موریانهها نامهها را نخوردند و نیفتادند به جان عقدنامهها و لاروها به اسناد مالی پیله نکردند. نگذاشتند سرنوشت خطها و امضاها و نقشهها و نامها این باشد. همهشان سالماند؛ بیوتات، فرامین، مطایبهنامهها، مقاولهنامهها، مصالحهنامهها و طومارها پیچیده در لفاف، دور از غبار و نم و نوری که کاغذ را میپوساند. اسناد بازمانده عصر ایلخانان، نامههای عهد ناصری و تمام کاغذهایی که قاجاریها مهر زدند و ردوبدل کردند، همه در گاوصندوق بزرگ تودرتویی است با ١٨ در.
دویست ممیلیون کاغذ محرمانه در ساختمان گنجينه اسناد پشت درهای فولادیاند. در قفسهها و کشوهای ١٨ مخزنی که تعداد ریزاندامگان هوایش هر روز کنترل میشود و دمایش از ١٨ درجه و رطوبتش از ٨٥درصد نباید فراتر برود. برگبرگ تاریخ هر روز اسیدزدایی و مرمت و بعد ریزبهریزِ اطلاعاتش ثبت میشود. این کار هر روز کارمندان ساختمان گنجینه است.
امنیت مهم است
دوربینهای مداربسته همه را زیر نظر دارند. کارشناس مخزن مثل ماموری جلوتر از همه وارد میشود. باید پاپوشهای پلاستیکی به پا کرد تا ذرهای خاک به اسناد نرسد. کسی اجازه عکاسی ندارد، حتی تنها عکسی که از در مخزن گرفته شده، باید پاک شود. از میان ١٨ مخزن گنجینه تنها یک در را باز میکنند که شبیه گاوصندوقی بزرگ است. اینجا اسناد بیوتات نگهداری میشود؛ نامههای ناصرالدینشاه به همسرانش، سفرنامههای او، نامههای اداری، مجردات، مطایبهنامه، مقاولهنامه و طومارهای عهد ناصری؛ ٩٩١ سند در این مخزن نگهداری میشود. کارشناسی که راهنما شده، تندو تند کشوها و قفسههای ثابت و متحرکی را نشان میدهد که نقشهها و فرامین در آنها جای گرفته. «نور مصنوعی است، سیستم تهویه روی سقف تعبیه شده، فیلتر جلوی هر آلایندهای را میگیرد، هیچ لولهکشی آب و فاضلابی وجود ندارد، برای موارد فوق اضطراری مخازن آبی بیرون از این زیرزمین در نظر گرفتهشده. سیستم اطفای حریق هم هست. سیمهای برق از لوله ردشده تا احتمال خطر کمتر شود. کفپوش جلوی رطوبت و حشرات موذی را میگیرد.» هاجر وثوق شریفی اینها را یکبهیک شرح میدهد و میگوید: «امنیت خیلی مهم است.» اصرار کارمندان ساختمان گنجینه این است که اسناد حتیالامکان دیده نشود.
قدیمیترین اسناد وقفنامهای است، بازمانده از آققویونلوها، به سال ٧٢٦ هجری قمری. سند از دوره ایلخانان هست و از افشاریه و زندیه و صفویه و قاجار تا به امروز. اسناد در پاکتهای کاغذی ضداسیدند و بعضی در پوشههای مخصوص.
این سرنوشت اسنادی است که به سازمان اسناد و کتابخانه ملی میآیند: «اسناد پس از ارزشیابی، ضدعفونی میشود، به قسمت تنظیم و پردازش میرود، بعد فهرستنویسی میشود و کلیدواژه میگیرد و وارد سیستم که شد، به گروه اطلاعرسانی اسناد میرود و آنها را دوباره به مخزن میفرستند.» اکبر فلاحی، رئیس اداره ارتباطات آرشیوی اینطور توضیح میدهد.
در ورودی مخزن زنی با دستکش سفید از میان همه کاغذها، اسنادی آورده مربوط به مقبره فردوسی تا در موزه ساختمان کتابخانه ملی به مناسبت جشن هزاره فردوسی نمایش داده شود. یک نفر میایستد تا مطمئن شود سند آسیب نمیبیند و تذکر میدهد که نباید از نزدیک عکس گرفت. نقشهای از آرامگاه فردوسی پیدا کرده که نشان میدهد تمام اراضی شخصی بوده و نامهای مربوط به انجمن آثار ملی، درباره مجسمه فردوسی که خطاب به دکتر نیک پی، شهردار تهران نوشته:
«به طوری که خاطر شرف مستحضر است، مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی که قبلا در میدان فردوسی تهران نصب بود، اکنون برای نصب مجسمه یکپارچه سنگی حکیم نامبرده (که به فرمان همایونی از طرف انجمن آثار ملی تهیه شده است) از جای خود برداشته شده است و برای اهدا به شهر مشهد منظور گردیده است و وزارت محترم فرهنگ و هنر نیز با این قسمت موافقت فرمودهاند.» بعد از طرف شهرداری مشهد به آقای جعفر ساغروائیان ماموریت داده شده که مجسمه سابق را تحویل گرفته و به مشهد حمل کند؛ امضا، رئیس هیأت مدیره- سپهبد آق اولی.
