یا نبودن میتواند همان تاثیری را روی افراد داشته باشد که گردشگری و سفر میگذارد؟
تنوع یا گردشگری؛ کدام روح ایرانیان را درمان میکند؟
رضا بافتی، مدرس کلاسهای خودشناسی به این سوال پاسخ میدهد: «نمیشود این دو را با هم مقایسه کرد. این یک مثال معالفارق است. اسم این توصیهها را میتوان ساختارشکنی گذاشت که آن هم سطوح خود را دارد، از ابتداییترین راههایی که میتوان آن را ساختارشکنی نامید تا پیچیدهترین آنها. البته علمی به نام فنگشویی وجود دارد که به ساختار رنگها و اثر روانی آنها اشاره میکند. این علم یک علم قدیمی است که امروزه دوباره احیا شده و میتوان نگاه روانشناسی نیز به آن داشت. مثلا با این دیدگاه و این نوع نگاه میتوان گفت که اگر رنگ محیط اطراف را تغییر دهیم میتواند اثر روانی بر روی ما داشته باشد. اما باز این ارتباطی به گردشگری ندارد.»
او به القای این برنامه و تاثیری که میتواند بر افراد بگذارد، اشاره میکند و میگوید: «روانشناسی به نام استانلی ملگرام آزمایشهایی انجام داد و سه خط روی تخته کشید و چند نفر از همکاران خود را در کنار یک نفر که آزمایش بر روی آن انجام میشد قرار داد. او از مصاحبه شوندگان پرسید که بلندترین خط کدام است و همکاران او خط متوسط را نشان دادند. فردی که برای آزمایش آمده بود از این اتفاق تعجب کرد. وقتی نوبت به فرد آزمایشی رسید او نیز خط متوسط را نشان داد. این آزمایش ثابت کرد که به قدری نگاه دیگران میتواند اثر روانی بر روی انسان داشته باشد که میتواند معانی کوتاهی یا بلندی را تغییر دهد. عرفانی مانند عرفان حلقه در مدت چند سال چندین هزار محفل در ایران تولید کرد. چه چیزی سبب این اتفاق میشود؟ وقتی افراد متعدد از تجربه حال خوب خود در پیوستن به این عرفان تایید میکنند القاپذیری این پدیده بسیار بالا است و افراد دیگر را به این عرفان جذب میکند. البته خطای شناختی نیز به القاپذیری آن کمک میکند. عموما در این گونه موارد افراد موفق به مخاطبان نشان داده میشوند تا آنها نیز به این کار ترغیب شوند.»
بافتی با بیان این که قطعا هر چقدر که محیط اطراف انسان رنگهای شادابتری داشته باشد حال او بهتر است، میگوید: «تنوع بخشیدن به زندگی میتواند در حال و روز انسانها تاثیرگذار باشد اما این تاثیرگذاری بیرونی و کاذب است، در حالی که باید درونی باشد وگرنه اگر قصری از طلا برای خود فراهم کنید و زندگیتان را با تنوعی تجملی تغییر دهید باز هم حالتان خوب نخواهد شد. اغلب مشکلات و بحرانهای روانی در کسانی است که وضعیت مالی خوبی دارند پس چرا این افرادی که دائما زندگی متحولی دارند و آدرنالین در بدنشان ترشح میشود با مشکلات روانی و افسردگی دست به گریبانند؟ کدام روانشناس میتواند بررسی کند فردی که سطل زباله قرمز رنگ دارد حال خوبتری دارد یا آن که سطل زبالهاش قهوهای رنگ است؟ فنگشویی اشارههایی به این موضوع دارد که اگر شیشه اتاق شما شکسته است آن را تعویض کنید چرا که سبب استرس میشود و این گزاره قابل دفاع است اما اینکه تغییر رنگ سطل زباله شما سبب حال خوبتان بشود خیر.»
او ادامه میدهد: «اتفاقات بیرونی همیشه تاثیرات کاذبی بر روح و روان انسانها داشته اما حال خوب زمانی است که درون انسانها متحول شود. زمانی است که ما دوست داریم تنوعی در زندگی بدهیم و هر بار تحولی در زندگیمان ایجاد میکنیم اما هیچ کدام آنها نشانه حال خوب یا بد ما نیست. بیشترین چیدمان و تحولات ظاهری را زنانی که مبتلا به پی ام اس (استرس قبل از عادت ماهانه) هستند، دارند. مثلا در پژوهشی در بابل حدود ۹۰ درصد دانشجویان پزشکی یک دانشگاه دچار پیاماس بودند. این افراد در روزهای نزدیک به عادت ماهانه خود علاقه شدیدی به جابهجایی لوازم خانه خود دارند. شاید به این دلیل که با این رفتار استرسشان کاهش پیدا میکند. شاید بتوان بحثهای این چنینی در این باره داشت اما اینکه برای مردم این نسخه را بپیچیم درست نیست. شاید مراجعه کننده من به خاطر باوری که به روانشناس خود دارد به دستور او برای تغییر رنگ سطل زباله یا رنگ تختخوابش عمل کند و حالش خوب شود اما این حال خوب نتیجه تغییر رنگ محیطش نیست بلکه نتیجه باوری است که به روانشناس خود دارد.»