عباس عبدي در یادداشتی با عنوان "شكيبايي؛ لازمه سياست" در روزنامه شرق نوشت:
سياستورزي و حكومتداري موضوع بسيار پيچيدهاي است. هرچند در نظر مردم يا حداقل بخشي از مردم ساده مينمايد. هركس بدون اندك تاملي دستور يا نظر ميدهد كه بهتر است يا بهتر بود كه فلان اقدام صورت گيرد يا نگيرد و تعهدي هم بهتبعات سخن خود در آينده ندارد. ولي سياستمدار كاركشته بايد فراتر از امور روزمره نگاهي به آينده داشته باشد. از جمله موارد اين است كه او بايد بداند، هر دشمن امروزي، بالقوه يك دوست در آينده است و برعكس، هر دوست متحد امروزي، ظرفيت تبديل شدن به دشمن خطرناك را دارد. در جهان متلاطم و بهشدت متغير امروز، هر لحظه ممكن است جاي دوست و دشمن عوض شود...
از اين رو نبايد دوستيها را چنان پايدار و قطعي تعريف كرد كه در هنگام ضرورت نتوان آن را ناديده گرفت، همچنان كه دشمنيها را نيز نبايد چنان عميق و تاريخي معرفي كرد كه حتي نتوان با آنها گفتوگو كرد! خيلي از افراد و گروههايي كه امروز حاشيهاي محسوب ميشوند و موافقت و مخالفت آنان براي سياستمدار واجد اهميت تعيينكننده نيست، چهبسا در آينده نهچندان دور ممكن است سياستمدار به حمايت آنان نيازمند باشد. فرض كنيد كه در يك كفه ترازو ١٠ كيلو وزنه و در كفه ديگر ٣ كيلو است. سياستمدار ١٠ كيلويي نيازي نميبيند كه سياستمداران مثلا دو كيلويي بيرون از ترازو را به حمايت خود فرابخواند، چون در اصل موازنه ترازو به نفع او تغييري نميدهند ولي روزي كه كفه ترازو ١٠ در مقابل ٩ ميشود، حضور آن ٢ كيلوگرم بيروني در كفه مقابل، موازنه را به كلي عليه سياستمدار ١٠ كيلويي تغيير ميدهد. در حالي كه اضافه شدنش به سياستمدار ١٠ كيلويي او را از خطر ميرهاند. بنابراين نبايد اجازه داد كه كينه و نفرت در سياست ريشه دوانده و روابط را سياه و سفيد كند و در آينده نهچندان دور محروم از حمايت ديگران شد.
هميشه اين جمله امام علي(ع) را بايد در سياست نصبالعين قرار داد كه: «ابزار رياست و سروري، سعهصدر يا دريادلي و شكيبايي است.» سعهصدر در تضاد با لجاجت و يكدندگي است. مرغ سياست يك پا ندارد، اتفاقا چند پا دارد. انعطافپذيري سياستمدار به معناي بيپرنسيبي و عدول كردن از ارزشها و اصول نيست. جمله مذكور از امام علي است كه مشهور به حفظ اصول بود. مخاطبان سياستمدار متوجه ميشوند كه مواضع او مربوط به حفظ اصول است يا ناشي از لجاجت و يكدندگي است. نمونه روشن آن برجام بود كه پذيرش آن با گفتارها و ادعاهاي قبلي ساختار رسمي تطابق و همخواني نداشت، ولي كسي آن را به بياصولي تعبير نكرد.
اين مقدمه بيان شد تا به موضوعي مهم پرداخته شود. يكي از مواردي كه در سياست ايران به عنوان يك زخم همچنان باقي مانده، موضوع حصر آقايان موسوي و كروبي و خانم رهنورد است. اگر از منظر سياست واقعگرايانه و فارغ از ارجاع به حقوق و عدالت و اينگونه مفاهيم به مساله حصر نگاه و چرايي وقوع آن را در سال ١٣٨٩ ميتوانيم درك كنيم. ادامه آن تا سال ١٣٩٢ نيز از همين منظر قابل پيشبيني بود. ولي با اتفاقي كه در سال ١٣٩٢ رخ داد، بايد تمهيداتي از سوي دو طرف ماجرا انديشيده ميشد كه در يك فرآيند زماني قابل قبول به موضوع حصر خاتمه داده شود. اگر چنين ميشد بخش مهمي از كينههاي گذشته از چهره سياست ايران زدوده ميشد. توجه كنيم كه در سياست برخلاف عدالت، هدف محكوم يا تبرئه كردن افراد نيست، هدف اصلي حل مساله است. در موضوع كوشش براي رفع حصر و در فاصله سالهاي ١٣٩٢ تا ١٣٩٦، برخي از انتقادات من متوجه دوستان اصلاحطلب بود، همچنان گمان ميكنم كه بايد سياستهاي مناسبتري را در اين زمينه اتخاذ ميكردند تا زودتر رفع حصر صورت گيرد. ولي از سال ١٣٩٦ و پس از انتخابات ارديبهشت سال گذشته، هيچ محملي جز آنچه گفته شد يعني يكدندگي بيمورد، بر ادامه حصر وجود ندارد.
حصر حصر میکن
این شعارهای دلفریب مال پازسال بود الان دیگه این حرفا مال خودتون
ملت عزیز یادتونه دلار 3200 بود
الان چنده؟!
داداش الان یا الان؟!
اقای عبدی میشه شفاف جواب بدی چرا کشور مسیر قهقهرایی را داره ادمه میده بجای فرافکنی
اگه زمان احمدی نژاد بود
نیم ساعت یکبار مصاحبه میکردی
چی شده؟!الان دولت دست دوستانتون هست دیگه الان کلا همه چی ارومه