پرستاران اسناد
کاغذها باید حفاظت شوند. همین است که ساختمان گنجینه دو آزمایشگاه دارد؛ یکی برای گروه بیولوژی و دیگری شیمی. در آزمایشگاه بیولوژی مجموعه اسناد آرشیوی پهلوی روی میزی سفید گذاشته شدهاند؛ مثل آدمهای مریضی که روی تخت بیمارستان افتادهاند. کارشناسان شیمی و متخصصان بیوتکنولوژی با روپوشهای سفید کاغذها را برانداز میکنند و چشم میدوزند به کلنی قارچهای روی پلیت.
نیرویهای پایش، مثل پرستارها، هر روز به مخزن سر میزنند و نمونه میگیرند و اگر استانداردها مرز هشدار را رد کرده باشد، پیگیر اصلاح اوضاع میشوند. دانشجویان از قزاقستان و تاجیکستان هم برای آموزش و کارهای پژوهشی به این آزمایشگاهها میآیند، از تجهیزات استفاده میکنند و تستهای کاغذ و الیافشناسی انجام میدهند. کار روپوشسفیدها شناسایی عواملی است که میتواند به منابع آرشیو آسیب برساند. تراکم کار در این بخش بالاست. آنها دورهای به مخازن میروند و دما و رطوبت نسبی و شدت نور و میزان اشعه UV محیط را پایش میکنند و عوامل بیولوژیک را میسنجند؛ حشرات و میکروارگانیسمها. نگار رئیسنیا، رئیس گروه آسیبشناسی است. او از قارچهای میکروسکوپی میگوید که از مواد موجود در کاغذ و منابع غیرکاغذی تغذیه میکنند و لکههای رنگی، فرسودگی به جای میگذارند و استحکام کاغذ را کم میکنند. «کار ما حفاظت پیشگیرانه است.»
مردم و نهادهای دیگر هم اسناد و کتابهای نفیسشان را برای پاکسازی میآورند. هر سندی که به سازمان بیاید، پیش از هر کاری آسیبشناسی میشود و اگر آلوده باشد به بخش ضدعفونی فرستاده میشود و بعد به بخش مرمت و آسیبزدایی فیزیکی. گروهی از پرستاران سفیدپوش هر روز مشغول آسیبشناسی اسناداند. آنها چسب و الحاقات اضافه را از کاغذ جدا و لکهزدایی میکنند، بعد آن را اسیدزدایی میکنند و لایهای نازک از مادهای قلیایی پشت سند میزنند. اسیدیشدن سند را زرد و شکننده میکند. کارشناسان پیشگیری و درمان میکنند تا استحکام کاغذ برگردد.
کارشناسان آزمایشگاه شیمی که میکروارگانیسمهای هوای مخزن را شناسایی میکنند، کار سختی دارند؛ احتمال آلودگی قارچی و آسیب با مواد شیمیایی کم نیست. چند وقت پیش یکی از آنها با گاز مواد شیمیایی مسموم شده بود. اگزما هم همیشه پیش میآید. برای همین، یک روز در هفته، پزشکی در ساختمان مستقر است. کارشناسان شیمی و بیولوژی اینجا با اوراق تاریخی طرفند. یکیشان تعریف میکند که چند وقتی پیش اسنادی از زمان نواب صفوی و دکتر مصدق را پاکسازی کرده و نامهای دیده از هویدا که خطاب به شاه نوشته بوده «تنها زندانی سیاسی که زیرشکنجه نام کسی را نبرد و حرفی نزد نواب صفوی است.»
حساسیت روی همه اسناد به یک اندازه است؟
«اگر سند شخصی باشد یا ارزش تاریخی و هنری خاصی داشته باشد، مسلم است که باید حساسیت بیشتری به خرج داد تا آسیب نبیند، اما برای همه اسناد شرایط حفاظت را بهطور کامل انجام میدهیم. نسخ خطی خیلی نفیسی دستمان میرسد و بسته به نوع جوهر و موادی که در آنها به کار رفته، ممکن است حساسیت بیشتری داشته باشند. اگر اشتباهی انجام شود، کل سند از بین میرود.»
کاغذها روی میز مرمت
روی میز مرمت عقدنامه بزرگی است مربوط به ١٢٦٩ هجری و کنارش قرآن صد سالهای که برگهای نازکش از هم جدا شده و طومار بلندی که پیداست تیمار شده. در اتاق مرمت الحاقات اضافی از اسناد باز میشود و آماده میشوند برای مرمت.
قسمتهایی از سند که ریخته و از بین رفته، با مواد مرمتی و همرنگ و همضخامت سند جایگزین میشود. این همرنگسازی با رنگهای گیاهی مثل پوست گردو، پوست انار و چای است. آنها در نوشتهها دست نمیبرند، این کار به اصالت سند آسیب میزند. معصومه تقوی، رئیس گروه مرمت میگوید برای این کار سه روش وجود دارد: خشک، خیس و تلفیقی از این دو؛ انتخاب روش به جوهر سند بستگی دارد: «سند یا تکبرگ است یا کتاب. کتابها دوخت میخورد و بعد میرود صحافی. اگر جلدش خیلی آسیب دیده باشد، تعویض میشود و اگر آسیب ندیده باشد، مرمت میشود و اگر مربوط به سازمان باشد به مخزن میرود. اشخاص حقیقی و حقوقی هم اسنادشان را برای مرمت میآورند؛ اول برآورد هزینه میشود و بعد سند مرمت میشود.» سال گذشته ٦٠ سند و کتاب از بیرون سازمان به اتاق مرمت سازمان آورده شد.
در راهروهای تودرتو، دیوارها با عکس اسناد تزیین شده؛ نمونه پیش از مرمت، کنار نمونه مرمتشده. این عکسها را در تاریکخانه ساختمان گنجینه گرفتهاند و برگهای تاریخی قبل و بعد از آسیبزدایی برای مستندنگاری به این اتاق میروند.
اوايل دوره قاجار، آرشيو در تشكیلات دربار بود و جزیی از اداره بيوتات. اما از دوران ناصرالدینشاه که اوراق محرمانه ادارهها و پروندههای راکد بیشتر شد، بنا شد که برای این انبوه اسناد فکری شود و صحبت ایجاد آرشیو ملی به میان آمد. در تاریخچه سازمان اسناد ملی ایران آمده است که در طول سالهاي ١٢٨٠-١٣٠٩ش. هیأتی فرانسوي و بلژیکی طرحی براي اصـلاح نظـام بایگـانی کشور اجـرا کردند و پس از آن برای نخستینبار در سال ١٣٠٩ برای تشکیل یک مرکـز اسـناد دولتـی مصوبهای تنظیم شد که براساس آن وزارت مالیه اختیار گردآوری بخش اعظم اسناد دولتی را در یکی از اتاقهای کاخ گلستان با عنوان «مرکز اسناد دولتی» کسب کرد. تصویب لایحه تشکیل بایگانی کل کشور در ١٣٣٨ و تصویب ایجاد مرکز بایگانی راکد در ١٣٤٣ از دیگر گامهای زیربنایی برای پایهگذاری مرکز اسناد ایران بود؛ درنهایت لایحـه تأسیس «سازمان اسناد ملی ایران» به مجلس شوراي ملی داده شـد و ٦سال بعد به تـصویب رسـید. این سازمان از سال ٨١ با کتابخانه ملی ایران ادغام شد و ساختمان گنجینه اسناد از همان سال بنا شد. استفاده از آرشیو ملی محدودیت ندارد و عضویت نمیخواهد. فقط باید یک برگه اطلاعات پر کرد برای ارتباط با سازمان.
در قلب گنجینه
فهرستنویسان در اتاقی بزرگ پشت میزها یا زل زدهاند به تکهای کاغذ یا مینویسند. اسنادی که دارای ارزش نگهداری دایم تشخیص داده میشوند، بعد از ضد عفونی به این اتاق میآیند. آنها ٧٠ نفرند در اتاقهای آقایان و خانمها؛ مدرک فوق لیسانس و دکترای تاریخ دارند و سایر رشتههای علوم انسانی. اسناد خریداری و دولتی میانشان تقسیم میشود. گروهی اسناد خریداری و اهدایی را میخوانند و گروه دیگر اسناد دولتی و پروندههای دولتی را. حشمتالله عزیزی، رئیس اداره دیداری و شنیداری میگوید فهرستنویسی سخت و طاقتفرساست. اینجا جایی است که اسناد شناسایی میشود.
نمونه اسناد مالی دوره قاجاری آماده فهرستنویسی است؛ دستهای کاغذ آبیرنگ که دو طرفش تکهای چوب است با تصویر خوک. «مربوط بهسال خوک است. اسمش هم هست مستند تختهای، نوعی مستند مالی.» روی هر کدام از اسناد خطوطی است به خط سیاق (نوع خط برای نگارش اوزان و مقادیر). خواندنش کار هر کسی نیست. «دشوار و زمانبر است. مهارت میخواهد. فقط تجربه میتواند به خواندن آن کمک کند.»
رئیس اداره میگوید که اطلاعات اینجور اسناد برگ به برگ بازنویسی نمیشود، چون هر دانه از این اسناد نزدیک به سههزار برگ دارد و هر سههزار با دقت و ظرافت کنار هم چیده شدهاند. اگر قرار باشد همه را بخوانند باید همه نیروهای اداره چند سالی وقت بگذارند. مگر اینکه پژوهشگری یکی از این اسناد را بگیرد و دانهدانه بخواندشان. اعضای این گروه اطلاعات کلی هر کدام از اسناد را استخراج میکنند؛ «چهکسی اسناد را صادر کرده، چه کسانی امضا کردهاند، اسم کدام پادشاهان در سند آمده؟ در مورد چه محصولی است و چه تاریخی دارد؟»
مردِ پشت میز کاغذی برمیدارد و توضیح میدهد که اینها رونوشت فرمانهایی است که شاه برای حاکمان مختلف ایالتهای مختلف فرستاده: «هر ایالتی به چند ولایت تقسیم میشود و اسناد مربوط به این است که هر ولایت مالیاتش را چطور پرداخت کند. مثلا میگوید زمینی آنجا دارم، بدهید به فلانی به جای حقوقش، یک مُلایی آنجا هست که خیلی پیش ما عزیز است، از او مالیات نگیرید.» روی برگهها نوشته مالیات ولایات عراق: «منظور عراق عجم است؛ اصفهان و لرستان تا خوزستان. اینجا نوشته: جماعت شاهسون.»
در گروه تنظیم و پردازش اسناد از هر سه یا چهارنفری که فهرستنویسی میکنند، یکنفر که تجربه بهتری دارد بازبین است. بعد اطلاعات خوانده شدن اسناد، استخراج و بعد وارد سیستم میشود و مراجعهکنندگان میتوانند استفاده کنند.
ابراهیمیان، مسئول بازبینی کار اعضای دیگر گروه است. او نمونهای از اسناد در هم ریخته اهدایی را از پاکت بیرون آورده و از پشت عینک ورانداز میکند و میگوید اینجا قلب سازمان است؛ اسناد نکره، معرفه میشوند. او اسنادی را دست گرفته که مربوط است به ارباب خدارحم هرمزان. «او تاجری زرتشتی است و کاغذهایش مکاتباتی دوستانه است با تجارتخانههای دیگر.»
سندهایی که دست بازبین است تا قبل از این کاغذهایی بودند مثل باقی اسناد در پاکتهایی ضد اسید. اما جستوجوها معلوم میکند که ارباب خدارحم هرمزان همان حسابدار و همهکاره تجارتخانه جهانیان در اصفهان بوده است؛ کسی که نقشی پررنگ در انجمن زرتشتیان یزد (انجمن ناصری) داشته و بیش از ۲۰سال مسئول آن بود. کسی که نخل میدان امیرچخماق یزد را اهدا کرده و یزدیها هنوز از او یاد میکنند.
مسئول بازبینی میگوید: «وقتی این اسناد به دست کارشناس میرسد، هویت میگیرد و داستانش معلوم میشود. ما هم خلاصه محتوایی مینویسیم تا محقق از این اطلاعات که وارد کامپیوتر میشود، استفاده کند. اما کار، کار سختی است. ساعتها میشود که یک کارشناس صبح تا ظهر دنبال یک کلمه میگردد که جان کلام آن سند است. آنها از چشم، بدن و فکرشان مایه میگذارند. فقط دو تا سند میتواند تمام نیروی کارشناس را برای یک روز تمام بگیرد. این کار دل و عشق است، ریالی نیست. خواندن اخوانیات دوره قاجاریه، اسناد دیوانی، فرامین و احکام شاهزادگان، عقدنامهها و اسناد مصالحهنامه سخت است و مبایعهنامه جزو سختترین اسناد است، چون ادبیات فقهی دارد و باید هم اطلاعات تاریخی داشت و هم از لحاظ فقهی و شرعی آشنا به اصطلاحات بود. باید هم کاغذشناس باشی و هم خطشناس.